حسن روحانی درجریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۲، پیشبرد مذاکرات هسته ای و کاهش نرخ تورم را به عنوان دو اولویت برنامه دولت خود در صورت پیروزی عنوان کرد. او به قول خود وفا نمود و پس از تکیه زدن بر مسند ریاست جمهوری و با دریافت تاییدیه از ولی فقیه به جواد ظریف وزیر خارجه خود ماموریت داد تا مذاکرات هسته ای با شش کشور موسوم به ۱+۵ را که از مدتها قبل بطور غیر رسمی و از طریق واسطه گری دولت عمان در جریان بود اغاز کند و به آن رسمیت بخشد. تیم مذاکره کننده ایران در یک سلسله مذاکرات نفس گیر که بیش از دو سال به طول انجامید، سرانجام توافقنامه برجام بین ایران و شش کشور طراز اول جهان به رهبری امریکا به امضا رسید که ایران را متعهد میساخت تا هیچگاه به فکر تولید بمب هسته ای نباشد. در مقابل شش کشور نیز قبول کردند که تحریم های اقتصادی در رابطه با برجام مانند تحریم های نفتی و بانکی برعلیه ایران برداشته شود.
خسارات ناشی از تحریمهای بانکی و صدور نفت چنان گسترده و عمیق و ضربات آن بر اقتصاد کشور چنان موثر بود که ادامه آن بدون تردید به سقوط اقتصادی کشور می انجامید. نکته حائز اهمیت دیگر اینکه تحریمها خسارات جنبی دیگری را هم متوجه کشور میکرد و آن ظهور مافیاهای نفتی و بانکی از درون حاکمیت بود که به بهانه دور زدن تحریم ها وارد معرکه شده و با اقدامات غیر قانونی خود موجب گسترش غیر قابل کنترل فساد مالی در درون نظام گردیدند که کلاه برداری میلیارد دلاری گروه بابک زنجانی نمونه ای از آن است. در زیر به دو مورد دیگر هم اشاره میشود که حکومتگران مستقیما در آن نقش داشتند: شرکت ملی نفت ایران که فروشنده عمده نفت و مواد پتروشیمی به چین به شمار میرود، در زمان تحریم ها قادر به انتقال پول نفت به بانکهای کشور نبود. از اینرو دلارهای نفتی در حساب ایران در بانکهای چین نگهداری میشد تا آنجا که زمانی رقم آن به بالای ۲۲ میلیارد دلار رسید. چینی ها برای انتقال این پول به ایران پیشنهاد آزمندانه ای نمودند و آن دادن پول بلوکه شده ایران تحت عنوان وام بانکی به ایران بود. مذاکرات محرمانه به نتیجه رسید و پس از کسر رقمی بالغ بر ۵.۵ میلیارد دلار بابت بهره و کارمزد و سایر هزینه ها که قطعا سهم قابل ملاحظه ای هم نصیب واسطه های حزب الهی شد مبلغ ۱۶.۵ میلیارد دلار به حکومت اسلامی پرداخت گردید که احتمالا بخشی از آن هم به لبنان و سوریه حواله شد. وصول پول نفت از هند هم تقریبا دچار چنین سرنوشتی شد و رقم حدود ۵ میلیارد دلاری طلب ایران در معاملات پایاپای خرج خرید برنج و فولاد وغیره شد که بیشتر مافیاهای تجاری از آن منتفع شدند تا دولت.
دولت روحانی که با امضای توافقنامه برجام و همزمان با آن توافق پنهانی با دولت امریکا، مبنی بر آزاد سازی بخشی از پولهای مسدود شده ایران در بانکهای امریکا و دستور اوباما مبنی برآزاد کردن آن که رقم دقیق آن هیچگاه اعلام نشد و فقط یک رقم ۴۰۰ میلیون دلاری آن علنی گردید، احساس غرور و رضایت میکرد، حال بیصبرانه و خوش باورانه منتظرآن بود تا کشورهای غربی با ایجاد تسهیلات اقتصادی موثر خود به کمک آمده و موانع ایجاد شده در ارتباط ایران با اقتصاد جهانی را بر طرف سازند. در این رابطه اولین حرکت ملموس توسط خریداران نفت ایران مشاهده شد و صدور نفت ایران که در زمان تحریم ها به ۸۰۰ هزار بشگه در روز کاهش یافته بود، به سرعت افزایش یافت، تا آنجا که گفته میشود در حال حاضر به بالای دو میلیون بشگه در روز رسیده است. ولی عادی سازی روابط بانکهای کشور با سیستم بانکی جهان به ویژه در حوزه دلار هنوز با موانع جدی مواجه است، بطوریکه نه تنها هیچگونه معامله تجاری بر پایه دلار با بانکهای ایران صورت نمیگیرد، بلکه بسیاری از حساب های بانکی ایرانیان هم اعم از تاجر و غیر تاجر در بسیاری از کشورها مسدود شده است. همین چند روز پیش بود که رییس اتاق بازرگانی تهران اعلام کرد که بانک چینی حساب بانکی دوازده ساله او را مسدود کرده است.
