بازارچهی کتاب این هفتهی ما سرکیست به پیشخوان کتابفروشیهای گوشهگوشهی جهان کتاب. عناوین برگزیدهی ما در این گذر و نظر اینهاست:
مردی از ژلاری
نویسنده: کویتا لگاتووا
مترجم: فرزانه تیمورازف
ناشر: چترنگ
تعداد صفحات: ۱۶۱ صفحه
قیمت: ۲۲ هزار تومان
این رمان داستانی است در زمان جنگ جهانی دوم و در زمانی که نازیها کشور چک را اشغال کردهاند. زن جوانی که در کشور پراگ پزشکی تازهکار است از سر دلبستگی به استاد میانسالش، عضو گروه کوچک پارتیزانی آنها شده و برایشان نامه و اعلامیه جابجا میکند. گشتاپو اما به دنبال افراد این گروه افتاد و در نهایت پزشک جوان ناچار از تغییر هویت شده و به همراه یکی از بیماران از بیمارستان فرار گرده و ناچار از ن دادن به ازدواجی ناخواسته میشود.
ژلاری در این اثر روستایی خیالی است که نویسنده آن را از خود ساخته است.
ژل در زبان چک به معنای محزونانه است و معنایش روستایی است که از آن اندوه میبارد. اهالیاش درگیر فقر و بدبختیاند و در نهایت پس از جنگ از آن چیزی جز اندوه ابدی و عشقی اندوه بار باقی نمیماند.
نویسنده این رمان از نویسندگان سرشناس چک به شمار میرود و نام ادبی وی در واقع نام مستعار او به شمار میرود. وی درس خوانده در رشتههای فیزیک و ریاضی است. وی از سال ۱۹۵۷ به نویسندگی روی آورد و پس از نگارش نخستین رمانش با عنوان «بتها» بیست سال وقفه در کارش ایجاد کرد که دلیل آن را فشار سیاسی بسیار وارد شده بر خودش عنوان کرد. رمان مردی از ژلاری را وی پس از بیست سال گذر زمان از تألیف رمان اولش نوشت و برای وی جایزه ادبی چک را به ارمغان آورد. در بخشی از فصل ابتدایی این رمان میخوانیم:
همهچیز در خاطرم بود. خانه اجارهای سقفی سه طبقه با دو در ورودی از دو خیابان مختلف، ساختمانی که خیابان اصلی در کنجش به دو خیابان فرعی تقسیم میشد. از یک در با کلاه نمدی وارد شدم و از در دیگر، روسری به سر بیایم بیرون. طبقه سوم در جلوی راهپله. دو نام: آلش دوبژانسکی و امیلی فویتکووا. سه مرتبه زنگ بزنم. از داخل صدای جارو برقی بیاید. پاک را از ساکم در آورم و پس از شنیدن دو تلنگر از زیر در به داخل بیاندازمش. در عرض پانزده ثانیه.
سپس از راهپله دیکر پایین بروم. در ساکم چیزی نباشد جز دو کروسان و آخرین سهمیه کره- مارگارین.
اگر مشکلی پیش بیاید پاکت را نابود کنم.
اما هیچ مشکلی پیش نمیآمد. هرگز مشکلی پیش نیامد.
این کار فقط یک بازی مهیج بود و آن بازی بیخطر به پایان میرساندم. اصلاً لازم نبود روی ماموریتم تمرکز کنم. برایم مثل آب خوردن بود.
کمدی، تراژدی و دین
نویسنده: جان مورل
مترجم: البرز حیدرپور
ناشر: نشر مرکز
تعداد صفحات: ۲۱۸
قیمت: ۳۳۵,۰۰۰ ریال
در این کتاب «جان مورل» تلاش میکند رویکردهای تراژیک و کمیک به جهان را با یکدیگر بسنجد و روشن سازد هر یک از این بینشها چه نوع احساس و کنشی را رقم میزند و چه نوع انسانی را میپروراند. وی با مقابله بینشهای تراژیک و کمیک از منظر روانشناسی شناختی و جامعهشناسی، ویژگیها و تفاوتهای بنیادین این دو بینش را در ۲۰ مورد معرفی میکند و سپس بر پایه این ویژگیها به کاوش در ادیان میپردازد.
