خانه » مقاله » مدرنیته – جناب دکتر صدیق یزدچی

مدرنیته – جناب دکتر صدیق یزدچی

ساختن شاهراه آینده بر روی کورهراه های گذشته، خطاست.

جریان زندگی آدمیان همانند رودی استکه با بینهایت قطرات آب، از بلندیها به پستیها، و از وحدت اِنّالله بسوی کثرت یکپارچۀ دریای آرام جامعه جاریست. بلی در این پروسه قطرات و آدمهای زیادی از خود سوال میکنندکه: ازکجا آمدهایم و به کجا میرویم و آمدنم بهر چیست؟ . . . در این راستا، اولین کاری که میکنند نگاه به پشتسر و گذشته و تاریخ است تا دریابند از کجا آمدهاند، لذا در تداوم این کنکاش به نهرها و جویبارهای فرعی در مناطق مرتفع میرسند و به تعبیری، به پیشگامان و پیشوایان مسلک خود. اینجاستکه اختلاف نظرها و ادعاهای حقانیت و اصالت آغازشده و هرکسی با تعصب جویبار فرعی خودرا سرچشمه و اَصل میپندارد و دیگری را ناحق و انشعابی و انحرافی؛ باهم درگیر میشوند درغفلت از اینکه، اصل و کل، بارش باران رحمت در قله و تابش نور معرفت و اندیشه است و این پیشگامان و جویباران منشعب که جاری شدن این تجلیات و مواهب و مذاهب را بعهده دارند، همگی به یک اندازه اهمیت و حرمت دارند و فرقشان فقط درمختصات زمانی و مکانی موجودیت آنهاست؛ لذا تداوم مناقشات و مشاجرات مذهبی و فرهنگی منجر به تخریب جوامع میگردد.

بدین منوال اغلب سوالکنندگان، دیگر فراموشکردهاند به روبرو و آینده بنگرند و به دو سوال بعدی اندیشه کنند و احیاناً چنین نتیجه بگیرند که بایستی با شرافت انسانی و فضایل اخلاقی به سطح دریای جامعه بشری برسند و هرآنچه از دستشان برمیآید به مخلوقات کمک کنند و آنوقت استکه در و انا الیه راجعون با تابشگرمای رحمت و نور حقیقت الهی، بخار شده به آسمانها صعود میکنند و به ابر سبکبال تبدیل شده و در وقت مناسب به شکل برف و باران در بالای قله ها و عالم علوی مستقر میشوند؛ مثل مولانا جلالالدین که بنا به خواست شمس تبریزی از برخی عادات مذهبی و زاهدانه و عابدانه رها شد آنوقت از خامش و خموش تبدیل شد به شمس تابنده و دولت پاینده.
آری روش برگشتن به اصل و سرچشمه حقیقت، همین بخارشدن عارفانه است نه ساختن شاهراه آینده بر کورهراه های گذشته که باعث اختلاف عقاید است.

آب چون بیگار کرد و شد نجس تا چنان شد کاب را رد کرد حس
حق ببـردش باز در بحـر صواب تــا بشستش از کــرم آن آبِ آب
سـال دیگـر آمد او دامنکشـان هی کجابودی؟ : به دریای خوشان
من نجس زینجا شدم پاک آمدم بستـدم خلعت سـوی خاک آمدم
« مولانا »

ذالِکَ الکتابُ لا رَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین. آیۀ دوم سورۀ بقره
اشاره به بعضی مطالب که در مهمترین تفسیرها فراموش شدهاند:
در تفسیر آیۀ ۷ سورۀ آل عمران و تفکیک آیات محکم و متشابه از همدیگر و نهایتاً رسیدن به منشأ احکام اسلامی، موارد زیر فراموش شدهاند:
اول: در متن آیه هیچ اشارهای به این نشده که آیاتیکه معنای واضح و روشن دارند و بینیاز از تأویل و تفسیرند محکمات هستند، این نظر صرفاً تقریر اولیه فقیهانه و راحت طلبیست. اما در متن آیه به صراحت بیان شده آیاتیکه مغرضین و معترضین آنها را دستاویز قرار دادهاند متشابهات هستند.

