محمد پیامبری برای زمان ما
نویسنده: کارن آرمسترانگ
مترجم: فرهاد مهدوی
چاپ دوم: بهار۱۳۹۵ – لندن
“کارن آرمسترانگ، یک نابغه است:
پس از”توضیحی برای چاپ دوم و، درباره نویسنده”، یادداشت خواندنی و قابل تأمل اسلام شناس فاضل آقای حسن یوسفی اشکوری، متن کتاب با مقدمه ی نویسنده آغاز می شود. بگویم که دریغم آمد ازبرخی سخنان سنجیدۀ آقای اشکوری بگذرم و اینجا نیاورم. اشاره ای دارد به سخنرانی های خود درانجمن مهندسین تهران:
«من براین گمانم که سیره ی برآمده ازقرآن می تواند معیار برون دینی و درون دینی معتبری برای نقد ونقادی سیره های موجود باشد. جالب این که درسیره های مهم نخستین هم تاحدودی محمد نخستین (یعنی محمدی که مردم اورا دیده و با او زندگی کرده و درقرآن نیز به تصویرکشیده شده است)، قابل شناخته شدن است، اماهرچه جلوتر می آییم، پیامبر از زمین فاصله می گیرد و سرانجام پایش از زمین و تاریخ بریده شده و به معراجی دست نیافتنی بالا کشیده می شود. فرجام کار این که، چنین پیامبری نه چندان قابل فهم ودرک و نقد خواهد بود ونه درعمل می تواند الگوی اخلاقی وانسانی مؤمنان در واقعیت گریزناپذیر عامه و تاریخ باشد».
اشکوری، بانگرشی تیز و دقیق به تاریخ وکند وکاو درسطوح گوناگون با تمیزتفاوت ها در نگرش های کجروانۀ و نابخردانۀ تاریخی ی نظریه پردازان وسوداگران بهشت وجهنم، با زبانی نقادانه جان مطلب را توضیح داده، وسرانجام: آسیب های “واقعیت گریزناپذیری عامه و تاریخ” را یادآور شده است.
همو، درعنوان۲ منزلت وحقوق زن درصدراسلام آورده که:
«محقق بصیر و واقع گرا کوشیده است موضوع را در بستر تاریخی ی جامعه عرب قرن هفتم میلادی و مناسبات و عرف و آداب آن روزگار مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و به داوری بنشیند. وی با این نگاه به این جمع بندی می رسد که درنگاه پیامبر واسلام، زن ومرد ازنظر انسانی و منزلت ذاتی تمایزی ندارند و برابر شمرده می شوند، اما از نظر حقوق، البته تمایزاتی بین زن ومرد وجود دارد که زائیده ی شرایط و مقتضیات زمان و مکان و ضرورت هابوده ونه برآمده ازذات و حقیقت دین به عنوان احکام جاودانه».
نویسنده درعنوان مقدمه اشاره ای دارد به “چهره والگویی ایده آل” برای راهنمائی و باورهای مذهبی هرانسان. پس از آوردن نمونه هایی از بودا ومسیح، از زندگی محمد پیامبر می گوید وسرسپاری [تسلیم] که درزبان عربی، اسلام نامیده می شود . . . سرسپاری براین اساس و به این معنی که هرکس باید فقط برای خدا عمل کند».
ازمورخین و آرای گوناگون آن ها می گوید که درقرون هشتم ونهم «اولین مورخین مسلمان» بیوگرافی محمدپیامبر را نوشتند. گردآوری قرآن تقریبا درسال ۶۵۰ میلادی یعنی بیست سال پس از درگذشت محمد صورت گرفت». در آن یکصدسال پس ازدرگذشت پیامبر بود که با گسترش اسلام ازعربستان تا اسپانیا و فرمانروائی مسلمان هاشکل گرفت با این یاد آوری که :
«شرایط آن ها باشرایط پیامبر ونیز بامسلمانان اولیه، کاملا متفاوت بود. ازاین رو اسلام می بایست تغییر می کرد وبا شرایط جدید انطباق می یافت».
نویسنده، درپایان مقدمه به نکاتی اشاره کرده که هنوز هم درپس قرن های طول و درازگذشته ها برجهان سایه افکنده. با یادآوری این نکته که : « محمد، اصطلاح جاهلیت را نه برای یک دوره ی تاریخی، بلکه برای یک وضعیت فکری درعربستان قرن هفتم میلادی به کار می گرفت. وضعیتی که خشونت و ترور را موجب می شد». همو براین اعتقاد پای می فشارد که:
«امروزه جهالت، هم جهان غرب و هم دنیای اسلام را فرا گرفته است».
