خانه » هنر و ادبیات » بخشی ازتاریخ جنبش کارگران صنعت نفت ایران/رضا اغنمی

بخشی ازتاریخ جنبش کارگران صنعت نفت ایران/رضا اغنمی

نام کتاب: بخشی ازتاریخ جنبش
کارگران صنعت نفت ایران
بدالله خسروشاهی
نماینده کارگران و دبیرسندیکای پالایشگاه تهران
نام نویسنده: هوشنگ انصاری
وبراستار: پری ناز پرتو
رویه آرائی: کمال خرسندی
(انتشارات الف)
چاپ اول: ۲۰۱۹ (۱۳۹۷) لندن
ناشر: هوشنگ انصاری

فهرست مطالب نزدیک به پنج صفحه ای با عنوان روایت ها نشان می دهد که این کتاب ۳۳۳ برگی در پس: «گاهشمار – حکایت ما – مقدمه» شامل یازده فصل با عناوین گوناگون با پیام ها :
سندیکای شرکت واحد و و و تا ِ ث ژ ت، فرانسه به پایان می رسد.
عناوین فصل ها
«آبادان – تهران – زندان – دوران انقلاب – انقلاب – ارتجاع و مبارزین – گریز – انگلستان – سخن کوتاه – پانویس ها –تصاویر– گفتگوها – فعالین کارگری و یاد بدالله خسروشاهی – و آخرین عنوان: پیام ها» ست.
درگاهشمار آمده که شادروان یدالله خسروشاهی در ۶ ابان ۱۳۲۱ متولد هفشجان ازدهات شهر کرد بوده، پس از شرح گذران دوران پر تلاطم زندگی و پنجاه سال فعالیت مدام درتلاش معاش و آزادی، درسن ۶۷ سالگی در لندن از هستی می رهد
خواننده وقتی مطالعۀ کتاب را شروع می کند، سرگرم که نه، بلکه چنان غرق روایت ها می شود که نمی تواند لحظه ای کتاب را رها کند. تلون و گوناگونی روایت ها چنان گیرا و جذابند واکثرا عریان، که پنداری بالا سر شهری درحال پرواز ناظر وتماشاگر بازیگران گوناگون جامعۀ خود هستی.

در عنوان حکایت ما، ازآغاز فعالیت پالایشگاه آبادان می گوید که :
تمام نیروی انسانی ماهر آن ازهندوستان تآمین می شد واکثرکارگران ایرانی زیردست کارگران هندی مشغول به کار بودند».
درپایان همین عنوان، نویسنده ازآخرین دیدارش که با فرزندان خسروشاهی به بیمارستان رفته اند می گوید که دراثر سکتۀ مغزی سلامتی ش به هم ریخته بود .
درعنوان مقدمه، ازفعالیت خسروشاهی، درتاریخ پنجاه سالۀ کارگران صنعت نفت ونقش اودرراهنمایی و بیداری کارگران دربارۀ احقاق حق وحقوق کارگری می گوید:
«خسروشاهی درسال ۱۳۴۸ به پالایشگاه تهران انتقال داده می شود. با وصل شدن به کارگران پیشرو پالایشگاه تهران به صورت گروهی شروع به فعالیت می کند درسال ۱۳۵۰ به نمایندگی کارگران و پس ازآن درسال ۱۳۵۲ و تشکیل سندیکای پالایشگاه به دبیری آن انتخاب می شود، بعداز اعتصاب ۱۳۵۳ دستگیر و به زندان می افتد او درنوشته هایش مسائل زندان، شکنجه وهمبستگی زندانیان و انتقال خبر به داخل زندان وسر انجام آزادی از زندان درفروردین ۱۳۵۷ رابازگو می کند» ص ۲۱

فصل اول: باعنوان «آبادان»

وضع نابرابری های اجتماعی درسال های ۱۳۳۰ را درآن شهرکارگری و نفتی شرح می دهد . همچنین ازمحلات آبادان می گوید:
« ازمناطق کارگرنشین احمدآباد، کُفیشه، چادرآباد، جمشیدآباد وبهمنشیر. ازمرکز شهرآبادان که درآن مغازه ها، سینماها وبیشتر ساختمان های دولتی قرارداشت و قسمت بوارده که کارمندان جزء خارجی و کارمندان ایرانی شرکت نفت درآن سکونت داشتند. منطقۀ بریم که دراختیار کارمندان رده بالا، خارجی ها و فرماندهان ارتش و شهربانی بود» ص ۲۵
خاطرات خسروشاهی به طورکامل دراین بخش، خواننده را با اطلاعات کارگری و تحولات آن سال ها در مناطق نفتی آشنا می کند.