دوم: در متن آیه باز هم اشاره شده که اساس قرآن و امالکتاب، آیات محکم هستند حالا باید بیندیشیم و ببینیم میشود فقط آیاتیکه صرفاً معنای صریح و روشن دارند ( بموجب نظر فقها و مفسرین) اساس و بنیاد قرآن کریم باشند؟ مثل موضوع قصاص یا حد زدن مجرم و سهم نابرابر وراث اناث نسبت به اولاد ذکور از ارثیه.

سوم: اگرحدیث کُنتُ کَنزَاً مخفیاً، وَاحبَبتُ اَن اُعرَف، فَخَلقتَ اَلخَلق لِکَی اُعرَف را که فرمایش مستقیم حقتعالی به حضرت پیامبر است لحاظ کنیم، میفهمیمکه اساس قرآن و امالکتاب فقط اُعرف و شناخت خداوند است چرا که تمامی مخلوقات منجمله قرآنکریم برای شناختهشدن خداوند آفریدهشدهاند.
پس، محکمات فقط آنهایی هستندکه در باب رفعت و مقام کبریایی و صفات حضرت حق و عالمِ وحدت سخن میگویندکه شاخصترینشان« آیهالکرسی» استکه نزدخود پیامبر(ص) هم مهمترین و متعالیترینآیات شمرده شده و نیز دیگر آیات و سورهها مثل سورۀ حمد، سورۀ توحید ( اخلاص )، سورۀ قدر و . . . لَیسَ کَمِثلِهِ شَئی و … که فقط برای توصیف و شناخت خداوند نازل شدهاند، خواه معنیشان واضح و روشن باشدکه غالباً هست و خواه نیازمند توضیح و تمثیل باشند. این آیات از چنان استحکامی برخوردارند که حتی دانشمندترین مخالفان در تمام دورانها نیز توان مردود کردن آنها را ندارند، هرچند نخواهند قبولشان کنند.

اما آیات متشابه طبق اشارۀ صریح متن آیه، آنهایی هستند که درگذشته و حال مورد بهانهجویی مغرضین و معاندین قرارگرفتهاند، منتها در زمان حیات خود پیامبر(ص)، بلحاظ پایینبودن سطح علم و شرایط اجتماعی و قومی و قبیلهای آن دوران، منتقدین فقط بعضی حروف مقطعه و عبارات مبهم را بعنوان ایراد مطرح میکردند، اما امروزهکه خود حضرت در قید حیات نیستند و جامعۀ اسلامی هم، از نعمت احاطۀ ایشان به دستآوردهای امروزی علم محروم است، و نیز تغییر چشمگیر شرایط اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، ایجاب نموده معترضین و منتقدین مباحثی را که مربوط به زندگی روزمرۀ جامعۀ بشری و عالمکثرت است مورد ایراد قراردهند، مباحثیکه خیلیهاشان دارای معانی صریح و روشن است و به زعم فقاهت محکم تلقی میشوند اما در واقع از استحکام برخوردار نیستند، مثلاً حکم دوبرابری سهم الارث اولاد ذکور نسبت به فرزند اناث، تنها با توافق خواهر و برادر مبنی برتساوی، استحکام خودرا از دست میدهد و یا احکامیکه به اوقات شرعی اشاره دارند با تغییر مختصات مکانی از نواحی استوایی به سمت قطبین کره زمین دچار اشکال میشوند و انجام فرایض دینی در نواحی قطبی و همچنین در فضا، با گونهای ابهام مواجه است و از سوی دیگر، اموری که آرامش خانواده را مختل میکنند و جامعه را غیرمتعارف میسازند نمیتوانند از اساس قرآن و محکمات بشمار آیند. مثل: مجاز بودن تعدد زوجات، اجرای سنگسار، حجابِ اجباری، شرعی و مجاز بودن سن ازدواج دختران از ۹ سالگی، تعیین خونبهای انسان براساس نرخ شتر و . . . هرچند واضح و به صراحت ذکر شدهباشند.