برجام با وجود همه کاستیها و دادن امتیازات و تعهدات آن ولی به هرحال جام زهری بود که ولی فقیه برای نجات اقتصاد کشوراز ورشکستگی میبایستی سر می کشید، که سر کشید. هرچند آثار مثبت آن هنوز آنگونه که انتظار میرفت حاصل نشد، ولی به هرحال تسهیلاتی به وجود آمده علاوه بر افزایش صدور نفت و تا حدودی تسهیلات بانکی در موارد دیگری نیز مانند استفاده از بیمه بین المللی وآزاد سازی تردد تجارت دریایی نیز حاصل شده است، اقداماتی که لازم ، ولی کافی نیست. همه امید و انتظار دولت روحانی برداشتن قدمهای اساسی تر از جانب غربیها در جهت ترغیب سرمایه داران به سرمایه گذاری در ایران است. به همین جهت پس از امضای برجام دولت در رویای سرمایه گذاریهای خارجی عرش را سیر میکرد و تا توانست وعده های امیدوارکننده به مردم و سطح توقعات جامعه را بالا برد. منتها روحانی حساب نمیکرد و یا نمیخواست باور کند که فرمان بسیاری از بانکهای طراز اول جهانی در دست امریکا است. او همچنین فریب استقبال گرم اروپاییان که درابتدا بسیار فریبنده بود را خورد. روزی نبود که چندین هیات اقتصادی از اقصی نقاط جهان روانه تهران نشوند. بازدید روحانی از فرانسه و ایتالیا و استقبال بسیار گرم این دو کشور از وی نیز خود نقطه عطفی بود، تا آنجا که در یازدید روحانی از یک محل در رم، ستر و عورت مجسمه برنزی اسبی که در آنجا قرار داشت به خاطر روحانی پوشانده شد، تا توافقنامه با شرکت دانی یلی و اعتبار ۵ میلیارد دلاری بیمه دولتی ساچه آسان تر امضا شود. توافقنامه خرید صد فروند ایرباس و همچنین مذاکرات امیدوارکننده با شرکت بویینگ امریکا، همچنین بود توافقنامه های بازرگانی با فرانسه و شرکت پژو و ملاقات های دیگری که با نمایندگان سایر کشور ها از جمله آلمان موارد دیگری بودند که موجب شده بود تا تهران برای مدتی اهمیت تجاری ویژه ای پیدا کند.
رویاهای حکومت اسلامی و شخص روحانی که تصور میکرد، یا حداقل چنین وانمود مینمود که اروپاییان و حتا امریکا از شوق سرمایه گذاری در ایران، دخالتهای کارشکنانه حکومت اسلامی در منطقه را نادیده گرفته، چشم را بر روی عدم رعایت حقوق بشر بسته و ساخت موشک های استراتژیک قاره پیما را نیز نادیده گرفته اند زودتر از آنکه انتظار میرفت دچار دست انداز شد و با ظهور رییس جمهوری بنام دونالد ترامپ در امریکا که دشمنی خود با حکومت اسلامی را هیچگاه پنهان نکرده عملا وارد فاز جدیدی شده که چشم انداز بازگشت به زمان تحریمها بیشتر محتمل است تا تحقق تحرکاتی آشتی جویانه. ترامپ مخالفت خود با برجام را در جریان مبارزات انتخاباتی خود برای ریاست جمهوری با شدت و حدت بسیار اعلام کرد که این سند تحقیر امریکا است و آنرا نمی پذیرد. او با وجود عگس العمل منفی سایر کشورهای امضا کننده برجام به وعده خود عمل کرده و از اولین روز ریاست جمهوری اش بدون وقفه به برجام حمله کرده است، تا اینکه به وضعیت موجود رسیده و به کشورهای امضا کننده فرجام یک فرجه چهار ماهه داده تا خواسته های امریکا به شرح زیر را تحقق بخشند، در غیر اینصورت امریکا برجام را یکطرفه نقض و بحریم های اقتصادی را به اجرا خواهد گذارد.:
– بازرسی های نظامی از همه سایتهای مورد درخواست بازرسان بین المللی
– ضمانت ایران مبنی بر عدم تملک ابدی به سلاح هسته ای
– توافقنامه نباید تاریخ انقضا داشته باشد
– در قوانین امریکا ذکر شود که موشکهای دور بردو برنامه های تسلیحات اتمی جدا نشدنی هستند و ساخت و آزمایش موشک توسط ایران بایستی مشمول تحریم های شدید گردد
با توجه به جدی بودن ترامپ نسبت به نظر خود و مقاومت حکومت اسلامی چنین به نظر میرسد که در صورت تن ندادن ایران به تجدید نظر در برجام، امیدواری های مشاوران اقتصادی روحانی مانند نیلی ، نهاوندیان ، نوبخت و غیره در جذب سرمایه گذاری های خارجی درایران اگر نه منتفی، حد اقل برای مدتی غیر محتمل خواهد شد. این درحالی است که سرمایهگذاری های خارجی در اشل کوچک، حتا در اوج تحریمها نیز کما بیش صورت میگرفت، تا آنجا که صحبت از ۵ میلیارد دلارمیشد. ولی در دوسال پسا برجام با وجود رفت و آمدهای تجاری بسیار و امضای انواع توافقنامه های رسمی و غیر رسمی، کل سرمایه گذاری های خارجی از ۳ میلیارد دلار تجاوز نمیکند که البته در صحت و سقم همین عدد هم بسیار جای تردید است.
