بازارچهی کتاب این هفتهی ما سرکیست به پیشخوان کتابفروشیهای گوشهگوشهی جهان کتاب. عناوین برگزیدهی ما در این گذر و نظر اینهاست:
کارگردانی به سبک اسکورسیز
نویسنده: کریستوفر کِنوُرتی
مترجم: محمد ارژنگ
ناشر: چتر فیروزه
تعداد صفحات: ۱۵۵ صفحه
قیمت: ۱۸ هزار تومان
مارتین اسکورسیزی یکی از تاثیرگذارترین فیلمسازان تاریخ سینماست. فیلمهای او دامنه متنوعی دارند: از مداقه در شخصیتهای شکننده و ظریف تا آثار حماسهگون و خشن، مملو از خلافکارانی بیرحم که نهایت شخصیت خود را نشان میدهند.
با یادگیری تهمیداتی که اسکورسیزی به کار میگیرد و اینکه چگونه از فضا و قاببندی به همراه توانایی کارگردانیاش استفاده میکند، میتوانید فیلمهایتان را لبالب از هیجان، غافلگیری و احساسات کنید.
کتاب «کارگردانی به سبک اسکورسیزی» با بررسی صحنه به صحنه برخی از آثار برگزیده اسکورسیزی، به شکلی واضح و کاربردی، تمهیدات این کارگردان را در فیلمهایش تحلیل کرده است و با تفکیک عناصر هر یک از این تمهیدات، به خواننده نشان داده اسکورسیزی چطور از جزئیات برای رسیدن به مقصود مورد نظرش سود جسته است. بزرگترین ویژگی این کتاب در این است که پس از مطالعهاش این امکان را به خواننده / فیلمساز میدهد تا این تمهیدات را بنا به سلیقه و نیاز خود در کارهایش به کار برد.
خیابان شکرچیان: نامههایی از پراگ
نویسنده: پرویز دوایی
ناشر: انتشارات جهان کتاب
قیمت: ۱۷هزار تومان
تعداد صفحات: ۱۳۲ صفحه
در معرفی ناشر از کتاب آمده است: بعد از کتابهای «درخت ارغوان»، «به خاطر باران» و «روزی تو خواهی آمد» مجموعه دیگری از «نامههای پراگ» پرویز دوائی منتشر شده است: «خیابان شکرچیان». در این کتاب هم با نثر زیبا و صادقانهای روبهروییم که در قالب نامه به یک دوست، روایتها و تأملات نویسنده را بیان میکند. روایتها و تأملاتی خواندنی و دلپذیر و در بسیاری جاها تفکربرانگیز. دوائی در این نامهها از موضوعهای مختلف سخن میگوید: از جامعه و فرهنگی که سالهاست «مهمان» آن است؛ از ادبیات و هنر (و به طور خاص، فیلم و سینما)؛ از طبیعت و معجزه فصلها و رنگها؛ از تهران دهههای ۲۰ و ۳۰ و ۴۰ و خیابانها و گردشگاهها و پاتوقهای فرهنگیاش (با اشاراتی به ادبیات و فرهنگ این سرزمین)؛ از یادهای کودکی و دبستان؛ معلمها و همشاگردیها، سرگرمیهای کودکانه…؛ و از دلبستگیها و غمها و شادیهای جوانی.
ایرج پارسینژاد، چند سال پیش، درباره «نامههای پراگ» پرویز دوائی نوشت: «این نوشتهها یک «نوع» (نمیگویم «ژانر») تازهای است در ادبیات معاصر ما. برداشتهای حسی از خاطرههایی با خیال آمیخته که خاص شخص نویسندهاش است. یعنی اصالت دارد. سرشار است از شور و شیدایی و ظرافت و زیبایی. و سخت خیالانگیزتر و دلنشینتر از آنچه در این سالها به صورت «شعر منثور» از مدعیان شاعری میخوانیم. تعبیراتش جاندار و غریزی و گرم و پر از حس و حیات است. نه مثل این نالههای سرد و تلخ و تاریک و سرشار از شکوه و شکایت از تنهایی و جدایی و جفای روزگار که نمیتوانند هیچ حسی را القا کنند.»
نامههای این دفتر، هر یک عنوانی دارند: «در پسکوچههای پاریس»، «پاییز آمد»، «قلب رنگپریده»، «عروسک چینی…»، «شکلات روسی»، «آفتاب برفی» و… . نام کتاب هم عنوان یکی از نامههاست.
اینک خزان
نویسنده: اویگن روگه
مترجم: محمد همتی
ناشر: نشر نو
قیمت: ۴۳ هزار تومان
تعداد صفحات: ۴۴۸ صفحه
نویسنده این کتاب متولد سال ۱۹۵۴ در آلمان، نویسنده و مترجم نمایشنامههای چخوف است. رمان «اینک خزان» وی به دلیل اشراف او به ظرفیتهای زبان آلمانی در تولید روایت طنز گزنده و محتوایی، و احاطهاش به تاریخ و تجربه زندگی در آلمان شرقی؛ یک اثر موفق محسوب میشود.