بنابرین، بطورکلی، میبینیم که محکمات فقط آنهایی هستندکه رفعت خداوند متعال را میشناسانند و متشابهات هم آنهایی هستندکه به امور روزمرۀ زمینی و عالمکثرت و جامعۀ انسانی میپردازند. لذا با تصریح همین آیۀ شریفه کاملا صحیح و منطقیاستکه تأویل و تفسیر همین متشابهات(قوانین زندگی روزمره و شرایع) بعهدۀ راسخون فیالعلم و متخصصین هر زمان باشد، کسانیکه هم ایمان توحیدی و نوعدوستی دارند ( اعتقادی فراتر از مذاهب که بعدها بوجود آمدند) و هم به علوم روزگارخویش مسلط هستند، در اینصورت وظایف شرعی و فرائض دینی و حلال وحرام بهگونهای تشریح میگردندکه هم مطابق شرایط اجتماعی موجود و پیشرفت روزآمد علمی باشند و هم با توحید و خداشناسی و عدل و علم الهی همخوانی داشته باشند.

اصلاح فراموشیهای فوقالذکر باعث میشود انتقادها و بدبینیهای امروزی نسبت به قرآن و اسلام برطرف گشته و مسبّبین واقعیکه همانا بعضی از فقها و پیروان افراطی و تندروشان هستند در عقایدشان تجدید نظر نمایند؛ باشدکه خیلیاز مجازاتهای وحشیانه مثل زندهسوزی، تازیانهزدن، حبس منتقدین و . . . پایان یابد. سپس تحول اساسی در ساختار و مشروعیت حکومتهای دینی موجب محو شدن اختلاف ادیان و مذاهب میشود و علم و دین یا به تعبیری فلسفه و عرفان باهم آشتی میکنند و نتیجۀ مسلم اینها، گسترش آزادی بیان و اندیشه و سایر آزادیهای فردی و اجتماعی، ترویج صداقت و اعتماد عمومی بموازات سپردن مدیریت جامعه به متخصصین و راسخون فیالعلم و نیز سهلشدن همزیستی و همراهی آحاد جامعه و اقوام و ملتهای مختلف است.
در آیۀ بعدی یعنی آیۀ ۸ سورۀ آل عمران میفرماید: رَبّنَا لاتُزِغ قُلوُبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا وَهَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَتَهَ اِنَّکَ اَنتَ الوَهّابُ .

یعنی:
دلهـای هدایت شـدۀ ما، یارب هرگـز مپسند دوباره گمـراه شوند
زآنرو که کریمی، بگذار الطافت با جان و دل و قلبمان همراه شوند
و . . . این است دعا و آرزوی قلبی راسخون فیالعلم.
زین قفس سر را ز هر سوراخ بیرون میکنم سوی وصلت پرِّ خودرا میکَنَم، اَین الفرار؟
بی مَی از شمسالحق تبریز مستِ گفتنم طوطیـم یا بلبـلم یا سوسنم، اَین الفرار؟

« مولانا »

توضیح و تبیین منزلت « اِنّا لِلّه و اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن»

عبارت قرآنی « انّا لله و انّا الیه راجعون » با صدای بلند، در اصطلاح مسلمین، شده سرآغاز شیون و زاری برای مرگ عزیزی و سمبل سیاهپوشی؛ که این شیوه کاملاً نادرست و غیرمنطقی است چراکه این عبارت جزئی از آیه ۱۵۵ سورۀ بقره و در ردیف آیات ۱۵۲ ، ۱۵۳ ، ۱۵۴ و ۱۵۶ قرار دارد که همگی مضمونی بشارت دهنده و دارای بارمعنایی مثبت و ستوده هستند مثل ای کسانیکه ایمان آوردهاید از صبر و نماز کمک بگیریدکه خدا با صابرین است یا کسانیکه در راه خدا کشتهشدهاند زندهاند و مژده به صابرین و نیز قوت قلب و تسلی برایکسانی که مصیبت برایشان روی داده، یا مژده رحمتخاص برای هدایت شدگان.

