خانه » هنر و ادبیات » داستان های کارگری وکودکان کار درادبیات معاصر/رضا اغنمی

داستان های کارگری وکودکان کار درادبیات معاصر/رضا اغنمی

نام کتاب: داستان های کارگری و
کودکان کار درادبیات معاصر
ناشر وتاریخ نشر: ؟؟

این کتاب در ۲۰۲۱/۳/۸ توسط نویسنده به دستم رسید در۱۵۸یکصد و پنجاه وهشت صفحه، شامل سی داستان است که توسط نویسندگان گوناگون ایرانی نوشته شده وبه همت نویسنده جمع آوری و تدوین و منتشر شده است.
طرح خوشایند، روجلد و پیام هشیارانه که زنگ دلخراش بیعدالتی و خشونت رایج کم نظیر در کشورباستانی آن هم توسط منادیان دین اسلام: درحکومت ملایان فاسد و چپاولگرزمان را د راذهان مخاطبین به صدا درآورد ه آغاز شده است:
« تقدیم به زنان و مردان کولی بر».
شغل ننگ اوری از دستاوردهای سیاه حکومت فاسد ملایان که امامش گفت: «اقتصاد ما خر است» و هزاران جوان مسلمان دربند زندان ها را به قتل رساند و جنازه هایشان را فله ای زیرخاک ها پنهان کرند!
فهزست مطالب : پس از مقدمه وچند روایت از راویان، با عنوان «گزیده داستان ها» باغنوان «سگ ولگرد صادق هدایت » آغاز و باعنوان :«آهو — اثرمنصوریاقوتی» به پایان می رسد.
کتاب شامل سی داستان است که نویسنده با عناوین گوناگون و خواندنی افکار و اندیشه های نویسندگان را توضیح داده است:
«هرکدام از این نویسنده ها به داستان های کارگری در مناطق محل زادگاه خود می پردازند. ازکودکان کار، آزارهای جنسی کودکان کار، زنان کارگر و کارگران محیط های صنعتی و . کارگری و . . . می پردارند»
ازقول اورهان پاموک نویسنده نامدار ترکیه ای روایت آورده که : « یک رمان نویس به سخنگوی افرادی که نمی توانند سخن بگویند تبدیل می شود ».
برای همین است که اکثر نویسندگان اززندان سر برآورده اند و سانسور کردن کتاب ها.
نویسنده اشاره ای دارد به گوشه هایی از حضورکودکان کار در متن داستان نویسنده ها:
صادق هدایت درسگ ولگرد. نجف دریابندری کارگران مهاجر دورافتاده:«از خانه وکاشانه خود دراثربیکاری مجبور به مهاجرت شوند و همچنین سختی کار درپالایشگاه آبادان رابیان می کند. صادق چوبک دریحیی و عروسک فروشیٍ، کودکان کارو بی خانمان بازگو می کند و بهرا م صادقی، اززبان فرزند یک کارگر مشکلات کار ودرآمد پدرکارگررا بیان می کند»
نویسنده، درپایان مقدمه اشاره ی جالبی دارد که بسی همدلانه و انسانگرایانه :
«درخاتمه احساس کردم که نباید نوجوان ها و زنان و مردان کولیر زحمت کشان هموطنان کردستان را ازیاذ برد و دربرابرستم وظلم تن به خفت و خواری نداده وازشرف وانسانیت خود دفاع کرده از دوجناح حاکمان و سرمایه داران مورد ظلم وبیعداتی قرار گرفته اند». با اشاره به چند روایت ازکولبران برگرفته ازسایت کمیته هماهنگی عنوان مقدمه به پایان می رسد.

