فارنهایت شرجی :
نویسنده: حسین رحمت
ناشر: H & S Ltd آمازون، سال ۱۳۹۰
«فارنهایت شرجی» مجموعه ای از دوازده داستان کوتاه است که بیشترین آنها حکایت انسان یا انسان هایی است که در جایی زندگی را سپری می کنند، اما در خانه ی پدری موهای شان سپید می شود، دندان های شان می ریزد و همان جا نیز می میرند. گویی که هم آمیزی عین و ذهن نیز در دو پاره ی جهان ممکن شده است. راوی یا کسانی که روایت شان پیش روی خواننده است، در جهان عینی با همه ی دشواری های اش زندگی می کنند و با دیگران نیز حشر و نشر دارند اما در ذهن و در تنهایی خویش، جایی که نمی توانند به خود دروغ بگویند، با یاد روزهای پیشین اکنونیت عینی را گاه شیرین و گاه تلخ می کنند و معنای زندگی شان همان بازگشت به پیشا زمانی است که اکنون در آن میزیند.
هنوز از شب دمی باقی است
نویسنده: حسین رحمت
ناشر: اچ اند اس مدیا، لندن ۱۳۹۲
داستانهای مجموعه داستان «هنوز از شب دمی باقی است» را نمیتوان با یک چوب راندشان. اما مخرج مشترک همهی آنها این است که هر یک به گونهای ما را به گذشته ارجاع میدهد. گذشتهای که هنوز پایان نیافته و با اکنون نیز زندگی مشترکی را ادامه میدهد. نوعی از زندگی که اسطورهی پریهای دریایی را در ذهن مینشانند؛ اسطورهی پریهایی که نیمهانسان هستند اما شتر مرغ نه. یعنی، زندگی را در خطی پایا ادامه میدهند و نان را به نرخ روز نمیخورند و به گاه تخم گذاشتن شتر نمیشوند و به گاه کار کردن، مرغ. این ویژگی، در بیشتر داستانهای این مجموعه بارز است و راوی داستانها خواننده را مدام در تعلیق لازم فرو میبرد. تعلیقی که اگر نباشد، داستان شب رادیو میشود که باید به محض پایان گرفتناش سر بر بالین گذاشت و بی هیچ اندیشهای به خواب فرو رفت. داستانهای این کتاب در «تبعید» یا بهتر بگویم، «تبعید خودخواسته اجباری» نوشته شدهاند اما آبشخور همهی آنها، مگر قصهی اول؛ «پردههای درد»، ایران است.