بالاخره سینه سپرکردن ها و رجز خوانیهای آقای خامنه ای پهلوان پنبه حکومت اسلامی که هنوز هم با دست خالی توپ میزند، کار خودش را کرد و برجام نا فرجام شد. حال باید دید که خروج امریکا چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. آیا ترامپ با این تصمیم خود فروپاشی نظام اسلامی را هدف قرار داده است؟ آیا مقدمات جنگی دیگر در منطقه تدارک دیده میشود؟ آیا یک جنگ تجاری در جریان است؟ آیا اتحادیه اروپا حفظ برجام را مقدم بر روابط با امریکا تشخیص داده است؟ و آیا های دیگر، یا اینکه آنطور که ترامپ میگوید امریکا میبایستی خود را از این بدترین تعهد در تاریخ امریکا خلاس میکرد.
ولی چنین پیدا است که دولت ترامپ با راه انداختن این تحرک بین المللی اهداف دیگری را مد نظر دارد که حداقل دو هدف آن مشخص است، یکی اینکه میخواهد با به نمایش گذاردن قدرت و اعتبار امریکا پاسخی به مرگ بر امریکا گفتنها و پرچم آتش زدنهای حکومت اسلامی داده باشد. دیگر بهره برداریهای اقتصادی است که مد نظر دارد تا به قول معروف با گل آلود کردن آب ماهی بزرگها را به تور اندازد. کما اینکه هنوز زمان کوتاهی از خروج امریکا از برجام نگذشته که مشاهده میشود چه ولوله ای در میان شرکتهای بزرگ در اتحادیه اروپا، چین، ژاپن، کره جنوبی و هند افتاده است، بطوریکه در همین زمان کوتاه شرکتهایی مانند توتال، زیمنس، بیمه آلیانس، مرسک، رنو، فولاد دانیلی، چندین بانک و تعدادی شرکتهای دیگر همکاری با ایران را قطع کرده اند.
بیش از همه اتحادیه اروپا نگران این وضع است و سه دولت انگلستان، فرانسه و آلمان در رایزنی مداوم با امریکا هستند تا راه حلی پیدا کنند که تاکنون موفق نبوده اند.
البته نگرانی اتحادیه اروپا از وضعیت پیش آمده چندان هم بیمورد نیست. امریکا هنوز درجهان اقتصاد حرف اول را میزند. تولید ناخالص داخلی امریکا به ۱۹ تریلیون دلار بالغ میشود، در حالیکه رقم تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا با ۲۸ عضو خود از هفده تریلیون دلار تجاوز نمیکند. این درحالی است که حجم معاملات تجاری شرکتهای اتحادیه اروپا با امریکا بیش از ۲۰ برابرمعاملات تجاری این شرکتها با ایران است. چین که مهمترین شریک تجاری ایران به شمار میرود، حجم تجاری اش با امریکا به بیش از پانصد میلیارد دلار بالغ میشود که قابل مقایسه با حجم تجاری با ایران که حدود ۳۰ میلیارد دلار است نمیباشد. این درحالی است که تراز تجاری مثبت چین با امریکا به ۲۵۰ میلیارد دلار میرسد. بنا براین با یک چنین تراز تجاری عظیم و سودآوری روسای چین باید دیوانه باشند که تجارت با ایران را به امریکا ترجیح دهند. به همین ترتیب حجم تجارت خارجی با آمریکا نسبت به ایران برای کشور ژاپن ۴۷ برابر، کرهجنوبی ۱۰ برابر، هند ۵.۶ برابر، امارات متحده عربی ۲.۵ برابر، ترکیه حدود ۹ برابر، روسیه ۹.۴ برابر است.
