تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در اوایل دهه ۱۹۹۰ سیستم اقتصاد جهانی در دو جهت اقتصاد مارگسیستی و اقتصاد سرمایه داری یا آزاد جریان داشت. هر دو نظام بر این باورند که اقتصاد بر سه پایه کار سرمایه و مواد اولیه استوار است. منتها تفاوت این دو نظام اقتصادی در آن است که در اقتصاد مارکسیستی مالکیت از آن جامعه است و دولت به نمایندگی از طرف ملت اقتصاد کشور را درکنترل خود دارد و آنرا هدایت میکند. در حالیکه در سیستم اقتصاد آزاد بخش خصوصی اقتصاد کشور را در اختیار دارد و دولت ازطریق سیستم مالیاتی و قوانین مشابه بر بخش خصوصی نظارت دارد.
تفاوت دیگر دوسیستم در آن است که اقتصاد مارگسیستی پرورش دهنده مدیریت دولتی و به تبع آن گسترش دولت است. درحالیکه در نظام اقتصاد آزاد قشر جدیدی بنام کارآفرین که ترکیبی از خلاقیت و سرمایه است از ترکیب کار و سرمایه رشد مییابد که بسیار سازنده است، تا آنجا که جامعه جهانی پیشرفتهای خود را مدیون این بخش از اقتصاد میداند. اهمیت و اعتبار کارآفرینان پس از پایان جنگ جهانی دوم نمایان شد که توانستند در کشورهای جنگ زده و مخروبه ای مانند آلمان و ژاپن معجزه آفرینند و در زمانی نسبتا کوتاه با باز سازی بخش تولید، کشور را تا مرز صادرات راه اندازی کنند و پس از آن نیز با سرعتی غیر قابل تصور به نوسازی کشور پردازند. در حالیکه شوروی با وجود کمکهای فراوانی که از خارج دریافت میکرد، ولی به علت فقدان نیروی کارآفرین مستقل نتوانست مانند کشورهای غربی تحرک لازم در سازندگی را ایجاد کند و لذا سیر قهقرایی را طی میکرد. جامعه جهانی در طول چند دهه گذشته، به ویژه سه دهه اخیر در اثر کار و خلاقیت قشر کارآفرین با چنان سرعتی در تکنولوژی، به ویژه اینترنت و کامپیوتر و ارگانهای برآمده از آن پیش رفته که جوامع را دچار حیرت کرده و جهان را با یک انقلاب صنعتی جدید مواجه ساخته است.
در یک چنین دنیای تشنه علم و پیشرفت و فضای مترقی و سازنده ای که به همت کار آفرینان ایجاد شده، تا آنجا که همه جوامع در حد توان و استعداد و امکانات خود از آن بهره میبرند، ما در ایران گرفتار حکومتی قرون وسطایی شده ایم که دشمن فرهنگ و دانایی است. این حکومت ضد بشری با شکستن آنتن های تلویزیون بر بامها، انداختن پارازیت، کاهش سرعت اینترنت و ایجاد انواع مشگلات و اختلالات برای خلاقان تلاش میکند تا از نظر خود ارتباط جامعه ایرانی را با “فرهنگ منحط غرب” اگر نه مسدود، حداقل محدود کند. دراین رابطه یکی از قربانیان این نگاه حکومتی قشر کارآفرین کشور است که در رژیم گذشته دوران طلایی رویش خود را طی میکرد، ولی در ۴۰ سال اخیر دراشکال مختلف مورد غضب حکومتگران واقع شده است.
شکل گیری قشر کارآفرین در ایران در رژیم گذشته تا سال ۱۳۴۰، یعنی قبل از اجرای برنامه سوم توسعه در اقتصاد ایران موضوعی بنام کار آفرین چندان معنایی نداشت. تا اینکه دکتر علی نقی عالیخانی وزیر اقتصاد گردید و بنا بر توصیه مصرانه شاه مبنی بر سازندگی کشورمامور انجام این مهم شد. او که مدیری بسیار ورزیده و خلاق بود همه توان خود را به کار گرفت تا بخش تولید را در کشور احیا کند. عالیخانی در خاطرات خود مینویسد که دکتر نیازمند معاون خود را مامور مذاکره با تجار سرشناس بازار کردم تا با ارائه پیشنهادات و تسهیلات بسیار دهان شیرین کن، آنها را برای سرمایه گذاری در بخش تولید ترغیب کند که کار آسانی نبود ولی به هرحال قدمهای اولیه برای پایه گذاری تولید درکشوربرداشته شد. تا آنجا که با گذار از یک دوره کوتاه بی اعتمادی بعضی از تجار از خود علاقمندی نشان دادند. در نتیجه، فضا تغییر کرد و طولی نپایید که سرمایه هایی بسوی بخش تولید روان شدند.
