چهاردهم آوریل ۱۸۶۵ (ساعت ۱۰ و چند دقیقه شب)، پنج روز پس از پایان جنگ داخلی ۴ سالهی آمریکا، آبراهام لینکلن رئیس جمهوری وقت این کشور در آغاز دومین دوره ریاست جمهوریاش در جایگاه شمارهی ۷ تماشاخانهی فورد در مرکز شهر واشنگتن هدف گلوله «جان ویلکس بوث John Wilkes Booth» یک بازیگر ۲۶ سالهی تئاتر و از هواداران کنفدراسیون آمریکا (طرفداران کاهش قدرت دولت مرکزی-جنوبیها) قرار گرفت و چند ساعت بعد (ساعت ۷ و ۲۲ دقیقه بامداد ۱۵ آوریل) درگذشت. ضارب موفق شد از پنجره فرار کند و با اسبی که از قبل زیر پنجره آماده بود، از محل دور شد. وی پس از تیراندازی به لینکلن، که در کنار همسرش نشسته بود و صحنه را تماشا میکرد، فریاد زد: جنوب انتقام گرفت. بوث از فاصله یک متر و نیمی تنها یک گلوله به پشت جمجمه لینکلن شلیک کرده بود.
این واقعهی دراماتیک خیلی زود به نقطهی عطفی در تاریخ آمریکا تبدیل شد و با آغاز به کار سینما در آمریکا، قصهی ترور لینکلن جز نخستین موضوعاتی بود که مورد توجه فیلمسازان قرار گرفت. تا جایی که تصویر «آبراهام لینکلن» اولین بار در ۱۹۰۱ در فیلم کوتاهی به نامThe Martyred Presidents روی پردهی سینما به نمایش درآمد. اما مهمترین رونمایی از تصویر او در سینمای صامت، در فیلم مشهور «تولد یک ملت» (۱۹۱۵) ساختهی «دیوید وارک گریفیث» رخ داد. این فیلم که تحول شگرفی در مقولهی داستانگویی در سینما به وجود آورد و نام خود را به عنوان نخستین فیلم مهم تاریخ سینمای امریکا تثبیت کرد، بخش مشروح و مشهوری دربارهی ترور «آبراهام لینکلن» دارد و مهمترین سکانس این فیلم تاریخی که شیوهی تدوینش و تقسیم تصویر به نماهای منقطع در آن، فصل جدیدی در سینما گشود، به ثبت لحظهی ترور این پرزیدنت مشهور تاریخی اختصاص یافته است.
بعد از «تولد یک ملت» فیلم صامت «زندگی دراماتیک آبراهام لینکلن» محصول سال ۱۹۲۴ از دیگر آثار سینمای صامت پیرامون زندگی شانزدهمین رئیس جمهور سینمای امریکا بود. این فیلم در زمان خود، جایزهی سینمایی «فوتوپلی» Photoplay را تصاحب کرد که مهمترین جایزه سینمای امریکا تا پیش از شکلگیری اسکار به شمار میرفت.
در ۱۹۳۰، «گریفیث» این بار هوس کرد تا زندگی «لینکلن» را به صورت مستقل تبدیل به یک فیلم کند. «آبراهام لینکلن» (۱۹۳۰) یکی از اولین فیلمهای بلند سینمای ناطق و نخستین فیلم ناطق «گریفیث» بود که البته هیچگاه نتوانست خاطرهی موفقیت «تولد یک ملت» را تکرار کند. اما در ۱۹۳۹، «جان فورد» درست در روزهایی که سخت مشغول ترسیم آمریکای نوین و رویایی خود روی پردهی سینما بود، دست به کار شد و فیلم کلاسیک و مشهور «آقای لینکلن جوان» را با بازی «هنری فوندا» ساخت که با تحسین فراوان روبرو شد.
شاهکار حماسی و تأثیرگذار گریفیث، همانطور که از نامش پیدا است، داستان شکلگیری آمریکای نوین را روایت میکند. از پیش از دوران جنگهای داخلی تا شکلگیری گروه مخوف کوکلوسکلانها. پس طبیعی است که آبراهام لینکلن، نقش مهمی در این فیلم داشته باشد.