کمیته هماهنگی حکایت کولبران

«کولبری ریشه درنابرابری و توزیع نا عادلانه امکانات وخدمات و حتی ایجاد شغل درکشور دارد ». با اشاره به گزارش «هلاله امینی» نماینده استان کردستان درشورایعالی استان ها اضافه می کند: «با زنان و دخترانی مواجه هستیم که مجبورند درنقش یک مرد ظاهرشوند تا به صف طولانی کولبران به پیوندند».
این شغل نامیمون وغیرانسانی ازدستاوردهای شوم حکومت ملایان است که دراثر بیکاری و فشارهای: مذهبی و اقتصادی واجتماعی ازسرآغازسلطنت شیعی منادیان اسلامی در کشور به هموطنان غیور «اهل تسنن» تحمیل شده است. ازبستن مساجد درمناطق وسیع سنی نشینان و دیگرازارواذیت های غیرانسانی هنوزهم ادامه دارد. ویران کردن مراکزفرهنگی ومذهبی اهل تسنن، رواج کمیته هایی برای شیعه کردن مردم با حقوق ثابت ماهیانه، مثلا تشکیل سازمانی درسوریه که تازگی ها خبرش منتشرشده است».
راقم این سطورچند سالی درمناطق سنندج وسقز و بانه وسردشت سرگرم کار بودم با خاطره ی خوش ازمردم صبوروانسان دوست وامین وغریب نوازکردها، محل را ترک کردم. بی اغراق بگویم که درسراسرآن سال ها نه بی حرمتی دیدم نه متجاوزی ومهمتر نه کولبری . بگذریم.
نویسنده، ازگرفتاری های معیشتی مردم محل می گوید :
«چندسالی ست که در مناطق غربی دامداری وکشاورزی کفاف زندگی را نمی دهد ورنگ لباس زنان این منطقه عوض شده تا باظاهری مردانه مشکلات بیکاری را درعبور ازکوه های صعب العبور کم کنند» وسپس روایت های تلخ و دردناکی از سرگذشت مردم را شرح می دهد.
از«مانی» می گوید: «تلاش نوجوان کولبری برای خرید گوشی هوشمند با سقوط از کوه ناتمام ماند. پسر با بارش سقوط کرد و صدایش درکوه پیچید:
«مادر جان مادرجان به دادم برس»
زن غلت زدن پسرش را درسراشیبی کوه وبرخوردش با تخته سنگ ها را می دید اما جز فریاذ زدن …» کاری ازاو ساخته نبود این بخش ازماجرایی است که چند روز پیش برای کولبری ۱۴ ساله رخ داد». ص۱۵
درجدال با مرگ ادامه می دهد که: سرما تا مغز استخوان سه کولبر نفوذ کرده بود. آن ها هیچ وقت چنین سرمارا تجربه نکرده بودند. اراد هرلحظه حالش بدتر می شد و ازطرفی ان ها به هرقیمتی که شده بارهارا با خود می آوردند. . . . . . . زیاد راهی نمانده بود اگر می توانی کمی بدو تا گرم شوی. نمی توانست راه بیاید. مدام زمین می خورد دوباره بلندش می کردم . در همان حال زنگ زدم به بهزاد. گفت راه افتادیم داریم می آییم. گفتم زود باش که داریم یخ می زنیم. آزاد دوباره افتاد».
از بی انصافی وبیرحمی برخی کولبران می گوید که وقتی به آن درماندگان نزدیک می شوند: «آنها چند کولبر غریبه بودند که حاضر نشدند کوچکترین کمکی به آن ها وآزاد ازپا افتاده بکنند . . . » حتی حاضر شده یک میلیون تومان بدهد به کولبرانی که بار نداشتند آزاد را با خود ببرند موفق نمی شود.
درادامه ی روایت تلخ درماندگی خود در نجات آن سه جوان به صاحب بار تلفن کرده ازاو کمک می خواهد. او می گوید بیا توی پاسگاه می فرستم آن ها را بیاورند . عده ای را می فرستند ولی آن ها راپیدا نمی کنند. فردای آن روز مردم توانستند آزاد را پیدا کنند اما فرهاد آنجا نبود . . . . . فرهاد تا اخرین لحظات حالش خوب بود او خودش را فدای برادرش کرد» ص ۲۱