با شگفتی دربسترتاریخ پُرتلاش وفرهنگ نوآوری های هستی، ازفرا زمینی شدن محمد پیامبر می گوید باریشه داشتن او در زمانه ش. واینکه برای چه دستاوردی قیام کرد. چه خدمت کم نظیر به انبوه همنوعان زادگاهی وزیستگاهی خود کرد؛ که سرتاسرسال در جنگ و غارت و راهزنی و کشتار همدیگر بودند:
«باید به دنیای تراژیکی وارد شویم که یک هزارو چهارصدسال پیش، دربلندای کوه غریب وساکت خارج از شهرمکه از محمد یک پیامبر ساخت».
عنوان فصل های پنجگانه کتاب عبارتند از:
مکه. جاهلیت. هجرت. جهاد. سلام. پس ازآن فرهنگ لغات دشوار آمده. که با پانویس ها کتاب به پایان می رسد.
دراین بررسی سه فصل از عناوین کتاب پژوهشی را برای معرفی برگزیدم که امید است مورد توجه خواننگان قرار کیرد.
فصل یکم مکه
در یکی از شب های ماه رمضان ۶۱۰ میلادی پیامبر درغار خوابیده درعالم خواب یکی براو ظاهرشده اورا در بر می گیرد آن چنان که گوئی قصد مرگ اورا دارد. به نظرش می رسد که جن است که به او حمله کرده. از فالگیران دربارۀ جن و حملۀ ان ها بسیارشنیده که درصحاری عربستان زیادند. وقتی پیامبر فرمان “بخوان” را می شنود، می گوید من شاعر نیستم. مهاجم بار دیگراورا فشار می دهد که بخوان:
«محمد– زمانی که احساس کرد دیگرتاب نمی آورد – اولین کلمات کتاب آسمانی عربی را، که گوئی ناخوانده از لبانش برمی آمد شنید».
او که داستان های پیامبران مانند نوح. لوط.ابراهیم وموسی و عیسی را شنیده بود ومی دانست که مردم درانتظارظهور پیامبری عربی هستند انتظار نداشت و:
«هیچگاه به ذهنش نیامده بود که چنین مآموریتی به خود او واگذارشود».
نویسنده، با شرح اوضاع اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی منطقه اطلاعات بیشتری دراختیار مخاطبین قرار می دهد. ازانقلاب درحمل ونقل که:«جایگزین ساختن شتر باگاری های خود که با الاغ حرکت می کرد».
از اهمیت پرستشگاه می گوید با بُت ها درپیکره های سنگی آویزان بردر ودیوار حرم با پیروان قبایل دور ونزدیک،:
«قریش، توتم های تمام قبایل متحد خود را جمع آوری کرد و آن هارا درحرم قرار داد. ازاین روافراد قبیله فقط وقتی می توانستند خدایان حامی خودرا ستایش کنند که به دیدن مکه می آمدند. بدینسان تقدس کعبه برای موفقیت و برای قریش ضروری بود».
درچنان معبدبزرگی که عمده ترین مرکز تجارت منطقه نیزبوده، حضور ونفوذ مردانی مسلح که بیشتر ازراه غارت و
چپاول امرارمعاش می کردند؛ سران قریش را وادار می کند که چاره ای برای امنیت جان ومال تجار بیندیشند. سر انجام تصمیم می گیرند که تا بیست مایلی حرم ورود آن عده را ممنوع اعلام کنند. در مقابل قراردادی با سران قبانل بادیه نشین، یعنی با همان ها که کارشان غارت اموال تجاربود منعقد می کنند ومحافظت وامنیت کاروان های تجارتی را به آن ها وا می گذارند.
با توقف موقتی حمله به کاروان ها! همچنان ازآمیختگی مذهب وتجارت وخدایان سنگی به تفصیل سخن رفته است.
با خواندن این روایت تاریخی حیرت زده درخود فرو می روم. باسیری دراندیشه ی آن انسان های بُت پرست باستانی، جهت درک ولزوم حرمت به باورهای ایمانی همنوعان، درهوای آشفته وبادی لندن دراین شب یلدا رو به ارواح جمعی آن درگذشتگان باستانی تعظیم می کنم.
ازخانوادۀ بزرگ محمد و سرگذشت مرگ زودرس والدینش می گوید و یتیم بارامدن اندوهبارش:
«این دو داغ و دو محرومیت تآثیر عمیقی برمحمد گذاشت؛ و چنان که خواهیم دید، اوهمواره نگران گرفتاری ها و مشکلات یتیمان بود».