در جریان همین تحول بود که کارافرینی معنا پیدا کرد، بطوریکه در زمانی کوتاه فضای تولید کشور با موجی از استعدادها و خلاقیت ها مواجه گردید و افرادی مانند خیامی بنیانگذار ایران خودرو، محسن آزمایش بنیانگذار شرکت آزمایش، ارجمند بنیانگذار شرکت ارج، ایروانی بنیانگذار کفش ملی، فلفلی بنیانگذار شرکت سپنتا، خسروشاهی بنیانگذار شرکت مینو، ساهاکیان بنیانگذار شرکت ساسان و شیشه وگاز، هژبر یزدانی کارخانجات قند، رفوگران بنیانگذار شرکت سازنده خودکار بیک، اصغر قندچی بنیانگذار شرکت ایران کاوه تولید کامیون و صدها نام دیگر به عنوان کارآفرینان خود ساخته روبرو شد که بخش تولید کشور را پایه گذاری و بسیار زودتر از انتظار گسترش یافت، تا آنجا که در سال انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ بخش تولید ایران بالاترین رقم کارآفرین را در آسیا به خود اختصاص داده بود.
خمینی با انقلاب اسلامی خود دو پایگاه اصلی اقتصاد کشور، یعنی صنعت نفت و بخش کارآفرین که تولید و سازندگی کشور را هدایت میکرد را به شدت تخریب کرد و از این طریق بزرگترین ضربه بر اقتصادی کشور و پس رفت جامعه رقم خورده شد. ضربات کوبنده بر کارآفرینان زمانی شروع شد و اوج گرفت که گروه های مارگسیست و مجاهدین با رهبری حزب توده و اوباش مذهبی واحدهای تولیدی را به بهانه تخریب پایگاه های طاغوت را اشغال کرده و کارآفرینان را تحت عنوان طاغوطیان قلع و قمع نمودند. خسارات بسیار عظیم مالی و جانی وارد شده بر کارآفرینان کشور سبب گردید تا بخش تولید نوپای کشور دچار بحران هوییت گشته، دست آوردهایش بخشی به تصرف نهاد رهبری درآید، بخشی دولتی شود و بخشی هم خصولتی گردد. نتیجه آن شده که هنوز پس از گذشت ۴۰ سال نمیتوان تعریف مشخصی از مالکیت در بخش تولید و نقش کار افرین در کشور ارائه داد.
واقعیت این است که پس از انقلاب مراکز خلق ثروت و درآمد کشور جه در شکل حکومتی و دولتی آن و یا غیردولتی توسط نیروی نظامی- امنیتی حکومت و مافیاهای تجاری برون آمده از انقلاب اشغال شده است. در واقع در فضای اقتصادی کشور جای چندانی برای رشد نیروهای کارآفرین مستقل نه تنها تنگ شده که باقی نمانده است. تنها کسانی میتوانند به عنوان کار آفرین ابراز وجود کنند، نقش آفرینی کنند که در خدمت مافیای زر و زور باشند و دانش و استعداد و خلاقیت خود را در اختیار آنها گذارند.
اخیرا مسعود خوانساری رئیس اتاق بازرگانی تهران در سخنانی به مناسبت ۱۳۵ سالگی تاسیس اتاق بازرگانی تهران در نهایت احتیاط مطالبی را بیان کرد و اشاراتی به بخش کارآفرینی کشور نموده که قابل توجه است که میگوید: امروز میخواهم به دولتمردان بگویم: این بخش خصوصی که شما آن را به بازی نمیگیرید، با آنها مشورت نمیکنید و تصمیمات را بدون اطلاع آنها با بخشنامه و ابلاغیه اجرا میکنید، همان کسانی هستند که حتی پیش از مشروطه به فکر آینده کشور بودند و اکنون هم تمام زندگی و سرمایهشان را روی همین زمین به کارخانه تبدیل کردهاند. نگاه بخش خصوصی ایران غیرسیاسی و غیرجناحی است و آنچه میخواهد آبادانی ایران است. باید یک بار برای همیشه این اصل را بپذیریم که هیچ کشوری در سراسر جهان توسعه پیدا نکرده است مگر اینکه حضور بخش خصوصی را پذیرفته باشد. ترکیه، چین، هند، مالزی، سنگاپور و لیست بلندبالایی از کشورها را میتوان به عنوان شاهد مثال آورد. اما امروز قصد گلایه و شکایت ندارم. هدف ما از برگزاری این مراسم تلاش در جهت تغییر گفتمان قالب از ضدیت با کارآفرینان به حمایت آنهاست.