کتاب پیش رو، در سال ۲۰۰۹ جایزه آلفرد دوبلین را و در سال ۲۰۱۱ جایزه کتاب سال آلمان و همچنین جایزه اسپکته را از آن خود کرد. در سال ۲۰۱۷ نیز اقتباس سینمایی این اثر ساخته و اکران شد. رمان «اینک خزان» تا به حال به ۳۳ زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
عناوین فصلهای این رمان به این ترتیب است: ۲۰۰۱، ۱۹۵۲، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۵۹، ۲۰۰۱، ۱۹۶۱، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۶۶، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۷۳، ۲۰۰۱، ۱۹۷۶، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۷۹، ۲۰۰۱، اول اکتبر ۱۹۸۹، ۱۹۹۱، ۱۹۹۵، اول اکتبر ۱۹۸۹ و ۲۰۰۱.
شخصیتهای این داستان نیز به این ترتیب معرفی میشوند: ویلهلم و شارلوته پویلایت (در ازدواج قبلی، اومنیتسر)، ورنر و کورت اومنیتسر (پسران آنها)، ایرینا اومنیتسر همسرکورت (نام پدری، پتروونا)، نادیشدا ایوانونا (مادرایرینا)، الکساندر اومنیتسر (پسر کورت و ایرینا) و مارکوس اومنیتسر (پسر الکساندر).
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
دو تا از این مارماهیها را نادیشدا ایوانونا خورد که تازه به جمهوری دموکراتیک آلمان آمده بود و میخواست هرطور شده کمتوقعیاش را اثبات کند (نان خوب برای شما، همین مارماهیها برای من بس است). ایرینا، سه تا از مارماهیها را برای ساشا نگه داشت که البته او هم «به دلیل احترامی که برای شور زندگی این حیوانات» قائل بود، آنها را نخواست (قبلا همیشه مارماهی میخورد!). سه تا از مارماهیها به قصابی رسید که در عوضش از آن «بستههای دربسته» معروف به ایرینا داد که مشتریهای دیگر نباید از محتویات آن (استیک گوشت گاو، فیله خوک دودی یا ژامبون پخته) بویی میبردند. سه تای دیگر به تعمیرکار ماشین رسید. یکی به کتابفروش و سرانجام دو تای باقیمانده به خانم همکار سابقی رسید. آن زردآلوهای خشکیده مال باغ کوچک پدری همین آخری بود. جز اینها، بهْ و گلابیهای زمستانی پوستکلفتی هم بودند که ایرینا پوست کنده و خرد کرده بود و همراه زردآلوها که حالا خیس خورده بودند و انجیرهای نصفشدهای که از فروشگاه روسها خریده بود و کشمش (به جای انگور) و شاهبلوط خوراکی ( که با دستهای خودش یکتنه از تپههای کاپوت جمع کرده بود) و چند پرتقال کوبایی خشک و بیآب که درست به همین خاطر خوب برش خورده بودند (و خیلی راحت و بیدردسر از مغازهها خریده بود)، همه در ماهیتابهای قرار داشتند. ایرینا همه را غرق در کره تفت داد و به آنها کونیاک ارمنی افزود و آنها شکم غاز کریسمس را پر کرد. این غاز شکمپر را طبق دستور پختی سیصدساله آماده میکرد و چون میگفتند شاهزادگان بورگندی آن را میپختهاند، اسمش غاز شکمپر بورگندی بود.
قُوت دل و نوش جان
نویسنده: نصرالله پورجوادی
ناشر: نشر نو
تعداد صفحات: ۴۳۳ صفحه
قیمت: ۵۶ هزار تومان
کتاب پیش رو، ۱۳ مقاله را شامل میشود که نویسنده آنها را در اوقات مختلف نوشته و درباره غذا خوردن چه از منظر جسم و چه روح انسان هستند. این مقالات درباره برخی از مسائل تصوف و عرفان اسلامی از دیدگاه تاریخی نوشته شدهاند. عنوان کتاب نیز با توجه به مقالات آن انتخاب شده است. پورجوادی درباره این کتاب مینویسد: گردآوری این مجموعه سالها پیش آغاز شد و قرار بود برخی از مقالات این مجموعه را با مجموعه دیگری به نام «کرشمه عشق» چاپ کنم. ولی بعد، با افزودن مقالات دیگر به این مجموعه، تصمیم گرفتم که آنها را در دو جلد چاپ کنم.
به تعبیر نویسنده این کتاب، تصوری که ما از غذا یا طعام داریم معمولا تصور چیزی است محسوس و ملموس که میتوان آن را در دهان گذاشت و چشید و جوید و فرو برد و به دست هاضمه و جاذبه سپرد. بدیهی است که بدن انسان برای قوام و دوام حیات خود به غذا نیاز دارد و اگر آن نباشد جان هم در بدن نخواهد ماند. اما اینکه جان ما هم به نوبه خود غذایی داشته باشد غیرمحسوس و با آن تغذیه کند و بتواند با خوردن آن جان بگیرد و به زندگانی خود ادامه دهد تصوّری است مبهم و عجیب. با این حال بسیاری از صوفیان و عارفان از قوت و غذایی سخن گفتهاند که نه فقط جانها از آن تغذیه میکنند، بلکه فرشتگان نیز از آن میخورند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
به دنبال مطلب فوق در گزارش شمس چهار داستان کوتاه پشت سر هم نقل شده که باز در هر یک از آنها به مقام معنوی احمد غزالی و کرامتهای او اشاره شده است. سه داستان درباره نظربازی و شاهد دوستی خواجه احمد است و محل وقوع آنها نیز ظاهرا در تبریز است.