با حمایت عمویش که از بزرگان مکه و مورد احترام اهالی بود با تجربیاتی که از مسافرت ها با بازرگانان داشت، و توسط عمویش حمزه با فنون جنگی نیزآشنا شده بود، دربیست وپنج سالگی با خدیجه ازبازرگانان معروف مکه : و «ازخویشاوندان دور محمد بود» آشنا می شود و سرپرستی تجارت اورا برعهده می گیرد. این درحالی ست که شهرت امانت داری ش بر سرزبان ها ولقب «محمد امین» را داشت.این آشنائی سرانجام به ازدواج آن دو منجر می شود. به روایت از ابن اسحق که اولین بیوگرافی نوین محمد را نوشت:
«خدیجه زنی برجسته، “مصمم، شریف، وهوشمند” بود. او اولین کسی بود که نبوغ همسرخود راشناخت».
تا خدیجه زنده بود، با این که چند همسری درآن جامعه رایج بود محمد هرگز زن دیگری اختیار نکرد».
نویسنده، حوادث غار حرا و نزول آیه قرآنی برمحمد را شرح می دهد:
«بخوان به نام پروردگارت که آفرید . . . . . . به یقین بازگشت به سوی پروردگار توست».
وبرگشتن محمد به خانه با ترس ولرز و تشنج نزد خدیجه، وهرآنچه درغار حرا براو رفته را شرح داده اضافه می کند که : «خدیجه هیچگاه نسبت به وحی، تردیدی نداشت».
حادثۀ غار حرا سرآغاز ظهور پیامبری حضرت محمد است و نزول آیه های قرآن.
فصل دوم جاهلیت
بررسی اجتماعی زمانه نشان می دهد که پخش خبر نزول وحی برپیامبر، با فعالیت های تکان دهنده ش در جامعۀ، با برخوردهای نظری مخالف وموافق به شدت دنبال می شده است. خدیجه وبخشی از خانواده ش، به اضافه علی ابن ابو طالب همدل با محمد سخنان او را که کلام خداوندی و آیه های قرآنی را می پذیرفتند. همچنان که گفتگو دربارۀ فعالیت های محمد برسر زبان ها گسترده ترمی شد، دشمنی های متداول وچه بسا لجوجانۀ مخالفین مسئلۀ روزانه بود. درمقابل استقامت و پافشاری محمد در این میان قابل تأمل و ستایش آمیز است وایمان پایدارش به رسالتی که به حقانیت ان پایبند بود. محمد با اعتقاد استوار با برخورداری کامل ازپشتیبانی و حمایت خدا، هرگونه آزار و اذیت دشمنان را پذیزفته ومتحمل می شد.کتاب جایی اشاره ای دارد به غرور ونخوت وتکبر قریشی ها:
« قریشی ها افراد ضعیف را تحقیر می کردند، معتقد بودند که ناکامی وفقر، اساسا امری ژنتیکی و حاکی از کمبود نجابت و اصالت خانوادگی است. ازاین رو هیچ احساس تعهدی نسبت به فقیر و یتیم یا زنان بیوه نداشتند . . . . . . محمد راضی نبود که صرفا برای رفرم اجتماعی تلاش کند. او براین باور بود که بدون تغییر درونی، برنامه ناب سیاسی نیز، امری سطحی وصوری خواهد بود. . . . او ازنماز جماعت وسجده و به خاک افتادن» مردم می گفت و اطاعت از الله: «مانند بردگان به خاک بیفتند» الله شناسی، هدف غائی محمد بود که جامعه با انواع گوناگون آن درگیر
بودند. سرانجام محمد با گفتگودرباره ی توجه به فقرا ومسئولیت های انسانی و اخلاقی مستمندان، موفق می شود امت اسلامی را جان تازه ای بخشد. وپیروان خدایان سنگی را به سوی الله بکشد.
نویسنده در چند جا از “غرانیق” سه الهه (لات وعزی ومنات) یا به قولی “دختران خدا” یاد می کند که محمد دریک صحبت با قریشی ها به ناگهان متوجه می شودکه درباره ان سه بُت سخن گفته. قریشی ها که عاشق انها بودند:
«توسط ان ها خدارا می پرستیدند. محمد ادامه می دهد:آن ها پرستوهای والایی هستند که شفاعتشان مورد آرزوست».