در این کتاب میخوانیم: «مسیحیت از یهودیت سرچشمه گرفت و در بیشتر باورهای بنیادین کتاب مقدس عبری که عهد عتیق نام گرفت، با یهودیت شریک است.اما مسیحیت عهد جدید باورهای تازهای را بدان افزود که مهمترین آنها درباره عیسی و زندگی پس از مرگ بود. عهد جدید بسیار کوچکتر از عهد عتیق است، در زمان کوتاهتری نوشته شد و تنوع زیاد دیدگاههای عهد عتیق را ندارد. تفاوتهای جزیی میان گزارشهای نویسندگان انجیل از برخی رخدادها و تفاوتهایی در تأکیدها وجود دارد، اما در کل، عهد جدید جهانبینی نسبتا منسجمی را نشان میدهد.مانند عهد عتیق، عهد جدید آموزش میدهد که خدا جهان را آفرید و برای انسانها طرح و برنامهای دارد، انسانهایی که روی زمین به سر میبرند تا خواست او را اجرا کنند. هرچند، آنها بیشتر زمانها از خدا نافرمانی کردهاند و از همین رو مجازات شدهاند. درحالیکه برخی از معاصرین عیسی آموزش میدادند که برنامه خدا مستلزم پیروی کردن از صدها قانون مفصل در کتاب مقدس است، عیسی بر روح قانون به جای لفظ آن تأکید کرد.»
تاریخسازان بریتانیا
نویسنده: جنی مورِی
مترجم: پرتو شریعتمداری
ناشر: جهان کتاب
قیمت: ۱۸ هزار تومان
تعداد صفحات: ۱۳۶ صفحه
این کتاب دربرگیرنده زندگینامه ۸ زن تاریخساز در انگلستان است که به قلم جنی موری روزنامهنگار و نویسنده نوشته شده و در قالب این کتاب به چاپ رسیدهاند. او با انتشار این کتاب خواسته خلافِ گفته تامس کارلایل فیلسوف و تاریخدان اسکاتلندی عمل کند که گفته بود جهان چیزی نیست مگر سرگذشت مردان بزرگ. موری در طول عمر حرفهایاش با تعدادی از تاثیرگذارترین زنان تاریخ معاصر انگلستان مصاحبه کرده و نمیخواسته جوانان کشورش با تفکر امثال کارلایل پرورش پیدا کنند.
زنانی که این کتاب به زندگیشان اختصاص دارد، به این ترتیب عناوین کتاب را به خود اختصاص دادهاند: مری ولستون کرافت، ایدا لاولیس، میلیسنت گارت فاست، املین پانکهرست، کنستانس مارکویچ، نانسی استور، مارگارت تاچر و نیکلا استرجن. این زنان در گروههای مختلف اجتماعی قرار میگیرند. از مبارز حقوق زنان، دانشمند ریاضیدان و فعال جنبش حق رأی زنان گرفته تا مدافع حقوق زنان کارگر، مادران و کودکان، نماینده مجلس عوام، نخستوزیر بریتانیا، رهبر حزب ملّی اسکاتلند و… .
سرگذشت هر یک از این زنان، الهامبخش تکاپوگران حقوق زنان است؛ زنانی که به جای نفرین تاریکی، چراغ برافروختند و برای رسیدن به حقوق انسانی خود چشمبهراه نماندند.
