بازارچهی کتاب این هفتهی ما سرکیست به پیشخوان کتابفروشیهای گوشهگوشهی جهان کتاب. عناوین برگزیدهی ما در این گذر و نظر اینهاست:
مادام پیلینسکا و راز شوپن
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: عاطفه حبیبی
ناشر: چترنگ
قیمت: ۱۲,۵۰۰ تومان
اشمیت که در ایران بیش از داستان با نمایشنامههایش شناخته شده است در این اثر داستانی با محوریت خودش روایت کرده است. داستانی که در آن اشمیت جوان در جستوجوی راز نهفته در جادوی موسیقی شوپن به کلاسهای پیانوی مادای پیلینسکای بد خلق و سختگیر میرود. پیلینسکا استادی معمولی نیست و اریک را وادار میکند تا تمرینهای عجیبی انجام دهد مثل اینکه به جای پیانو زدن صبح زود به باغ لوکزامبورگ برود و سعی کند بدون اینکه شبنم از روی گل بیفتد آن را بچیند یا با وزش باد در برگها خیره شود.
در بخشی از این داستان بلند میخوانیم:
هیچوقت اینطور ننواخته بودم. با صداهای بم روان، قطرههای ملودی و خطوط کفآلود جزر و مد به حاشیه قاره شوپن نزدیک میشدم. همه چیزهایی که مادام پیلینسکا به من آموخته بود: سکوت، حلقههای روی آب، شبنم، برگهایی که روی شاخه نرم درخت تکان میخوردند، فکر کردن به چیزی دیگر، آوازهای ظریف در حد شکستن که تا بینهایت ادامه داشتند.
اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشتههای او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههای او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفتهاست.وی که دارای دکترای فلسفه نیز هست تا کنون چندین جایزه از جمله جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی را به دست آورده است.نمایشنامههایی از او نظیر «خرده جنایتهای زَناشوهریی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گلهای معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن»، «اسکار و خانم صورتی» و «سوموکاری که نمیتوانست تنومند شود» همراه چندین رمان دیگر به فارسی ترجمه شدهاند.
بلای کبوترها
نویسنده: لوییز اردریک
مترجم: افشین رضاپور
ناشر: نشر ققنوس
تعداد صفحات: ۳۸۴ صفحه
قیمت: ۳۸ هزار تومان
داستان این رمان درباره زندگی چندنسل از سرخپوستانی است که در اردوگاهی در منطقه داکوتا زندگی میکنند. این سرخپوستان همهچیز زندگی خود را بهغیر از خاطرات گذشته از دست دادهاند. جامعه سفیدپوستان آمریکا و مذهب مسیحیت غلبه کرده و سرخپوستان ناچارند برای حفظ هویت قومی و باورهای خود تلاش کنند.
رمان پیش رو درباره تلاش مبلغان و کشیشان مسیحی برای جداکردن سرخپوستان از باورهای قدیمیشان و تلاش این قوم بومی آمریکا برای حفظ این گذشته که گاهی با شوخی و جدی سخنان کشیشان را به چالش میکشد.
لوییز اردریک متولد سال ۱۹۵۴ در آمریکاست و تا به حال ۱۲ رمان از او منتشر شده است. این کتاب او نامزد جایزه پولیتزر شده است. او بخشی از آثار اولیه خود را با همکاری مایکل دوریس، همسرش نوشت که در سال ۱۹۹۷ دست به خودکشی زد. لوییز اردریک در مینهسوتا زندگی میکند و علاوه بر نویسندگی یک کتابفروشی کوچک هم دارد. این نویسنده یکی از نمایندگان ادبیات سرخپوستان آمریکاست. او پدری آمریکای-آلمانی و مادری سرخپوست داشته است. این نویسنده در آثارش، شیوه روایت سرخپوستی را با تکنیکهای مدرن روایتگری تلفیق کرده است.
شخصیتهای داستانهای اردریک معمولاً سرخپوستان تبعیدی، مهاجران، آوارگان، غریبگان با خود و سرزمین، گرفتاران در دست سفیدپوستان حیلهگر و دورگههایی در جستجوی هویت هستند.
«بلای کبوترها» ۸ فصل دارد که توسط ۴ راوی مختلف روایت میشوند و به ترتیب اینچنیناند: اِوِلینا، قاضی آنتون بازیل کوتس، مارن وُلده، اِوِلینا، قاضی آنتون باریل کوتس، اِوِلینا، قاضی آنتون بازیل کوتس، دکتر کوردیلیا لاکرِن.
از غربت، با عشق
ناشر: نگاه
قیمت: ۱۷ هزار و ۵۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۴۰ صفحه
محمد مفتاحی درباره انتشار نامههای هانیبال الخاص (نقاش فقید) به م. آزاد (شاعر فقید) که حالا رخساری کهنه و بعضا ناخوانا دارند، گفته است: این کتاب، نامههای هانیبال الخاص به محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد) است که غیر از آن بخش خصوصی زندگی این دو هنرمند، حال و احوال جامعه ادبی و هنری کشور را در آن دوره منعکس میکند و اینکه ایدههای این دو نفر نسبت به هنر و ادبیات ایران چیست. البته بخش خصوصی و دوستانه زندگیشان هم در آن هست.به گفته او، این کتاب شامل ۲۷ نامه و همچنین یک گفتوگوی منتشرنشده از هانیبال الخاص است.
در یکی از این نامهها میخوانیم:
آزاد عزیز!