گفته شده که شیطان یا اجنه این سخن را در دهن محمد گذاشته، راست و دروغش گردن راوی. هرکس کرده اجرش با خدا! نتیجه این که دربگومگوهای طرفین ازشدت تندی ها کاسته می شود. ازآزار واذیت ابوجهل وامیه وعُمر روایت های هولناکی دارد:
«اُمیه ازبزرگان قریش، بلال،برده ی حبشی را شکنجه می کرد. او بلال را درزیرآفتاب سوزان به پشت برروی زمین می خواباند وتخته سنگ بزرگی رابرسینۀ او می گذاشت. ابوبکرطاقت تماشای شکنجه بلال را نداشت. ازاین روبلال را ازاُمیه خرید و آزادش کرد» همو، دختر برده ای را که عمربن خطاب شلاقش می زد، خریده وآزادش می کند. از جوانان مسلمان می گوید که توسط خانواده ها محبوس شده بودند:«حتی گرسنه نگاه می داشتند تاسربه راه شوند». محمد، خیلی ازامت آسیب پذیرمسلمان را:
«به عنوان مهاجر به حبشه فرستاد و دولت مسیحی حبشه به آن ها پناه داد».
با مرگ خدیجه و ابوطالب درسال ۶۱۹ هجری این فصل به پایان می رسد.
فصل هجرت با آزارواذیت های مخالفین با محمد شروع می شود:
«درحال نماز شکمبه ی گوسفندی را براو پاشیدند. وحتی یک بار آن را دردیگ غذای او ریختند. روزی درحالی که درشهر حرکت می کرد، جوانی از قریش، مشتی آشغال و کثافت براوپاشید».
مقاومت محمد درقبال این گونه اهانت های دائمی قابل تۀمل است و صبر و تحمل ش شگفت انگیز!
نویسنده درباره معراج ودیدار پیامبر اسلام باخدا با بیان این جمله ی تشکیکی: «هم دید و هم ندید» از قول عُرفای یهودی اضافه می کند: «آن ها پروازی روحانی برای پیامبرشان تصویر کردند»
وسپس داستان “سفر شبانه” (اسراه)، را شرح می دهد که درقرن هشتم دربیوگرافی ابن هشام آمده است. روایتی که شنیدن دارد: جبرئیل با طنابی پیامبر را شبانه به آسمان می برد به بیت المقدس :«همان مسجدالاقصی قران، فرود می آید و مورد استقبال. ابراهیم، عیسی، و موسی و همه ی پیامبران قرار می گیرد».
نویسنده اضافه می کند که :
«قران درباره این دیدار، بسیارکم سخن گفته، محمد فقط آیه ها و سمبل های خداوندی را دید و نه خودخدارا».
ازمفاهیم اسلام می گوید ومعنی درست مسلمانی را:
«ازاولین مفاهیمی است که قرآن برآن تأکید دارد وهردو ازمشتقات فعل اسلم می باشد که به معنی “تسلیم شدن به خواست دیگری (یعنی خدا)است” و درادامه آیه آمده است. هرکس جز اسلام دینی گزیند ازاوپذیرفته نمی شود ودر جهان واپسین از ریاکاران است».
این گونه فرامین ناهمگون، خمیرمایۀ بگومگوهای بنیادی وبی پاسخ مانده درادبیات اسلامی شده است!
از بالاگرفتن اختلاف ها ودگرگونی ها درمکه، وکوچ برخی ها از قبیله ها به یثرب (مدینه)، تصمیم سران قبایل مخالف به پیشنهاد ابوجهل برای کشتن محمد، و پنهان شدن ایشان باابوبکر درغاری، خوابیدن علی بن ابوطالب در رختخواب محمد، وآشکارشدن فریبی که دشمنان را سخت پریشان می کند تا جائی که :
«قریش اعلام کردند که یکصدشتر ماده به کسی جایزه خواهد داد که محمد را زنده و مرده بازگرداند».
ورود محمد به مدینه و شروع ساختمان نخستین مسحد درآن شهر:
«دراوریل سال ۶۲۳ میلادی و هفت ماه پس از هجرت، کامل گردید. سنگی دردیوار شمالی، قبله را نشان می داد، قبله یعنی سمت و جهت نماز گزاران، که به سوی بیت المقدس بود».
هفده ماه پس از هجرت پیامبر، وحی نازل می شود و قبله ی مسلمان ها ازبیت المقدس به سوی مکه تغییر می کند. مکانی که: «ـوسط ابراهیم، مرد اعتقاد و ایمان ناب، ساخته شده بود».
بررسی ومطالعه ی جهاد وسلام را به خوانندگان وا می گذارم به امید این که با درک درست واندک مکث دراوضاع زمان حادثه، یعنی درپانزده قرن سپری شده، درباره ی نوآوری های کم نظیر تاریخی پیامبر گرامی تآمل کنند.