فصل دوم: پالایشگاه تهران ۱۳۴۶ :

«دراواخر سال ۱۳۴۶ حدود ۴۰۰ نفرازکارگران ماهر وجوان از پالایشگاه آبادان را انتخاب کردند که برای راه آندازی پالایشگاه تهران به این شهرمنتقل شوند، واشکالاتی که برخورد می کنند را شرح می دهد.
ازفوت کارگرجوشکاری بنام “نوری” که درسال ۱۳۵۰در باقرآباد تهران زیرکامیون رفته فوت کرده می گوید. دست ازکارمی کشیدند و دستحمعی با کارگران به پزشکی قانونی می روند وبا شرکت در تشییع جنازه تا بهشت زهرا و ایستادگی درمقابل رئیش پالایشگاه، جهت تعطیل کار همان روز را یادآورمی شود:
«صبح روزبعد نیزبرای خاکسپاری نوری بطوردستجمعی به بهشت زهرا رفتیم که این بارعده زیادی کارمند و خود رئیس پالایشگاه هم آمدند من هنوز صحنۀ خاکسپاری این کارگررا به یاد دارم. بچه کوچک دو ساله ای داشت که من اورا بغل کرده بودم. این بچه با صدای بلند گریه می کرد و بابا، بابا سر داده بود. صحنۀ بسیار غم انگیزی بود» ص ۴۹
این فصل باعناوین گوناگون واطلاعات خواندنی، با مجمع عمومی سندیکا. رابطه با جریانات سیاسی به پایان می رسد ص ۷۳

فصل سوم
زندان شاه ۱۳۵۳

آغازسخن: ازآمدن چند مآمورساواک به منزل ایشان و بازرسی گوشه و کنار خانه برای وجود مدرک جُرمی یا چیزی باشد که پیدا نکرده اند شروع می شود:
«پس از بازرسی، برگ هایی را درسه نسخه تنظیم کردند و درآن قید کردند که دربازرسی های به عمل آمده مدرکی غیرقانونی یافت نشده و هیچگونه خسارتی به منزل و وسایل آن وارد نگردیده. این برگه را من و مآموران دادستانی و ساواک امضاء کردیم . من را سوار ماشین کردند تا نیمه راه چشمم باز بود. بعد گفتند سرم را پائین بیاورم و چشمانم را ببندم. پس ازمدتی به محلی رسیدیم که بعدافهمیدم کمیتۀ مشترک و ساواک وکمیتۀ ضد خرابکاری بود».
جیب هایش راخالی کرده وبا لباس زندان به سلول می فرستند. با دادن ادرس منزل خواهش می کند که به خانواه اش خبرزندانی شدن او را بدهند ولی : «درهمان روز ازادی، پیام مرا به خانوادۀ من رسانده بود». ارانتقال به ساواک دزفول و اهواز و آبادان می گوید. باکمک برادرش که افسرادارۀ رآهنمایی ابادان بود با کمک وکیل تسخیری اززندان خلاص و آزاد می شود . به تهران برمی گردد و پس ازمدت کوتاهی باردیگر زندانی می شود .
روایتگر، درعنوان :«همبستگی زندانیان سیاسی» می گوید:
«مسآلۀ دیگری که مرا تحت تآثیرقرارداد این بود که آن ها آگاهانه به مبارزه علیه بی عدالتی های موجود در جامعه رو آورده بودند و با پذیرش همه ناملایمات دراین راه گام گذاشته بودند و با روحیه ای قوی و بالا در زندان بسر می بردند».
ازصفر قهرمانی و مقاومت ۲۶ سالۀ او می گوید”
« درمقابل تمامی فشارهایی که درمقاطع مختلف به او وارد شده بود ، چون کوهی استوار و سرافراز ایستاده بود. رژِیم ازاو می خواست نامه ای بنویسد و تقاضای بخشش کند تا اورا آزاد کنند. او درپاسخ می گفت من نامه نداده بودم که مرا دستگیر کنید خودتان گرفتید و خودتان هم آزادم کنید» ص ۸۴
همو، درمقابل استقامت صفرقهرمانی، ازحاج صادق امانی. حبیب الله عسگراولادی مسلمان و آیت الله محی الدین انواری و چند نفر ازگروه خسرو گلسرخی نام می برد که:
که درتلویزیون ظاهرشدند، با اعلام «سپاس» ازشاه آزاد گریدند.
باعنوان: «خبر اتفاقات سیاسی به داخل زندان» این فصل به پایان می رسد.