گزیده داستان ها
در این بررسی با رعایت حرمت همه ی داستان ها، سه داستان ازسی داستان جهت بررسی برگزیده ام.
قفس طوطی جهان خانم. از نسیم خاکسار. ص ۶۱
آقامهدی زیگزاگدوز. ازاکبرسردوزامی. ص ۸۹
مسابقه. ناهید طباطبایی.ص ۱۴۱
۱ نسیم در« قفس طوطی جهان خانم» ازیک روزداغ شهر سوخته زار می گوید که ازداغی هوا خروس ها مجبور به آوازخوانی شده اند. اسداله خان که در محل معروف است وسرپرست و کنتراتچی خانه های گارگری باماشین جبپ زمان جنگش با گازداذن ها ی پر سر وصدا وغیرمعمولی توخیابان های شهردرآمد و رفت است و همیشه با کارگران درگیر که با هیاهو وجنجال ها سروکله می زند.
ماجان می گوید ازخانه جانعلی خبری نیست. کل خاتون پاسخ می دهد: جانعلی را نمی شناسی بازبردن شون جمشیدآباد تاخونه های شرکتی را نشونشون بده» سخنان طعنه آمیزان دو در باره ی. تندروها واعتصاب کارگران شرکت نفت است. جانعلی ساده و دهاتی دراعتصاب شرکت می کند کل خاتون گفته بود بازخبرهایی شده شاید برای همین اکبر آقا توی حیاط پیدایش نبود حتما رفته بود دار و دسته اش را جمع کند که اگر خبرش شد مثل ان دفعه بریزند سر اعتصابیون ابن بار حتما جانعلی احتیاط می کند».

۲ اقا مهدی زیگزاگدوز ازاکبرسردوزامی ص۸۹
داستان این گونه شروع مس شود:
« ازوقتی که اقا مهدی زیگزاگدوز کارخانه دارشده بود نه خواب داشت نه خوراک البته این چیزی که اقای مهدی اسمش را گذاشته بود «کارخانه» یک کارگاه کوچک دو ونیم در دو ونیم بود. بایک میز برش به طول و عرض یک دریک و نیم بود و یک چرخ خیاطی دستی که جهیزیه ی زنش بود».
زبان گیرا و زیبای نویسنده، کارگاه آقامهدی را درذهن مخاطب مینشاند و همو به سیری گذرا روایت های اکبراقای سردوزامی را دنبال می کند.به گفته ی راوی «فکر کارخانه داری تقریبا دو ماه و نیم مانده به پاییز به ذهنش رسید یعنی همان روز که صاحب کارش پس از یک هفته ایرادهای بنی اسراِییلی ازکارگاه بیرونش کرد».
آقا مهدی سرمایه ای نداشت که وسایل کارش را تهیه کند. بافروش یک قالی پولی تهیه کرده و لوازم ضروری را می خرد و در طبقه ی ششم یکی از پاساژهای شاه آباد اجاره کرده کارش را شروع می کند. کارخانه داری آقا مهدی مقارن زمانی ست که اولین بچه اش محمد دوماهه شده است. دوماه بعد اقا مهدی دربرخورد با مشکلات کاری از کارخانه داری خود پشیمان شده :«می گفت عجب گهی خوردم». وداستان آقا مهدی بااین پیام :
«گه به گور پدر هرچی گارخانه داره» به پایان می رسد.
گفتن دارد که زبان سنجیده ودلنشین اکبراقای سردوزامی را باید حس کرد وستود. با آرزوی موفقیت ایشان .

۳ — «مسابقه» اثر خانم ناهید طباطبایی.

اغاز داستان:« مدت ها بود که می آمد و می رفت وهیچ کس متوجهش نمی شد که با عینک کلفت روی چشم هایش تنها احساسی که درآدم به وجود می اورد – اگر می آورد – بی حوصلگی اش بود» .
بعدها می فهمد طرف به خا طر ضعف چشم ها می ترسد که کارش را ازاوگرفته و بیکار بماند. روزی اتفاق می افتد که راوی درحالی که ازلابلای کرکره پنجره ای فضای مقابل خود را تماشا می کره، به صدای ناگهانی شکستن و افتادن چیزی برمی گردد پشت سرش می بیند همان عینکی ست که درب شیشه ای اتاق را ندیده ورفته یکراست تودل آن و عینکش شکسته نشسته روی زمین بین خرده شیشه ها دنبال خرده شیشه های عینک خود می گردد:
« یکی ازهمکاران پیش قدم شد و ازبچه ها پول جمع کرده به او داد. سه روزبعد عینک جدیدش را زده یک کش کلفت آن را پشت سرش محکم می کرد».
راوی داستان یکی دوبار به اوگفته که این همه دستمال کشیدن وتمیزکردن عینک به جایی نمی رسد. درجواب خندید وگفت :
«یک ذره خاک جایی باقی بماند کارش را ازدست می دهد. فهمیدم که چند بچه دارد که بچه هایش کلاس چندم هست. واینکه زنش کمر درد دارد».
بررسی کتاب به پایان می رسد.
با آرزوی موفقیت نویسنده با اثر جالب در توجه به دردهای اجتماعی.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*