مدتی است که از گوشه و کنار کشور آتش سوزیهای مهیب و گسترده در جنگل ها، مزارع بازار ها و ساختمانهای شهری از جمله در برخی از بوستانهای تهران مانند دریاچه خلیج فارس، بوستان چیتگر و یا جنگلهای استانهای غربی کشور، همچنین مجتمع پتروشیمی بندر امام، نیروگاه حرارتی تبریز، مجتمع تجاری زیتون تهران، کارخانه کاغذ بینالود، گروه قطعات فولاد ایران اتوبان تهران-کرج، انبارهای شرکت فولاد خوزستان، واگنهای قطار مسافربری اسلامشهر و پالایشگاه تهران هم از دیگر مکانهایی هستند که ظرف دو هفته اخیر آتش گرفتهاند که بسیار بحث برانگیز شده است.
گودرزی معاون استانداری تهران میگوید چهار مورد آتش سوزیهای رخ داده در تهران عمدی بوده است و افرادی دراین رابطه بازداشت شده اند. اسماعیل کهرم کارشناس محیط زیست، در خصوص تعمدی بودن آتش سوزی بوستان های تهران میگوید، احتمال اینکه آتش سوزی در بوستان های تهران غیر عمد باشد زیر صفر درصد است و به نظر من صد در صد این آتش سوزی ها تعمدی است. علی ربیعی سخنگوی دولت، هم رسما اعلام کرد که حدود ده درصد از آتشسوزیهای اخیر در کشور عامدانه بوده است که ۱۰۳ مورد از این آتشسوزیها به صورت آگاهانه و یا سهلانگارانه صورت گرفته است و به ۱۵۰ نفر مظنون شدهایم که تحت سؤال و جواب قرار گرفتهاند. وی میگوید: « از اول فروردین تاکنون، ۳۷۴ مورد حریق در کشور رخ داده است که ۶ مورد آن در محدودۀ استان چهارمحال بختیاری بوده و به دلیل صعبالعبور بودن منطقه، امکان اطفای حریق وجود نداشته و یا مهار آتش با سختی همراه بوده است.
محمد درویش، یکی از کارشناسان ارشد محیط زیست، در این باره میگوید: ” حدود ده هزار هکتار از جنگلها در آتشسوزیهای اخیر از بین رفته است و تمام ۱۴ استان زاگرس نشین کشور، مستعد آتشسوزی هستند و به مرور همه آنها آتش خواهند گرفت. تاکنون بیش از ۴۰ منطقه در اقصی نقاط کشورشناسایی شده اند که بکلی سوخته و از میان رفته اند “. (البته اکنون یحبت از چندین صد هزار هکتار میشود)
در مجموع براساس محاسبات اولیه که صورت گرفته تاکنون بیش از ۴۰ منطقه در اقصی نقاط کشور دچار آتش سوزی شده اند که جنگل های زاگرس، گچساران، ارتفاعات خائیز و ایذه و دالاهو، چند منطقه در مشهد، چند منطقه در تهران، تعدادی پاساژ و انبار و پالایشگاه، نخلستانها در استان بلوچستان ازجمله آنها میباشد.
در جریان آتشسوزیهای گسترده در مناطق جنگلی ، صدها گونههای گیاهی و جانوری از بین رفتهاند که بازگرداندن آنها به چرخۀ حیات اگر غیر ممکن نباشد بسیار زمانبر خواهد بود. بنا به گفتۀ کارشناسان محیط زیست، یکی ارزشمندترین گونه های گیاهی در منطقۀ خاییز درختان بلوط هستند که میتوانند تا ۲۰۰۰ سال عمر کنند
قضاوت در این باره که این آتش سوزیها عمدی و حساب شده رخ داده، یا اینکه تصادفی و در اثر سهل انگاری انسانها پیش آمده و اگر عمدی بوده با چه هدف و انگیزه ای؟ آیا براساس برنامه ای مهندسی شده توسط دستگاه های امنیتی حکومت صورت گرفته ، یا کار مخالفین حکومت اسلامی است که در آنصورت معنا و مفهوم دیگری پیدا میکند و بایستی به شیوه جدیدی از مبارزات مردمی برعلیه حکومت اسلامی به حساب آورد که در آنصورت در جای خود قابل تعمق است.
ولی آنچه که انسان را به فکر وا میدارد همزمانی و هم آهنگی و تنوع در آتش سوزیها است که گویی دستورات از مرکزی صادر میشود و کسانی هم آنرا اجرا میکنند. یا به عبارت دیگر میتوان اینگونه برداشت کرد که اراده ای در کار است که تصمیم بر ایجاد آشوب کنترل شده در جامعه را دارد که این بار آتش سوزی های منطقه ایمد نظر قرار گرفته است. چه بسا که آتش سوزیهای اخیر میتواند تنها گوشه ای از آنرا در بر گیرد و در روزها و ماه های آینده شاهد خرابکاریهای بیشتری باشیم.