امروز در هر محفلی حرف از گرانی، فساد، رانت و مفسدان است. اما سوال این است که کدام بخش خصوصی باریشه و غیررانتی را میتوان در فهرست مفسدان یافت؟ اینکه فردی تازه به دوران رسیده یا برآمده از ثروت و رانت نفتی و ارزی در اثر سیاستهای غلط دولتها، جامعه را به فساد میکشد و کارش را در پوشش یک شرکت یا کارخانه صوری پیش میبرد، آیا از او فعال اقتصادی میسازد؟ نام کارآفرین را نباید آغشته به این گمراهیها کرد. در همین روزها که فشار تحریمها و تنگناهای مالی بر اقتصاد کشور سایه انداخته، همچنان روزانه با کارآفرینانی مواجه میشوم که غمشان این است که خدایی نکرده ناملایمات اقتصادی آنها را وادار به تعدیل نیرو کند و شادیشان به این گره خورده که در پایان هر ماه بتوانند سفره کارگرانشان را رنگین کنند. آیا این افراد را نباید به مثابه «نمادهایی» از نگاه ملی و دینی به جامعه معرفی کرد؟ آیا این کارآفرینان نمیتوانند به الگوهای واقعی این عصر و زمانه تبدیل شوند؟ آیا آنها کمتر از بازیگران، ورزشکاران یا سیاستمداران جان و زندگیشان را برای کشور گذاشتهاند؟
اما چه تلخ که این نمادهای باور اراده ملی و این نشانههای از خودگذشتگی در پس نگاه یکسویه و گاهی برآمده از باورهای کهنه بلوک شرق، به جامعه ایران معرفی و شناسانده نشدند و چه حیف که امروز نسل جوان ایران به هر دری میزند تا الگو بیابد و نگاهش به چنین اشخاصی معطوف نمیشود و البته که این از کم کاری همه ماست. امروز اگر امید و اعتماد در جامعه کم رنگ شده، ناشی از همین نگاهی است که نمادها و مفاخر واقعی را منکوب میکند یا محصول دستگاه تبلیغاتی است که به جای تکریم کارآفرین و اقتصاد رقابتی، یکسویه همه را ناصالح میخواند. سوال این است که آثار فرهنگی و دستگاههای رسمی تبلیغاتی تا چه اندازه به کارآفرینان تریبون میدهند یا آنها را محترم برمیشمارند؟
جامعه ایران امروز نیازمند دمیدن روحی تازه است که بتواند محرک نشاط و انگیزه برای جوانان باشد و با اطمینان باید بگویم که روح کارآفرینی، انگیزه، امید، اعتماد، جسارت و ایمان است و جامعهای که از این مفاهیم عاری شود، در دام ناملایمات گرفتار و به قهقرا میرود. همه ما در این مراسم دور هم جمع شدهایم که کارآفرینان سختکوش و خستگیناپذیر را ستایش کنیم. ما امروز با افتخار نهتنها از آنها نام میبریم که مدال هم به گردنشان میاندازیم و تقدیرشان هم میکنیم چراکه معتقدیم این «بخش خصوصی است که باید به کارآفرینان اعتبار بدهد» و نه دولتها و این کارآفرینها و کارخانهها و صنایع هستند که در طول تاریخ میراث و یادگارشان میماند و نه دولتها. ما به جوانانی مانند خالق مجموعه «کافهبازار و دیوار» میبالیم که با نیروی جوانی توانست بخشی از بازار ایران را دگرگون کند. از رفتار بزرگانی مانند مرحوم نیازمند الگو میگیریم و به ایمان راسخ کارآفرینانی مانند مرحوم عالی نسب معتقدیم.