در جریان این بگو مگو های تجاری و بده بستانهای دیپلماسی حوادث ناگوار دیگری هم رخ داده که نشان میدهد حکومت اسلامی با وجود ژست های قدرتمدارانه و الدرم بلدرم های تبلیغاتی چقدر حقیر و بیچاره است. رفتار دو شرکت ایرباس و بویینگ، که با موافقت ها و مخالفت ها و پا در هوا نگهداشتن حکومت اسلامی در واقع سربه سر گذاردن بزرگترها با بچه ها را تداعی میکند، بسیار تحقیر کننده است، بطوریکه نه تنها از عزت اسلامی خبری نیست، بلکه مسئولین نظام با سکوت مرگبار خود، حرکت توهین آمیز این دو شرکت را به جان خریده، به تغییر نظر و تصمیم مدیران شرکت دل بسته اند. در حال حاضرخریدها همچنان پا در هوا مانده و از چند صد سفارش به این دو شرکت تنها دو فروند ایرباس تحویل داده شده که آنهم گویا یکی دست دوم بوده و دیگریه سفارش کشور دیگری بوده که قرارداد را کنسل کرده است.
آنچه که میتوان نتیجه گرفت این است که حکومت اسلامی ایران در جهان غرب نه تنها خودی محسوب نمیشود، که از نظر بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان، یعنی امریکا یک دشمن مخرب و تقویت کننده تروریسم در جهان به شمار میرود، تا آنجا که دولت جدید امریکا کمر به سقوط آن بسته است. حکومت اسلامی ایران نمیتواند انتظار داشته باشد که بیش از ۵۰ دیپلمات امریکایی را ۴۴۴ روز در زندان نگهدارد، سفارت خانه اش را تصاحب نماید، پرچمش را به مناسبتهای مختلف بسوزاند و صدای مرگ بر امریکا از بلندگوهای نظام اسلامی قطع نشود و غیر مستقیم در کشتار سربازان امریکایی دخالت کند، در عین حال انتظار برخورد منصفانه، حتا دوستانه از مقامات این کشور را داشته باشد. امروز حکومت اسلامی در گازانبر امریکا گیر افتاده و چنین به نظر میرسد که زمان پاسخگوی به اعمال جاهلانه و غیر دیپلماسی چهار دهه گذشته با دولت امریکا فرا رسیده باشد. دولت روحانی در ابتدای تشکیل تمایلی نسبت به کاهش روش خصمانه با امریکا از خود نشان داد که تا حدودی هم مورد استقبال جامعه قرار گرفت، ولی خصومت ذاتی ولی فقیه با امریکا که بیشتر در جهت حفظ منافع روسیه در منطقه است تا ایران و جبهه گیری به شدت ضد امریکایی او و حمایت به به و چه چه گویان و پای بوسان ولی فقیه از سیاستهای قاطع ” رهبر خردمند ” راه هرگونه نزدیکی به امریکا را مسدود کرده است و تا این سد برداشته نشود و روابط دو کشور به عادی باز نگردد، امکانی برای بهبود شرائط اقتصادی وجود نخواهد داشت. بنابراین وضعیت برجام که به هرحال به شدت خراش دیده و دیگر به حالت اول بر نخواهد گشت در هاله ای از ابهام قرار گرفته که نور رستگاری در بقای آن بدون تغییرات مورد نظر امریکا مشاهده نمیشود.
نکته بسیار حائز اهمیت دیگر نظرات شخص رهبر است که به شدت با موضوع برجام گره خورده وبا جبهه گیری دشمنانه و نا بخردانه خود سرنوشت ملت را بازیچه قرار داده است. سابقا در میان جاهلان محله ها رسم بود که برای معروف شدن در محل با جاهل بزرگ سرشاخ شوند، که گاه به قیمت زخمی شدن حتا مرگ جاهل کوچولو میانجامید و خانواده هایی را گرفتار میکرد. حال حکایت آقای خامنه ای با امریکا است که به قول خودش با تن بیمار به مصاف بزرگترین غول جهان رفته که نه تنها خود که ملتی را گرفتار کرده ا