گزینش ۸ زندگینامه این کتاب، با هدف تمرکز بر زنان پرچمدار در جنبشهای اجتماعی و برابریخواهانه انجام شده است. مترجم کتاب نیز آن را با نی نیت ترجمه کرده که خواننده فارسیزبان با سرگذشت کمترشناختهشده زنانی آشنا شود که برای پایاندادن به نابرابری دیرپا و ریشهدار میان زن و مرد طی دو قرن گذشته، گامهای بلندی برداشتند و رنجهای فراوانی را به جان خریدند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
پس از این دستاورد نسبی، میلیسنت هفتادویکساله به بهانه سالخوردگی در سال ۱۹۱۹ از ریاست اتحادیه ملی انجمنهای حق رای زنان (ان. دابلیو. اس.اس) کنارهگیری کرد. نام این اتحادیه سپس به اتحادیه ملی انجمنهای شهروندی برابر (ان. یو. اس. ای. سی) تغییر کرد و پیوند میلیسنت با این اتحادیه تا پایان واپسین دهه عمرش حفظ شد. او نایبرئیس مجمع اتحادیه ملتها بود. در کارزارهایی برای ورود زنان به عرصه مشاغل قضایی و دولتی شرکت کرد. به مبارزه برای دستیابی زنها به حق طلاق برابر و نیز دفاع از حق رای برابر ادامه داد.
در طول اجلاس پاریس، در راس هیئتی بود که میکوشید موضوع حق رای زنان را در دستور کار اجلاس بگذارد. در همین حال فعالیتهای زنان در طول جنگ او را بر آن داشته بود که از درخواست دستمزد برابر با مردان نیز پشتیبانی کند. با این حال با بعضی از فعالان حقوق زنان همعصر خود از جمله النور راثبون که مدافع پرداخت حق عائلهمندی به خانوادهها بودند مخالف بود. در سال ۱۹۲۵ وقتی که ان. یو اس. ای. سی به پشتیبانی از حق عائلهمندی رای داد، از عضویت این نهاد استعفا کرد. نگرش او به اخلاق و امپریالیسم هیچگاه عوض نشد؛ هرچند که پس از جنگ از درگردیسی پوشش و آرایش زنان و رهایی آنها از داشتن موی بلند، بستن شکمبند و پوشیدن دامنهای بلند استقبال کرد.
به عقیده من نقش میلینست گارت فاست در داستان مبارزه زنها برای حق رای بیاندازه دستکم گرفته شده است. او برای احقاق حقوق شهروندی زنها خستگیناپذیرترین مبارز بود و همه عمر تلاش کرد تا زنان کشورش در آموزش، کار و آزادی به حقوق برابر با مردان دست یابند و به بهرهکشی و سوءاستفاده جنسی از آنها پایان داده شود. در سال ۱۹۲۵ به پاس کوششهایش به او لقب بانو (دیم) داده شد و پس از عمری تلاش در راه آرمانهایش در پی یک بیماری کوتاه در سال ۱۹۲۹ در خانهاش چشم از جهان فرو بست. جسدش در محله گلدرزگرین لندن سوزانده شد. بر پلاک یادبودی که برای گرامیداشت او در سال ۱۹۳۲ در کنار بنای یادبود همسرش در کلیسای وستمینستر نصب شد نوشته شده است: «او حقوق شهروندی را برای زنان به دست آورد.»
ویتگنشتاین و رواندرمانی
نویسنده: جان هیتون
مترجمان: پرویز شریفی درآمدی و لیلا طورانی
ناشر: ققنوس
تعداد صفحات: ۲۶۴ صفحه
قیمت: ۲۵ هزار تومان
یکی از خاستگاههای نگارش این کتاب، آخرین سال حضور نویسنده در کالج ترینیتی کمبریج است. او میگوید دانشجوی رشته پزشکی بودم و در سال آخر میخواستم فلسفه بخوانم. از آنجا که در پی معافیت موقت از خدمت سربازی بودم، به من گفتند که برای تحصیل فلسفه معافیت صادر نمیشود. اما میتوانستم روانشناسی بخوانم که آن روزها بخشی از علوم اخلاق بود. او همچنین اشاره میکند «به من گفتند که علاقه به فلسفه از علایم اولیه اسکیزوفرنی است و باید فلسفه را رها کنم، همچنین یکی از روانکاوها به من گفت که ویتگنشتاین دیوانه بوده، هرچند کاملا مشخص بود که از ویتگنشتاین هیچ نمیداند جز اینکه فیلسوف بوده است.» مخاطب کتاب «ویتگنشتاین و رواندرمانی» مطالبی درباره چگونگی ایجاد خیالات باطل توسط سردرگمی درباره کارکرد واژهها خواهد خواند.