بزرگترین نقطه ضعف حکومت اسلامی که سرانجام همان باعث سقوطش خواهد شد در آنجا است که تصور میکند قدرت از لوله تفنگ بیرون میاید، درحالیکه قدرت یک کشور در درون بانک مرکزی یعنی قدرت اقتصادی اش نهفته است. کشورهایی مانند سوئیس، سوئد، نروژ، دانمارک، هلند، اتریش با جمعیت حدود ده میلیون نفری خود با اقتصاد پیشرفته، ذخیره پولی بالا و رفاه عمومی پیشرفته، بسیار قدرتمند تر از حکومتهای خودکامه عقب مانده با وجود داشتن جمعیت و وسعت خاک و قدرت نظامی میباشند. این نقطه ضعف در حکومت اسلامی ایران بسیار چشمگیر است. حکومتگران اسلامی بر این باور هستند که با توجه به زمینه تاریخی و عواملی دیگرمانند جمعیت، منابع طبیعی به ویژه بسیار مغرور نسبت به درآمد نفت، شرائط جغرافیایی و کوچک بودن کشورهای منطقه، چنانچه قدرت نظامی هم به آن اضافه شود، میتواند قدرتمدار شده وهژمونی را در منطقه به دست گیرد.
این تصور خام و ساده لوحانه درطول چهاردهه حکومت اسلامی سبب گردیده تا بخش عظیمی ازدرآمد ارزی ۱۳۰۰ میلیارد دلاری حاصل از صدور نفت در راه ساختن بمب اتم، افزایش قدرت نظامی، دخالت در کشورهای منطقه و کمک با ایجاد کروه های عقیدتی – سیاسی همسان مانند حزب الله لبنان هزینه شود. متاسفانه هزینه کردن این چنینی درآمدهای کشور تنها به هدر رفتن ثروت ملی خلاصه نمیشود، بلکه بزرگترین فاجعه در رشد همه جانبه فساد در ابعادی بسیار گسترده از قاچاق و اختلاس و دزدی در ارگانهای حکومتی گرفته تا رانتخواری و تشکیل مافیاهای زر و زور بسیار قارتمند و خروج ارز در ابعاد بسیار گسترده میباشد.
نقطه ضعف بزرگ دیگر حکومت اسلامی ایران درعدم وجود نظم اقتصادی درکشور میباشد که نوعی آنارشیسم اقتصادی را بر کشور حاکم کرده است. اینگونه هدایت کردن اقتصاد ضایعات زیادی را متوجه کشور کرده که در راس آن ایجاد زمینه برای فساد مالی، رانتخواری و مافیابازی در ابعاد گسترده را فراهم کرده است. طبیعتا پیامد این ناهنجاریها نمی توانسته به از هم پاشیدگی اقتصاد کشور تا رسین به مرز فروپاشی منجر نگردد. کشوری که تنها منبع درآمدش صادرات متکی بر خام فروشی است و بیش از ۷۰ درصد از ارزش کل صادرات را مواد نفت و گاز و پتروشیمی تشکیل میدهد و سهم کالاهای صنعتی ، تولیدات سنتی مانند فرش و صنایع دستی و محصولات کشاورزی و مواد غذایی آن از ۱۰ درصد تجاوز نمیکند. بسیار ضربه پذیرتر از آن است که بخواهد وارد یک جنگ تجاری شود. جایگاه ایران در اشل اقتصاد جهانی، که براساس صدور مواد خام به ویژه نفت و گاز و پتروشیمی محاسبه میشود، با توجه به اینکه به آسانی قابل جایگزینی است، بسیار نازل میباشد و جای هیچگونه میارزه جویی ندارد.
اکنون خط و نشان های امریکا بر علیه حکومت اسلامی ایران درحالی و در شرائطی کشیده میشود که اقتصاد کشور نفس های آخر را میکشد. دولت ترامپ با لغو برجام واجرائیکردن تحریمهای اقتصادی و تعیین ضرب العجل سه ماهه و شش ماهه، برای شرکتهای فعال برای قطع همکاری با ایران. همچنین تحریمهای به اصطلاح «ثانویه» ، شامل تحریم بانک مرکزی و بانکهای تجاری، بیمه، تجارت طلا و فلزات اساسی و قیمتی، مبادلات بانکی تبدیل به ریال، حوزه انرژی، تعدادی از وزارتخانهها و سازمانهای دولتی، شرکتهای حملونقل دریایی و هوایی، شرکتهای پتروشیمی و موارد دیگر در صورت اجرا و تداوم آن به معنای زمین گیر شدن حکومت اسلامی و فشاری غیر قابل تصور بر اقشار کم درآمد جامعه خواهد بود.
