شروع واپسینماه تابستانی و نجوای نسیم پاییز در گوش طبیعت، هنگامهایست برای یادآوری پایان تعطیلات تابستانهی مدارس. موسمی برای از سرگیری نظم آموختن و انضباط بالیدن. نشستن پشت نیمکت کلاس درس، قدم زدن در راهرو مدرسه، دویدن در حیاط و مسیر راه و ماجراهای بیآخر این مجلس کودکانه، آبستن حوادث اغواگریست که از دید نویسندگان ادبیات داستانی هم دور نمانده است. هر کودک مدرسهای مخزن اسرار فراوانیست که شاید پدر و مادرش هم تا ابد از آنها بیخبر بمانند. با هم نگاهی میکنیم به برخی از شخصیتهای داستانی اهل مدرسه:
۱– جیمز استیرفورس در «دیوید کاپر فیلد» اثر چارلز دیکنز
استیرفورس، دانشآموز محبوب مدرسهی «سالم هاوس» است، او جوانی زیبا و با کاریزماست که نه تنها ستایش دانشآموزان دیگر، که توجه مدیر خشن مدرسه، آقای کراکل را هم برانگیختهاست. او به بیماری بیخوابی مبتلاست و فکر و اندیشهاش با وجههی یک شاگرد درخشان سازگار نیست. او محرم راز و معبود دیوید کاپرفیلد، این نوجوان تنهای محزون میشود اما با بی اخلاقی و فاش کردن این سر، موجب سرخوردگی و تنهایی بیش از پیش دیوید را رقم میزند….
۲- جین ایر در «جین ایر» نوشته شارلوت برونته
زندگی شارلوت همچون دیگر خواهرانش مشحون از رنج و اندوه بود، اما او از بطن این سرخوردگی ها و دلشکستگی های تراژدی وار شاهکاری آفرید که تا هم امروز یکی از متون درخشان زنانه به حساب می آید. بنا به گفته ی صاحب نظران رمان «جین ایر» آیینه دار زندگی خود شارلوت است، سپری کردن کودکی در یک شبانه روزی خشن و خشک، اشتغال به حرفه ی آموزگاری و دل سپردن به یک کارفرمای مستبد و مالیخولیایی همه و همه داستان دردهایی ست که شارلوت آنها را به تمامی زیسته بود. فضای داستان جین ایر در این داستان اگرچه به یک افسانه جن و پری پهلو میزند، اما این دخترک خودساخته، کودکیست زنده و مستقل که مصائب و تبعیضهای اجتماعی را با پوست و گوشتش لمس میکند. وجود او در تمام مدت کودکی و نوجوانی خراش میخورد، اما این خراشها نه تنها او را در هم نمیشکند که قوی تر و آبدیده تر هم میکند.
۳- پیگی در «سالار مگسها» نوشته ویلیام گلدینگ
این کتاب برندهی جایزهی نوبل ادبی، یک قصهی تمثیلیست برای تصویر کردن لزوم حاکمیت قانون در جوامع انسانی. این داستان ماجرای زندگی گروهی پسربچههای مدرسهای از بریتانیاست که در طی جنگ هستهای و خانمان سوز عازم منطقه ای امن میشوند ولی سقوط ناگهانی هواپیما آنها را ناچاربه اقامت در جزیرهای استوایی میکند. در آغاز همه چیز به خوبی پیش میرود و آنان بی دغدغه و سبک بال جزیره خوش آب و رنگ و سرسبز را در مینوردند .اما اندک زمانی پس از آن روحیه شرارت بار تندخوی بعضی از پسرها بهشت زمینی را به دوزخی از آتش و خون مبدل میکند و تمامی مظاهر خرد و پاک اندیشی از وجودشان رخت بر میبندد. کشمکش درونی نیروهای متضاد خیر و شر درون مایه داستان را شکل میدهد . پیگی در این کتاب تمثیلیست از فلسفه و فرهنگ یک پسر چاق مبتلا به آسم با یک عینک شکسته. پسربچهای که به گاه گسترش هرج و مرج اوضاع رقتبار و منفعلش سویهی طنز هم پیدا میکند: «شما از من قوی تر هستید و آسم ندارید. شما میتوانید ببینید…. ولی من از شما تقاضا نمیکنم عینکم را لطف کرده پس بدهید. از شما نمیخواهم که بازی نکنید… نه به خاطر این که قوی هستید، بلکه به خاطر آن چه درست است درست است. عینک مرا پس بدهید…. شما باید [پس بدهید].» پیگی در حقیقت روشنفکریست که از واقعیتی جدا افتاده و مانند جغد آن را از پس شیشههای عینکش میجوید. پسربچهای که فهم و دانشاش نمیتواند رویاروی سرنوشت تراژیکاش بایستد.
۴- ترلس در «آشفتگیهای ترلس جوان» اثر رابرت موزیل
ترلس نوجوانیست که در یک مدرسه شبانهروزی نظامی تحصیل میکند. انضباط سختگیرانهای بر مدرسه حاکم است اما ترلس و همکلاسیهایش پنهانی رفتارهای خشونتآمیز و غیر متعارف جنسی راتجربه میکنند. این رمان در سرآغاز قرن سراسر حادثه بیستم نوشته شده و شرح تجارب نوجوانی نویسنده است.
در شب در اطاق زیر شیروانی این مدرسه نظامی، پسربچهای تحت شکنجهی مکرر و سازمانیافتهی دو همکلاسی قلدرش قرار میگیرد و ترلس سومین کسیست که به دو شکنجهگر میپیوندد و آنها را در انجام اعمال سادیستیکشان یاری میرساند. ترلس اما در نهایت دلزده و پریشان از این بازی زمخت و حیوانی پاپس میکشد و به دلآشوبهای مدام دچار میشود.
۵- سندی استرینجر در «بهار زندگی دوشیزه جین برودی» اثر میوریل اسپارک
این رمان از سرگذشت تراژیک، طنازانه و جذاب شش شاگرد مدرسهای در ادینبورو، تحت سرپرستی دوشیزه جین برودی قصه میکند. جایی که سندی دخترک معصوم با آن چشمان ریز منقبضاش، بر خلاف پنج همکلاسی دیگرش، مفتون آموزگار جذاب، خودشیفته و فریبندهشان، دوشیزه ژان برودی نمیشود و به خاطر مطالعات غیر درسیاش قادر است دربارهی پوچی ایدههای پر طمطراق او و غرور و بیمسولیتیاش افشاگری کند.