«تولد یک ملت» دیدگاهی افراطی و نژادپرستانه دارد. آنچه که فیلم نشان میدهد این است که با شکلگیری کوکلوسکلانها بود که امنیت و عدالت در منطقه مورد بررسی فیلم برقرار شد. عدهای حتی احیای فرقه کلانها در میانه دهه ۱۹۱۰ را از تبعات نمایش «تولد یک ملت» میدانند. بنابراین در نگاه اول به نظر میرسد رویکرد گریفیث در این فیلم در قبال فرمان آزادی بردگان که توسط لینکلن صادر شد، منفی باشد. اما با توجه به گرایشات سیاسی محافظهکارانه گریفیث، او به واسطه اقداماتی که لینکلن برای حفظ تمامیت ارضی ایالات متحده انجام داد، از طرفداران لینکلن بود و این طرفداری را بعدها در فیلم دیگری به نام «آبراهام لینکلن» به اثبات رسانید. حمایت گریفیث از وارن جی. هاردینگ، جان کالوین کولیج و هربرت هوور، رؤسای جمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۲ که همگی جمهوریخواه بودند، این نظریه را تقویت میکند که او از طرفداران حزب جمهوریخواه بوده است. به همین دلیل است که لینکلن در «تولد یک ملت» نه تنها هرگز به عنوان یک کاراکتر منفی مورد بررسی قرار نمیگیرد، بلکه اقدام او در آزادی بردگان سیاهپوست هم به عنوان یک اقدام ناگزیر و قابل انتظار نمایش داده میشود.
اما ماجرای احداث اولین راهآهن سراسری قاره آمریکا برای جان فورد فرصت مغتنمی جهت نمایش مضامین مورد علاقهاش بود: نگاهی رمانتیک به تاریخ آمریکا، تقابل بدویت و تمدن نوظهور، بررسی ذات منفعتطلب انسان، اهمیت خانواده و البته نوعی سیر و سلوک روحی که شخصیتهای اصلی اکثر فیلمهای مهم فورد طی میکنند. آبراهام لینکلن در این فیلم زمان کمی را به خود اختصاص میدهد. چیزی حدود ۱۰ دقیقه از ۱۳۴ دقیقه «اسب آهنی». نویسندگان مجموعه، خیلی زود لینکلن را از داستان حذف میکنند و پس از امضای قانون گسترش خط آهن سراسری، تنها به وسیله یک میاننویس یادآوری میکنند که لینکلن در سال ۱۸۶۵ به قتل رسید اما این اتفاق تأثیری بر ادامه روند ساخت راهآهن سراسری آمریکا نگذاشت.
دیوید وارک گریفیث، ۱۵ سال پس از فیلم “تولد یک ملت” بار دیگر به زندگی پرهیجان لینکلن برگشت و فیلمی را به طور کامل به زندگی او اختصاص داد. در این فیلم محصول ۱۹۳۰ به ویژه صحنه قتل لینکلن به دست جان بوث در تئاتر فورد با دقت بازسازی شده است.
والتر هستون، بازیگر سرشناس آن سالها نقش ابراهام لینکلن را ایفا کرده است. این فیلم نخستین فیلم ناطق گریفیث و یکی از اولین فیلمهای بلند سینمای ناطق بود. به خاطر مشکلات فنی ضبط صدا در دوران اولیه سینمای ناطق، گفتوگوهای فیلم معیوب است و به روشنی شنیده نمیشود.
در ۱۹۴۰ در فیلم «ایب لینکلن در ایلینوی» به کارگردانی «جان کرامول» ماجراهای ریز و درشت زندگی لینکلن به عنوان حقوقدانی جوان و متعهد زیر ذرهبین قرار گرفت. ایفای نقش لینکلن را «ریموند مسی» (۱۸۹۶ – ۱۹۸۳) بر عهده داشت که بعدها یک بار دیگر در در سال ۱۹۶۲ در فیلم سینمایی «غرب چگونه فتح شد؟» نقش «ابراهام لینکلن» را ایفا کرد. «ایب لینکلن در ایلینوی» با پیروزی لینکلن در انتخابات ریاست جمهوری به پایان میرسد.