ما مردم بالاخره بایستی روزی از خواب غفلت بیدار شویم و به این آگاهی برسیم که تصور نشود انقلاب اسلامی بدین منظور و با این هدف رخ داد و به پیروزی رسید تا جماعتی انقلابی نمای حرفه ای که هدفشان آگاهانه سرنگونی نظام پادشاهی بود مصدر امور شوند که باوری به دور ازعقلانیت است. زیرا که عظمت انقلاب اسلامی در زمان وقوع و بعد از پیروزی چنین برداشتی را تایید نمیکند.
ولی اینکه جماعتی انقلابی نما و فرصت طلب که به دنبال منافع خود بوده و بسیار بیش از منافع ملی به منافع شخصی بها میدهند از راه رسیده و میراث خوار انقلاب شده اند و ملت هم غافل از نیت واقعی این جماعت اسیر وعده وعیدهای آنها گردیده بیشتر به واقعیت نزدیک است. ملت ایران بیش از ۴۰ سال است که به گونه ای اسیر و درمانده، سرنوشت خود را ساده لوحانه بدست جماعتی شیعی انقلابی نما ، آنهم از قماش شیفتگان قدرت و ثروت ، با تفکری قرون وسطایی و به شدت آلوده به انواع خیانت و رذالت سپرده که خامنه ای، جنتی، مصباح یزدی، خاتمی، علم الهدا، مکارم شیرازی و غیره تنها نمونه هایی از این دایناسورهای عمامه به سر هستند که به ضرب توپ و تانگ سپاه بر یرقدرت نشسته اند تا جامعه بی طبقه توحیدی را برپا ساخته وحکومت عدل علی را تحقق بخشند.
پیروزی این جماعت در برپایی انقلاب ناشناخته اسلامی را میتوان با بررسی شرائط آن روز کشور، که بخش اعظم جامعه شناختی از جمهوری اسلامی نداشتند و ذات پلید و ضد ایرانی خمینی را نمی شناختند قابل فهم دانست. بعلاوه اینکه حمایت بیدریغ دستگاه های اطلاعاتی غرب و راه اندازی نمایش عظیم تبلیغاتی ضد شاه با راهنمایی رادیو بی بی سی در حمایت از خمینی بسیار موثر واقع شده بود غیر قابل انکار است، تا آنجا که استقبال بی نظیر مردم از ورود خمینی هنگام ورود به ایران را در جای خود باید بیشتر به حساب شاهکار تبلیغاتی غرب گذارد که چگونه ملتی را اینگونه به هیجان آورد تا به یک جنبش خود جوش مردمی که البته آنهم جایگاه خود را دارد نسبت داد.
ولی اداره مملکتی به عظمت ایران با آنبوهی از مسائل پر اهمیت ، پیچیده و حساس بین المللی ، منطقه ای و داخلی آن نه در جنم این جماعت سرمست از قدرت مشاهده میشد و نه اصولا اراده ای در جهت سازندگی کشور تحت یک نظم و اصول نوین کشورداری به مدیریت معممین مشاهده میگردید .
دایناسورهای شیعی به رهبری خمینی تنها یک هدف را دنبای میکردند و آنهم ” تشکیل حکومت شیعی در منطقه ” حتا به قیمت از هم پاشیدگی ایران بود. آنها در همان ابتدای امر با اعدامهای فله ای مخالفین نشان دادند که در تحقق هدف خود بسیار مصمم وجدی هستند و عقب نشینی وجود ندارد. یک مورد مشخص در جدی بودن آنها رودر رویی آشکار ملاها با شخص شاه در ماه های پایانی بود که با آتش زدن سینمای رگس آبادان توسط ایادی خامنه ای و احمد خمینی ودر واقع برون آمده از حوضه علمیه قم و نسبت دادن آن به ساواک بود که نشان دادند تا چه حد میتوانند درنده خو باشند.
بنا براین باید این ذهنیت ملایان مورد توجه قرار گیرد که چرا مسئولین حکومت اسلامی در طول چهل و اندی سال حیات خود ، با وجود درآمد نجومی نفت ، مزایای ویژه انسانی و سایر سرمایه های زیر زمینی و روی زمینی که در اختیار داشتند و شتابی که در زمینه سازندگی و پیشرفت در جامعه وجود داشت و فضای انقلابی پیش آمده میتوانست به سازندگی و پیشرفت جهش بیشتری دهد، بر عگس نه تنها راه قهقرایی در پیش گرفت، بلکه بزرگترین اختلاسها و غارت بیت المال آنهم به گونه ای سیستماتیک و مهندسی شده را برنامه ریزی کرد. آیا این به علت ندانمکاری مسئولین بود، یا برآمده از ذات فاسد شده این حکومت ؟
آیا جنگ خانمانسوز ۸ ساله با عراق با هزاران میلیارد دلار خسارت مالی و صدها هزار کشته یک ضرورت بود یا یک برنامه از پیش مهندسی شده ؟ ، آیا دشمنی ۴۰ ساله با آمریکا و خسارات غیر قابل محاسبه آن یک ضرورت بوده یا یک وسیله برای ادامه حیات حکومت اسلامی؟ ، آیا کشتار هزاران جوان در سال ۱۳۶۷ و کشتارهای قبل و بعد از آن، زندان و شکنجه و ایجاد جو امنیتی و خفقان دائمی برای سعادت ملت ایران تدارک دیده شده بود یا برای خفه کردن صدای معترضین؟ .