همانطوری که مشاهده میشود آیۀ ۱۵۵ بارمعنایی منفی و خسران و اندوه وگریه ندارد بلکه مژده و بشارتی عظیماست ( اینکه: ما درآغاز از جانب خداییم و در زندگی هم بسوی او حرکت میکنیم و در آخرت بسوی او رجعت خواهیمکرد) که میتوان در خیلی از موارد به ذکر آن پرداخت، مرگ فقط یکی از موارد است که با یادآوری درونی آن رجعت خیلی مهم، اندوه مصیبت وارده کمرنگگشته و بازماندگان در دل خود با این بشارت تسلی خاطر یافته و امیدوارانه به زندگی خود ادامه دهند.

حال مطلب مهمتریکه وجود دارد این استکه اصلیترین و موجهترین مورد استفاده این ذکر چه زمانیاست؟ انسان درچه مرحلهای از سیرتکاملی و حیات زمینیاش لازم استکه این مفهوم را درککند و زندگی و رفتار خودرا در چارچوب رسیدن به خداوند حقتبارک و تعالی قراردهد؟ آیا همانطورکه رسمی قدیمی است در پایان زندگیها به یاد این ذکر بیافتیم؟ یا شایستهتر است که در آغاز زندگی مختارانه و مسئولانه این ذکر ارزشمند را سرلوحه خود قراردهیم؟ بدیهی است منطق حکم میکندکه زمانیکه عملاً رجعت بسوی خدا را آغاز میکنیم ازآن استفاده کنیم یعنی زمانی که به بلوغ فکری و عقلی رسیدهایم و درحال وارد شدن به زندگی اجتماعی هستیم.

چرا که …
درآن زمان دوران بچگی و نوجوانی سپری شده و دیگر از هول و حرصهایکودکانه و دست و پا زدنهای بیصبرانه برای به دهان گرفتن پستان مادر، خبری نیست، دیگر دعواهای بچگانه برسر یک اسباببازی تمام شده و دوران بلوغ جنسی هم از حدود۱۴سالگی تا حوالی ۲۱سالگی با تمام تجربیات و آموزشها و سوز و گدازهایش نهایتاً به ارضاء و یا اقناء رسیده و صدها خواستۀ غریزی دیگرکه همگی درتکمیل و تشکیل تن و سلامت روان اهمیتخاصی دارند از طریق هدایت و پرورش والدین و مربیان آگاه و دلسوز جامعه حاصلشده و آنوقت ظرفتن با تمام ظرافتش و قاب جسمانی با تمام صلابتش آماده پذیرش اندیشهها و طرح هاست، آری همان سنین محدودۀ ۲۱ سالگیکه علیالقاعده به بلوغ فکری و عقلی و سن قانونی و تکلیف رسیدهایم و مسئول نیک و بد اعمال خود هستیم، برهۀ خیلی حساسی است که بایستی ما عالمانه در دل خود بگوییم: و اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن سپس به زندگی اجتماعی وارد شده و پس از کسب تجربیات مطابق با علوم روز و اصول دموکراسی، مسئولیت حکومتی بپذیریم.