«آقای لینکلن جوان» ساخته جان فورد هم یکی دیگر از آثار اینچینینی ست. فورد پیش از «آقای لینکلن جوان»، یک بار در فیلم «زندانی جزیره شارک» به موضوع ترور لینکلن پرداخت. اما آن فیلم درباره پزشکی بود که به اشتباه به اتهام ترور لینکلن محکوم به حبس ابد میشود. اما در «آقای لینکلن جوان»، فورد این فرصت را پیدا میکند که خود آبراهام لینکلن را مرکز ماجرا قرار دهد. بر خلاف کاری که گریفیث در «آبراهام لینکلن» انجام داد، فورد بیشتر روی مسائل کاری لینکلن (با بازی هنری فوندا) تکیه میکند و از روی خیلی از مسائل شخصی لینکلن (از جمله ماجرایش با آن راتلج که خیلیها از آن به عنوان یکی از نقاط عطف زندگی لینکلن نام میبرند) عبور میکند. فورد در «آقای لینکلن جوان» تقریباً همان هدفی را دنبال میکند که گریفیث در «آبراهام لینکلن» پی گرفته بود: این که لینکلن چگونه توانست به آن فرد مصمم و متعهد تبدیل شود؟ تفاوت در این است که گریفیث ریشه این استحکام را در زندگی شخصی لینکلن جستجو کرد، اما فورد سعی کرد این ویژگی را ذاتی و بالفطره نمایش دهد. به سبک چند تا از مهمترین فیلمهای فورد، آبراهام لینکلن این فیلم فردی است که به ظاهر در انتهای فیلم تفاوت چندانی با ابتدای آن ندارد. اما در مسیر حرکتش در طول فیلم توانسته برخی از خصوصیات مهم خودش را شناسایی کند.
روند فیلمسازی دربارهی «لینکلن» در تمام این سالها ادامه یافت، هر چند که با ترور «جان اف کندی» مرثیهی رئیسجمهور ترور شده، سمت و سوی دیگری به خود گرفت. با این حال، آثاری چون، They’ve Killed President Lincoln The Lincoln Conspiracy ، The Ordeal of Dr. Mudd ، LincolnThe Day Lincoln Was Shot پیرامون زندگی «لینکلن» اکران و روانهی سینماها شدند.
اما با ورود به هزارهی سوم، روند فیلمسازی دربارهی «لینکلن» شدت عجیب و غریبی به خود گرفت. در سال ۲۰۱۰، «رابرت ردفورد» فیلم «توطئهگر» را پیرامون ترور «لینکلن» ساخت که مورد توجه قرار گرفت. اما در سال ۲۰۱۲ در سه فیلم مستقیماً به لینکلن پرداخته شد. اولی «لینکلن» ساختهی «استیون اسپیلبرگ» که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و در جوایز اسکار ۸۵ام، نامزد دریافت ۱۲ جایزهی اسکار و برندهی دو اسکار شد.
دومی فانتزی «لینکلن شکارچی خونآشام» به تهیهکنندگی «تیم برتون» و کارگردانی «تیمور بکمامبتوف» که بیشتر برای گیشهی عمومی ساخته شد و سومی فیلم ویدئویی و فانتزی «لینکلن علیه زامبیها» ساختهی «ریچارد شنکمن». در سال ۲۰۱۳ نیز فیلم زندگینامهای «نجات لینکلن» ساختهی «سالوادور لیتواک»، «فرشتههای بهتر» ساختهی «ای.جی ادواردز» و به تهیهکنندگی «ترنس مالیک» کارگردان نخل طلا گرفته و سازندهی فیلم «درخت زندگی» و نیز فیلم تلویزیونی «کشتن لینکلن» ساختهی «آدریان موت» از جمله تولیدات صنعت فیلمسازی آمریکا برای گرامیداشت یاد شانزدهمین رئیسجمهور این کشور هستند.