کجای حوادث اخیر، مانند موشک اندازی به هواپیمای مسافر بری اوکراین و کشتار ۱۷۶ مسافر، حمله به تاسیسات نفتی عربستان، حمله به نفتکش ها در خلیج فارس، دخالت در امور کشورهای منطقه و ایجاد جنگهای نیابتی که تاکنون صدها میلیارد دلار هزینه در بر داشته است، یا هزینه ده ها میلیارد دلاری ساخت بمب اتمی در جهت تقویت منافع ملی و پیشرفت و توسعه کشور بوده است.
این جند مثال زنده حکایت از آن میکند که حکومت اسلامی برای بقای خود از هیچگونه خیانت و جنایتی رویگردان نیست. بنابراین اگر در رابطه با آتش سوزیهای اخیر هم نگاه ها متوجه حکومت و بیت رهبری است و با شک و تردید با آن برخورد میشودآ تا آمجا که زمزمه کارخودشان است روز بروز بلندتر میشود نباید تعجب برانگیز باشد. ملت ایران بایستی بسیار ساده اندیش باشد که تصور کند، خامنه ایها، روحانی ها، احمدی نژادها، نقدی ها، رضایی ها، بروجردیها، طائب ها، شمعخانی ها، لاریجانی ها، قالیبافها و دنباله دراز این جماعت خبیث، بدنبال منافع ملی هستند. ملت ایران به خوبی واقف است که این جماعت چند هزارنفره از معمم و مداح و سپاهی و دلال و امثالهم که ایران را به غنیمت گرفته اند در حال شخم زدن کل کشور هستند که اگر در قدرتشان بود کل مملکت را به حراج میگذاشتند.
بنا براین وقتی در آتش سوزیهای اخیر هم صدا از جامعه بلند میشود و میشنویم که میگوید ” کار خودشان است ” را بایستی جدی تلقی کنیم که واقعا کارخودشان باشد . هنوز تجربه خشکاندن بسیاری از جنگل های شمال با ایجاد آتش سوزی توسط ایادی نورمفیدی آیت الله دزد و نماینده خامنه ای در استان گلستان و دیگر خرابکریهای آیت الله های لاشخور صفت در سایر نقاط کشور از خاطرات بیرون نرفته، آتش سوزیهای عمدی بنیاد مستضعفان و بنیاد شهید و سایر نهادهای حکومتی بمنظور ضبط زمینها برای ساختمان سازی که هنوز هم جریان دارد، مورد مشخص آن آتش سوزی ساختمان پلاسکو در تهران. بنا براین بدون شک و تردید بایستی بر این باور بود که چه بسا تماما برنامه ریزی شده باشد.
اکنون با توجه به سابقه نظام در رویارویی با اینگونه حوادث میتوان چنین پیش بینی کرد که: اگر کارخود حکومتگران باشد بموقع خود فتیله آتش را پایین کشیده منتظر نتیجه کارخود میمانند تا موضوع از دستور کار خارج شود. اگر کار خودشان نباشد و نسبت خرابکارانه وعملکرد مخالفین معنا شود که در آنصورت پای امریکا و اسراییل وسط کشیده میشود که احتمالا تسویه حسابهای امنیتی – سیاسی و بگیر و ببندها به دور از انتظار نخواهد بود. اگرهم واقعا آنطور که مقامات حکومتی ادعا میکنند بیشتر سهوی، تصادفی ، خشم طبیعت و یا خطای انسانی رخ داده باشد که با آن چندان جدی برخورد نخواهد شد و چه بسا که در صورت لزوم بگذارند برای مدتی خوراک رسانه ها باشد.
ولی با وجود همه این حدثیات آنچه که در نهایت باقی خواهد ماند و نصیب ملک و ملت خواهد شد خسارات عظیم ناشی از آتش سوزیها است که بدون تردید بی توجهی، لا ابالیگری و سوء مدیریت نظام در ایجاد و گسترش آن بدون تاثیر نبوده است. بهر حال بخش قابل ملاحظه ای از کشور به سرزمین سوخته تبدیل شده و سرمایه های هنگفت مردمی نابود شده که کسی پاسخگو نیست و کمکی هم از جانب حکومت مشاهده نخواهد شد .