نکته دیگر اینکه صادرات ده صادر کننده اصلی کالا به ایران، شامل چین در راس، اتحادیه اروپا، ژاپن، کره جنوبی، هند، ترکیه، روسیه، امارات، تایلند و پاکستان به ایران حدود ۵۰ میلیارد دلار بالغ میشود. درحالیکه صادرات تنها چین ،اتحادیه اروپا، ژاپن و کره جنوبی به امریکا بالغ بر یک تریلیون دلار است. این بدان معنا است که نشان میدهد حکومت اسلامی در این جنگ نابرابر اقتصادی با امریکا کمترین شانسی ندارد. این ژستهای اتحادیه اروپا که ظاهرا جانب حکومت اسلامی ایران را گرفته دیر یا زود برعگس میشود و دولتهای ۲۸ کشور اروپایی مجبور به تمکین از بخش خصوص خود میگردند.
در سطح منطقه هم حکومت اسلامی نه تنها از کمترین شانس حمایتی برخوردار نیست، بلکه با ایجاد فضای متشنج شبه جنگی بین خود و کشورهای منطقه در سطح وسیعی دشمن تراشی کرده است. اکنون کشورهای عربستان، امارات متحده عربی، کویت واسرائیل با داشتن انواع پیمانها و تعهدات مختلف نظامی، منطقه ای و اقتصادی با امریکا از یکطرف و اختلافات عمیق منطقه ای با حکومت اسلامی در این جنگ اقتصادی عملا در جبهه امریکا شمشیر خواهند زد. ضمن آنکه حجم تجاری سه کشور عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت با اتحادیه اروپا به ۱۳۰ میلیارد دلار، یعنی ۶ برابر ایران میرسد. همچنین کشورهای چین ۹۲ میلیارد دلار، سه برابر ایران، ژاپن ۶۷ میلیارد دلار، یعنی ۱۵ برابر ایران بالغ میگردد که سبب میگردد تا این کشورها در تجارت با ایران علاوه بر تهدیدات امریکا با فشار حداقل این سه کشور منطقه هم مواجه گردند.
در رابطه با جبهه گیری اتحادیه اروپا به نفع حکومت اسلامی برای حفظ برجام، این نکته حائز اهمیت که این دولتهای اروپایی نیستند که طرف تجاری با ایران باشند، بلکه موسسات تجاری و بانکهای اروپایی میباشند که با ایران تجارت دارند. در دو سال گذشته که با حضور اوباما مناسبات جهانی با حکومت اسلامی تا حدودی آرام شده بود، دولتهای اروپایی نتوانستند بانکهای بزرگ را وادار به همکاری با ایران کنند. حال که ریسک فعالیتهای تجاری با ایران، با تحریمهای سنگین و گسترده پیشرو، بالاست و با توجه به وزن پایین بازار ایران در مقایسه با بازار آمریکا و مزیتهای تعامل تجاری و اقتصادی با آمریکا، بعید است که بنگاهها و مؤسسات اروپایی ریسک همکاری با ایران را تقبل کنند. بنابراین حکومت اسلامی در مصاف با امریکا به اصطلاح پشت به دیوار می جنگد، بدون آنکه کمترین شانس پیروزی داشته باشد.
نکته خوشحال کننده برای ملت ایران در آنجا است که از نحوه سخنان و اظهارنظرهای سران دولت امریکا چنین برداشت میشود که هدف اصلی امریکا تغییر رژیم در ایران است. گویا امریکا میخواهد با پاسخ دادن به این خواسته ملت ایران، یعنی رهایی از دست این نظام حکومتی ستمکار و ضد ملی است دین خود را به ملت ایران در رابطه با کودتای ۲۸ مرداد ادا کند. به هرحال چه چنین باشد، یا برنامه های منطقه ای فراتری مد نظر ترامپ باشد، چنانچه به سرنگونی حکومت اسلامی منجر شود مبارک میباشد. کار ملت ایران به جایی رسیده و ظلم و فساد و تباهی حکومتگران اسلامی در چنان لجن زاری فرو رفته که ملت ایران برای نجات نسل های آینده چاره ای جز قبول این ریسک ندارد.