نامهات که روشنتر بود رسید و با خبر آن که شعرها را داری جمع میکنی و مرتب و منظم، تا برایم بفرستی. نمیدانم این شعرها دستخط خواهد بود و یا در کتابها. اگر اولی، پس واضح و نستعلیق بنویس…
دربارهی حال خودم بنویسم. حسابی گرفتهام و سخت متنفرم از این شهر و از این تندی حرکات سرعت ساعت و ساعت سریع. …
اینجا یک خانم است که نصفه میفهمد. گاتهای ما را رومی میخواند و معنی شمایل را از لابهلای تیترها میخواهد پیدا کند. روی هم رفته پسندیده است. والسلام. و از طرفی هم از ترس گرسنگی شکم خود و زن و بچه مجبورم در این دکان کار کنم و تابلوهای دریا و کشتیشکسته بفروشم و خود این شده است مانع نمایشگاههای بعدی. هیچ نمیدانستم که در امریکا بپرسند: ” کجا کار میکنی. در مغازهی آرت اینترناسیونال. پس با گالری ما چه کار داری!”
فرشته سیاه
نویسنده: آنتونیو تابوکی
مترجمان: اثمار موسوینیا
ناشر: ققنوس
تعداد صفحات: ۱۳۱ صفحه
قیمت: ۱۷ هزار تومان
آنتونیو تابوکی نویسنده ایتالیایی ضدفاشیسم متولد سال ۱۹۴۳ و درگذشته به سال ۲۰۱۲ است که این کتابش از ایتالیایی به فارسی برگردانده شده است. از این نویسنده، پیشتر رمانهایی چون «میدان ایتالیا» و «شبهای هند» با ترجمه سروش حبیبی یا «سرِ برباد رفته داماشنو مونتهیرو» و … چاپ شده است.
محور داستانهای کتاب «فرشته سیاه» موضوع شر و بدی است و در آنها کاستیهای انسان به تصویر کشیده شده است. در این قصهها همچنین میتوان تاثیرپذیری تابوکی را از استاتید بزرگ نقاشی مشاهده کرد. نویسنده کتاب پیش رو میگوید: داستانهای پیش رو، در دورهای خاص از زندگیام همراهیام کردند و من هم مایلم به نوبه خود با یادداشتی همچون رهتوشه یا وداع همراهیشان کنم. او همچنین نوشته است: فرشتهها موجوداتی هستند متعهد، بهخصوص فرشتههای این کتاب. برخلاف تصور همه پرهایی نرم و لطیف ندارند، برعکس موهایشان زبر است و نامطبوع. تابوکی میگوید عنوان این کتاب از از یکی از اشعار ائوجنیو مونتاله وام گرفته که پیش از او با یک فرشته با بالهای سیاه روبرو شده بود است.
این نویسنده در سالهای جنگ جهانی دوم به دنیا آمد و در خانوادهای با گرایش آنارشیسم، سوسیالیسم و ضدفاشیسم رشد کرد. به همین دلیل نویسندهای است که شیدای آزادی و مبارزه است. تابوکی بر این باور بود که شاید هنرمند و نویسنده نتواند با اتکا به هنر خود باعث برکناری دیکتاتورهای خودکامه شود اما با تابیدن نور بر تاریکی باعث میشود مسیری که باید در تاریکی طی شود، بهتر دیده شود. او در داستانهای کتاب «فرشته سیاه» قطعات مختلف تاریخی را ذکر کرده و البته توالی زمانی را بههم ریخته است.
عناوین داستانهای این کتاب بهترتیب عبارتاند از: «صداهایی از جای دیگر، شاید از ناکجا»، «شب، دریا، فاصله»، «عروسک پوشالی»، «آیا بال زدن پروانهای در نیویورک ممکن است توفانی در پکن به پا کند؟»، «آن ماهی قزلآلا که میان سنگها میجنبد، یاد زندگی تو میافتم» و «سال نو».
در قسمتی از داستان «عروسک پوشالی» از این کتاب میخوانیم:
در آن شهر بزرگ شمالی راحتتر بود و انتشار آن کتاب نتایج خوبی برایش داشت، حالا راحتتر میتوانست به کارهایش سروسامان دهد. یک هفتهنامه مدیریت معروف بخش گزارش کتابش را به او محول کرد. فکر کرد بهتر است بیشتر به کتابهایی بپردازد که در تخصص او باشند، چون همه او را با آن تخصص میشناختند، یعنی شوخی و بازی. هر نوع شوخی: شوخیهای زبانی، شوخیهای نامتعارف، شوخیهای گروتسک، رمانهای اکسپرسیونیستی، ابداعات کلامی، خلاصه، در یک کلمه، باروکِ نو. و سرنوشت میخواست آن سالها مملو از آزمونهای ادبی مشابه باشند. باید کمی مطابق پسند روز میشد، به آن نیاز داشت چون تقریباً همه نویسندهها به یکباره قریحهای آوانگارد در خود کشف کرده و مشغول شکوفایی ابداعات فرمال، آزمونهای ادبی یا آنچه «پژوهش» نامیده میشد بودند. یک دوره ماجراجوییِ ادبی را شروع کرد. چون مهم درست همین ماجراجویی بود و نه خود کتابها. مهم جستوجو و تجربه آن لحظه سرخوشانه و تقریباً هذیانآلود بود که همهچیز در آن منفجر میشد، دنیا، جامعه و قراردادها: کلمات هم در آن منفجر میشد، کلماتِ دیوانهوار و هذیانآلود. کشف سلین آن زمان یک اتفاق بود. آن کشف به تب و تاب انداختش. سلین از طریق نقدی تصادفی سر از گزارش کتابهایش درآورد و از آن تاریخ همهچیز عوض شد. سلین که آمد کتابها دوباره اهمیت خودشان را پیدا کردند…