فصل چهارم: دوران انقلاب
آزادی از زندان ۱۳۵۷

خسروشاهی، روز اول فروردین ۱۳۵۷ اززندان آزاد می شود. ازشورش تبریز دربهمن ماه ۱۳۵۶ می گوید و ازشتاب درشروع انقلاب . وحادثۀ وحشتناک آتش سوزی سینما رکس در۲۸ مرداد سال۱۳۵۷ و حوادث منطقه وکشتار درمناطق نفت خیز و … اعتصاب در اهواز تاتشکیل انجمن های اسلامی پالایشگاه تهران ووقایع پیش ار سرنگونی شاه . کنار رفتن دولت نظامی . . . تا ورود به اداره مرکزی شرکت نفت.

فصل پنجم انقلاب
۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۵۷

آغاز سخن از مبارزه با ارتش در روزهای ۲۱ و۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و بستن راه عبورتانک های ارتش در خیابان های تهران و درگیری های نظامی، که شنیدنی ست :
«من و چندنفر ازکارگران نفت و تعدادی ازافراد محل درخیابان تهران نو سه راه سمنگان سنگربندی کرده بودیم وازعبور نیروهای نظامی و تانکهای ارتش جلوگیری می کردیم. درخیابان چند تیرآهن بزرگ گذاشته بودیم وآن ها را به برق شهر وصل کرده بودیم که هروقت تانک ها خواستندعبورکنند جریان برق را وصل کنیم. این عمل با موفقیت توام بود و در چند نوبت که تانک ها می خواستند ازروی تیرآهن عبور کنند با وصل کردن جریان برق، راننده وسابرکارکنان تانک دچار برق زدگی شدند و به سرعت ازتانک ها بیرون پریدند».
ازشکل گیری شورای های نفت و . . . حرکات انقلابی شوراها وبازگشت عوامل ساواک . . . برخورد با عوامل جمهوری اسلامی تاحضور بازرگان در وزارت نفت سخن رفته و با این گفتاربسی عبرت آموز:
«علیه اقدامات دولت ما خیلی تلاش و مبارزه کردیم، اما دیگر آن قدرت سابق را نداشتیم ونمی توانستیم حرف مان را به کرسی بنشانیم . سرانجام پس ازخرداد۱۳۶۰ که جوخفقان شدیدی برکل جامعه حکمفرما شد و منابع دیگر شوراها را سرکوب کردند، درصنعت نفت هم تعرض همه جانبه به شوراها آغاز شد».
این فصل نیز به پایان می رسد.

فصل ششم با عنوان :«ارتجاع ومبارزین». فصل هفتم باعنوان: «گریز». فصل هشتم باعنوان :«انگلستان» وسپس تصاویردیدنی شامل صفحات از۱۶۴ تا ۱۸۵ می باشد .

فصل نهم با عنوان: گفتگوها. درصنعت نفت چه می گذرد؟ شامل گفتگوی بدالله خسروشاهی و کارگرتبعیدی پالایشگاه تهران دراندن» می باشد.

این گفتگوها دربرگیرنده صفحات ۱۸۷ تا۲۵۱ می باشد که بی تردید از خواندنی ترین بخش های این کتاب است.
فصل دهم با عنوان یدالله و فعالین کارگری. یدالله خسروشاهی هم رفت.

نوشتاری ست از پرویز قلیچ خانی در مجله آرش در اندوه از دست دادن دوستی دیرینه وهمدل با دردهای مشترک . دوست دیگری جلیل محمودی می نویسد: بعضی از ویژگی های فردی او به ویژه استقامت پایداری و پیگیری وی وخوشبینی به آینده . . . درعرصه سیاسی یدالله دریک کلام به معنای حرکت و مبارزه بود خود او در جایی وصف حال خویش را به سادگی و روشنی با ذکربیتی ازکلیم کاشانی به تصویر کشیده است «ما رنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست».
دوستان دیگرش: مجید آژنگ . نصرت تیمورزاده. غلامرضا پرتوی . کریم منیری. محمد صفوی. علی مبارکی . و . . . از رفتارهای حق طلبی و انسانی آن شادروان به نیکی یاد کرده اند.
مراسم خاکسپاری و پیام های همدلی و تسلیت به بازماندگانش کتاب به پایان می رسد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*