نگاهی کوتاه به زندگی و آثار برجسته ترین فیلم ساز تاریخ؛ «اینگمار برگمن»
چندان درست نیست که یکی از برجسته ترین کارگردان های تاریخ که نخستین بار توانست با فیلم «لبخندهای یک شب تابستانی» خود را به جهانیان اثبات کند را به عنوان فردی یاد کنیم که همیشه فیلم های تلخ و سیاه ساخته است.
«اینگمار برگمن»، یکی از موفق ترین فیلم سازهای سوئدی است که آثارش روی کارگردان های بزرگی همانند وودی آلن، پل شرایدر، کریستوف کیشلوفسکی، آندره تارکوفسکی و بسیاری دیگر تاثیرات فراوانی گذاشته است. به طوری که وودی آلن در یکی از مصاحبه هایش بیان داشت: «برگمن یکی از بزرگ ترین هنرمندان صنعت فیلم سازی جهان پس از اختراع دوربین فیلمبرداری است.» با این وجود، وی از جمله هنرمندانی است که چندان درک نشده است.
یازده سال پس از مرگ برگمان (۳۰ جولای ۲۰۰۷ – ۸ مرداد – در سن ۸۹ سالگی)، اعتقادات موجود در مورد آثار وی همچنان در حال تحت الشعاع قرار دادن میراث وی هستند به طوری که افراد جدید را از کشف دستاوردهای مهمی که او برای سینمای جهان داشته، باز می دارند.
برخی از خبرهای درگذشت وی در یک دهه پیش بسیار کلیشه ای بودند: «فیلم های برگمن اندوهناک و پرشقاوت بودند و تصویری تیره از روح آدمی را به تصویر می کشیدند.»
با اینکه بسیاری از منتقدان آثار او، فیلم هایش را ملال آور و خسته کننده می دانند اما منکر ارزش های هنری و سینمایی آنها نمی شوند. نقطه مشترک بیشتر آثار برگمن، برخلاف تصور عموم، مرگ نیست، بلکه امکان رستگاری عشق است. نگاه عمیق این اسطوره، روی مساله مرگ و زندگی استوار نبوده و اگر درست نگاه کنید، متوجه می شوید که بیشتر بر انزوا و طرد شدن انسان ها و به ویژه روی رفتارهای متقابل عشق تاکید دارد.
بسیاری از منتقدان، فصاحت برگمن را با سفسطه و زبان بازی اشتباه می گیرند، در حالیکه در واقعیت، او به زبان اعتماد نداشته و کارهایش همیشه با احتیاط در برابر چیزی که خودش «کنترل محدودکننده عقل» می نامید، پیش می رفت.
برگمن در کارهای آخر خود تنها حس و هدفی که می خواست به بیننده منتقل کند را با بازیگرانش در میان می گذاشت و اجازه می داد که اکثر دیالوگ ها را خودشان انتخاب کنند.
تردید و ایمان به وجود خداوند یکی دیگر از موضوعات اصلی فیلم های برگمن به شمار می روند. او در فیلمی همانند «مهر هفتم»، شوالیه ای را به تصویر کشیده که از جنگ های صلیبی برگشته و ایمانش نسبت به وجود خدایی که تمام عمرش را به خاطر او جنگیده، متزلزل شده است. شخصیت داستان، با مطرح نمودن پرسش هایی همانند این که چرا خداوند خود را در پشت ابرها پنهان می کند؟ چرا نمی توانم از او فرار کنم؟ بیانگر ترس و نگرانی این کارگردان بزرگ از جهانی بی خداست.
گفتنی است برگمان که نویسنده اکثر فیلم های خود بود، یک بار در مصاحبه ای گفته بود که دیگر نمی تواند فیلم های ساخته شده خود را نگاه کند چون دچار افسردگی می شود. البته برخی منتقدان نیز اعتقاد داشتند که سینمای فلسفی برگمن سال ها پیش از مرگ وی از مد افتاده بود و امروز دیگر کمتر کسی مثل اینگمار برگمن فیلم می سازد.