دراینصورت هیچ مجرم زیر سن قانونی مجازات حکم اعدام نخواهدگرفت چراکه مسئولیت نیک و بد رفتار این افراد متوجه مربیان و مسئولین پرورشی و حاکمیتی است؛ هیچ منتقدی محکوم به حبس نخواهد شد چونکه میشود از طریق مباحثه یا قانع شود و یا قانع کند؛ هرگونه اختلاس و دزدی موجب سرافکندگی و عذاب وجدان میگردد نه نشانۀ تیزی و زرنگی، چراکه فرصتهای برابر و عنایت به شایستگیها درجامعه فراهم است.
مورد بعدیکه مفهوم عبارت فوق مصداق دارد این است که انسانها و بعضی از جانداران اگر گرفتار ذهنیات و دربند نباشند، درحالت طبیعی خود دوست دارند به زادگاهشان برگردند، حُب وطن در انسانها حسی قوی است و بازگشت به زادگاه هم در جانوران غریزهای استوار محسوب میشود مثل پرندگان مهاجر، لاکپشتهای دریایی، ماهیهای آزاد و قزلآلا و … دلیل این امر میتواند این باشدکه: در همان زادگاه، از روح کل، روح جزء یا شعور و یا هوشمندی پس از عمل لقاح و درحالت نطفه وارد جنین شده و حیات آغاز گردیدهاست لذا در نهایت، بعد از سیر آفاق و انفس و سپریشدن دورۀ زندگی، کشش روح جزء به روحکل و اَصل خویش، انسان و یا حیوان را ترغیب به بازگشت به همان محل میکند که این مهم، خود تبدیل شده به یک غریزۀ قوی همانند مهر مادری.
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
ما ز بــالاییم و بــالا میرویم ما ز دریاییم و دریا میرویم

اِنّا لِلّه و اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن
قرآن و مراتب محتوایی و معارفی آن:
قرآن هم مثل مفاهیم مراتبی وجود، دارای مراتب معارفی و محتوایی از فرش تا عرش بشرح زیر است:
اول: مُصحَف؛ که همان مطالب قرآن است درصفحات کاغذی از جانب پیامبر برای عموم انسانهای عادی، تا از تعلیم و خواندن صحیح و دقیق آن، رفعت خداوند متعال را بشناسند و با علایق و سلایق او آشنا گشته و نهایتاً رفتار و کردارشان را مطابق آنها اصلاح و تنظیم نموده و هدایت شوند مانند: دروغ نگویند و ظلم نکنندکه خدا کذابین و ظالمین را دوست ندارد. درستکار و صبور باشندکه خدا صابرین و صدیقین را دوست دارد، جهت رضای خدا انفاقکنند، به عهد خویش وفادار باشندکه خدا بشارت داده به هدایتشدگان. اما متاسفانه، هم احتمال تحریف درآن بوده و هم درحالحاضر تعلیم و قرائت قرآن خلاصه شده در برگزاری مسابقات نمایشی و سطحی و ابزاری.
دوم: قرآن، قسمتی از فرقان استکه فقط مختص پیامبرگرامی دین اسلام از جانب ربالناس بوده و دربرگیرندۀ آیات و دستوراتی است که به یک انسان خدایی یا « خلیفهالله » بمعنیتام، جهت هدایت قوم نازل گشته است. ( ( در مقیاس کوچکتر، نظیر اصلاحات ژنتیکیکه در بدن انسان صورت میگیرد) امر اقرأ فقط برای پیامبر آمدهاست.

سوم: فرقان، قسمتی از امالکتاب است ( از مرتبۀ ملکالناس به ربالناس) که تدابیر و علوم و آگاهیهای مربوط به جهانهستی ما (حادث شده در انفجار بزرگ) را دربردارد یعنی شامل تمام کتابهای آسمانیکه به پیامبران متعدد در زمین و موجودات نظیر انسان در سایر کهکشانها از سوی جانجهان نازل میشود، میباشد و همچنین الهاماتی که از ربالناس به قدیسین و عرفا میرسد از مندرجات فرقان است.
چهارم: امالکتاب است… شامل کلیۀ آگاهیها و تدابیر مربوط به کاینات و هستیهای مختلف، از الهالناس ( لوح_ محفوظ) به ملک الناس بمحض وقوع فَیَکُن (آفرینش در روز الست)؛ تا اعیان موجوده به شناخت خداوند برسند.
پنجم: لوح محفوظ، دربرگیرندۀ ثبت و ضبط تمامی تدابیر و علوم مربوط به کل عالم وجود و عقلکل؛ قبل از امر کُن و بعد از اعلام وَاَحبَبتُ اَن اُعرَف از جانب حضرتحق است؛ مگر لاهوت که حیث کنز مخفی است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*