آثار متعدد فرهنگی و جاذبههای بیشمار معماری که در مقیاس بالایی از دیروزها تا امروز سالم و حتا دستنخورده باقی ماندهاند، باعث شده تا شهر رم بیش از هر شهر دیگری در قارۀ اروپا، نمادی از تاریخ باشد و نشانهای از کهولت دوران.
آمفیتئاتر کلوسئوم، کلیسای واتیکان، تئاتر مارچلو، کلیسای پنتئون، میدان اسپانیا، چشمۀ آرزوها و دهها اثر دیگر معماری، هر یک به گونهای بازگوکنندۀ لایههای مهم معماری و راوی تاریخ کهنسال این شهر هستند.
در اساطیر رومی، پیدایش رم را به دو برادر افسانهای به نام های رومولوس و روموس نسبت میدهند. حکایت اسطورۀ مذکور اینگونه است که پادشاه نومیتر، فرمانروای سرزمین افسانهای آلبالانگا (در جنوب شرقی رم کنونی) به نیرنگِ برادر از حکومت خلع میشود و زان پس، امولیوس تازه به قدرترسیده، “رئاسیلویا”، دختر شاه پیشین را از همخوابگی با مردان منع میکند، تا مبادا به فرداها رقیبی برای سلطنت و فرمانرواییاش پیدا شود.
ادامۀ قصه اینگونه پیش میرود که حیلت امولیوس در منع کردن دوشیزه از مردان، کارگر نمیشود و رئاسیلویا با نَفَس مارس (الهۀ جنگ در روایات اسطورهای رم)، باردار میشود و در نهایت دو برادر دوقلوی روموس و رومولوس از نطفۀ او و مارس، متولد میشوند و پا به دنیای خاکی میگذارند.
این دو برادر به فرمان شاه در بیابان رها میشوند، اما سرانجام مشیت روزگار بر زنده ماندن این دو برقرار میماند. مادهگرگی آن ها را در بیابان پیدا میکند و از پستان خویش شیرشان میدهد تا از مرگ رهایی پیدا کنند و به روزگار فرداها به یاد سرزمینی که روزی از مرگ نجاتشان داده بود، شهری بنا کنند و “رم” اش نام نهند.
اینگونه است که رم، لااقل در لابلای صفحات و دنیای پر پیچ و خم اسطوره، زندگی آغاز میکند تا شهری برای اهل فضل و هنر پیدا شود و در همه حال در صدر باقی بماند.
این روایت البته آنچنان مورد پذیرش عمومی شهروندان رمی قرار گرفته که کمتر کسی در رم پیدا میکنی که این قصه را به حافظه نسپرده باشد و مجسمههای پرشمار گرگ در حال شیر دادن به دو نوزاد، که در جای جای شهر به وفور پیدا میشود، او را به یاد منشأ تاریخی این قصه نیندازد.
اما رها از قصص اسطورهای که گاه کمتر نشانی از واقعیت دارند، مورخان روزگار امروز، آغاز پیدایش رم را به حوالی سال ۷۳۵ پیش از میلاد بر میگردانند. زمانی که رم، چنان دیگر تمدنهای مهم بشری در کنار رودخانهای پرآب، اشکال نخستین تمدن را تجربه کرد و نرم نرمک شکل و شمایل شهری به خود گرفت. این شهر در کنارۀ غربی رود “تِوِره” بنیان نهاده شد تا در آغاز سرزمینی برای پادشاهی رومولوس باشد و در پی آن پایتختی برای امپراتوری کبیر روم.
این شهر پس از طی دورههای مهم و پر فراز و نشیب “امپراتوری”، “جمهوری” و روزهای افول و انزوای امپراتوری، به دست کلیسای کاتولیک افتاد و برای سدههای متمادی توسط کشیشان کلیسا اداره شد. سرانجام پس از طی دورههای مختلف تاریخی، این شهر به عنوان پایتخت فرهنگی و سیاسی جمهوری متحد ایتالیا شناخته شد و از سال ۱۸۶۱ که گاریبالدی بزرگ ایتالیا را به کشوری متحد بدل کرد، هماره به عنوان شهر نخست جمهوری ایتالیا شناخته شد.
سالیان دراز تاریخ شهر، گونههای متفاوت حکومتداری، مراودات فرهنگی با دیگر تمدنهای همسایه ، نزدیکی و حضور مستقیم فرهنگ مدیترانهای که خاستگاه تمدنهای مهم و تأثیرگذار فراوانی بودهاست، همه و همه در کنار هم باعث شدهاند تا شهر رم به عنوان یکی از اعجابانگیزترین دستآوردهای بشری برای تاریخ و آیندگان باقی بماند.
هر چند که شناخت درست از تاریخ سیاسی و فرهنگی و آشنایی با سبکهای گونهگون معماری، در راه لذت بردن از زیباییهای بیپایان رم مدد فراوان به بیینده میرسانند، اما لذت بردن از رم و همنشینی با تاریخ در این شهر، بی همراهی دانش و فلسفه نیز میسر است.
سنگفرش خیابانهای پیر و ستونهای عظیم معماری باستان، در کنار نقاشیهای بیبدیل امثال میکلآنژ و کاراوجو بر سقف و دیوارههای کلیساها، ارتفاع یکسان ساختمانها در خیابانهای اصلی و پیچ و خم کوچههای تنگ، همه عین زیبایی و تاریخند و حتا اگر بیننده، تاریخ گذشتۀ رم را به خوبی نشناسد، باز هم این تاریخ از لابلای آثار معماری و ادبی رم خود را بر ذهن میهمانانش تحمیل میکند.
در گزارش مصور این صفحه که عکسهایش را محمد صادقی برداشتهاست، گشتوگذاری داریم در کوچه پسکوچههای پر از بار تاریخ ِ شهر رم. شهری که حالا به حکم اجبار بلا کوچهها و میدانهایش تهیست.