اگر چه این تفکرات و بیانات نمی توانند از ارزش والای فیلم های این اسطوره و تاثیری که وی روی صنعت فیلم سازی داشته است، بکاهند.
کن راسل، فیلمساز برجسته انگلیسی نیز او را سوئدی غمگین و سینماگری بزرگ نامیده و ایشتوان ژابو، فیلمساز بزرگ مجارستانی درباره او گفته است: «فیلم های برگمن برای تماشاگران مثل رمان های یک رمان نویس بزرگ و شعرهای یک شاعر بزرگ اند»
«اینگمار برگمن» سینماگر اندیشمند و صاحب سبکی است که در آثارش، پرسش های مهمی درباره امید به رستگاری در اوج استیصال، زندگی، مرگ، ایمان به خداوند و کفر را با زبانی رمانتیک مطرح کرده است. البته، جنبه های بدبینانه و نهیلیستی آثار برگمن را بسیاری از منتقدان، به ویژه سوئدی های، محکوم کرده اند.
بد نیست اشاره کنیم که برگمن کودکی سخت و عذاب آوری داشته و خودش هم از این دوران با ناراحتی و درد یاد می کرد. پدرش کشیش و مردی بسیار سخت گیر و مقرراتی با روحیه ای مستبد بوده و همین باعث شده تا برگمن از خانه و پدر بیزار شود.
با این تفاسیر، شاید بد نباشد به تعدادی از آثار برجسته اینگمار برگمن نگاهی اجمالی داشته باشیم. در ادامه برخی از این فیلم ها را معرفی کرده ایم. امید که موردتوجهتان قرار بگیرند.
مهر هفتم (The Seventh Seal)
برگمن با این فیلم بود که توانست برنده جایزه منتقدین جشنواره کن شود و در بین منتقدین سینما جایگاه ویژه ای پیدا کند. پرسش های فلسفی درباره زندگی در آستانه مرگ مضمون اصلی فیلم است. داستان در زمان جنگ های صلیبی اتفاق می افتد، اما هیچ نبرد و خشونتی در فیلم نشان داده نمی شود. همین هنر کارگردانی باعث شد تا مهر هفتم به یک شاهکار تبدیل شود.
سونات پائیزی (Autumn Sonata)
فیلم، یک درام نفسگیر است. سونات پائیزی، داستان زن پیانیست مشهوری است که پس از سال ها به دیدار دخترش که با او رابطه نداشته، می رود.
پرسونا (Persona)
این فیلم شاهکار برگمان است، و می توان ادعا کرد که یکی از بهترین فیلم هایی است که تاکنون ساخته شده.
فیلم رابطه متقابل دو زن به نام های الیزابت و آلما را نشان می دهد. «الیزابت» هنرپیشهٔ موفقی است که در طول اجرای نمایش لال شده است و «آلما» پرستاری است که باید از او مراقبت کند. دو زن به تدریج به هم چنان نزدیک می شوند که گویا می خواهند در روح یکدیگر رسوخ کنند.
توت فرنگی های وحشی (Wild Strawberries)
مضمون اصلی فیلم، پیرشدن و زندگی با حسرت و پشیمانی است، درحالی که هنوز به دنبال خاطرات شیرین گذشته هستیم. شایان ذکر است که ویکتور شوستروم، بازیگر اصلی فیلم توت فرنگی های وحشی، کسی بود که برگمان تحت تاثیر او به فیلمسازی روی آورد.
فیلم «سکوت» از عنوان خود تبعیت کرده، و کمترین میزان دیالوگ را در بین تمام آثار برگمن دارد و وی در این فیلم از روش داستانگویی تصویری استفاده کرده است.
شاید بتوان گفت که یکی از خفقان آورترین فیلم های برگمن، سکوت است که مملو از جلوه های دیگرآزاری و خودویرانگری است. دو خواهر، با دو قطب حسی متضاد در برابر یکدیگر قرار دارند.
«فریادها و نجواها» یکی دیگر از فیلم های موفق برگمان است. در این فیلم، با نمایش داستان چهار زن در محیط بسته یک خانه مجلل قدیمی، اضطراب، مرگ و افول رابطه های انسانی به زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده است.
منبع: سایت روزیاتو