هیتون میگوید در گفتگو درمانی نشان میدهیم که افراد تصویرهای مبهمی از منطق و استدلال برای خود ایجاد کردهاند، چراکه تفکر از نظر آنها منحصرا جنبه مقابلهای پیدا کرده و به صورت مسئله موافقت یا مخالفت درآمده است. بنابراین جای تعجب نیست اگر تلاش کنند از قید آن آزاد شوند. ما با پیروی از ویتگنشتاین و سایرین توجه خود را به این موضوع معطوف کردهایم که چگونه یاد میگیریم معنا و منطق را تشخیص دهیم. اگر به روشی بسیار غیرمنطقی بزرگ شده باشیم، ممکن است تصاویری از منطق برای خودمان به وجود بیاوریم و آنها را باور کنیم. تصویر منطق به معنی شناختن و تصدیق آن نیست. تصاویر را خودمان خلق میکنیم، و این تصاویر صرفا میتوانند محدودیتهای منطق و استدلال را نشان دهند. به همین دلیل ایده منطق به ایدهای مقابلهای تبدیل میشود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
منطق عبارت است از مطالعه ویژگیهای منطقی جملات و روابط منطقی آنها. منطق بررسی اعتبار استدلال است، یعنی آنچه مباحثه یا احتجاج را منطقا محکم و قانعکننده میکند. رابط منطقی بر اساس طرحوارهها یا اشکال منطقی تعریف میشوند؛ مثلا، انواع مختلفی از حروف و علایم که نه درست هستند و نه نادرست، اما میتوان آنها را تفسیر کرد. این اشکال منطقی، طرح یا نقشهای از موضوع خاص جملات فراهم میکنند. منطق به هیچ موضوع خاصی نمیپردازد، چون با این طرحوارههای تهی سر و کار دارد که چارچوبی برای استنتاجهای معتبر هستند.
نکته مهمی که ویتگنشتاین در بحث از منطق به آن اشاره میکند این است که حقایق منطقی همانگویانه هستند، درستی و صدق آنها ضروری است و ربطی به اینکه دنیا چگونه است ندارد. بنابراین عبارت «اگر A آنگاه A» نوعی همانگویی است. این قبیل اظهارات نیز در این مقوله میگنجند: «هر جزء بخشی از چیزی است»، «دنیا همه آنچیزی است که هست»، «من ذهن دارم»، «یک اسم به معنای یک شیء است». همه این موارد فاقد تباین و تقابل هستند. اگر بگویم «من ذهن ندارم» چه معنایی از آن دریافت میشود؟ در مقابل، همه جملههای تجربی متضمن دو حالت هستند: هم حالتی که گزاره صحیح است و هم حالتی که گزاره نادرست است.
همانگوییها منطق جهان را به نمایش میگذارند. همانگوییها واقعیت مربوط به جهان یا زبان نیستند؛ آنها را صرفا میتوان عرضه کرد، اما نمیتوان بازنمایی، اثبات یا بیان کرد. حقیقت نمادگرایی را باید به نمایش گذاشت، نه آنکه بیان کرد؛ این حقیقت باید نشان داده شود، نه آنکه گفته شود. منطق ماهیت نمادگرایی را نه توصیف میکند و نه اطلاعاتی درباره آن میدهد.