بیتهایی چون «ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی/ از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی» نشان میدهد که حضور آیین نوروز در شعر فارسی تنها در شاهکاری ملی چون شاهنامه نیست. در واقع، شاعرانی چون حافظ شیرازی و دیگران هم به این آیین ملی توجه کردهاند. این جشن بزرگ کهن ملی را از سرودههای رودکی، پدر شعر فارسی، با بیتهایی مانند «آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب/ با صد هزار زینت و آرایش عجیب» تا داستان پادشاهی جمشید در شاهنامه فردوسی (مر آن روز را روز نو خواندند) میتوان دید. همچنین در دورههای بعدی و تا روزگار کنونی، شاعران ایرانی و فارسیزبان عنایت ویژهای به این میراث نیاکان نشان دادهاند.
ارجگذاری سامانیان و غزنویان به نوروز
دکتر عباس خیرآبادی، استاد زبان و ادبیات فارسی، که عقیده دارد بیشترین توجه به نوروز را در عصر سامانیان و دوره شاعرانی چون رودکی و فردوسی و ابوشکور بلخی بوده، در این زمینه گفتهاست : سامانیان به نوروز خیلی بها میدادند و به تبع آنها در عصر غزنوی هم توجه بسیاری به این آیین شد. شاعرانی مانند عنصری و فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی شاید زیباترین شعرها را درباره نوروز گفتند. دوره سامانی توجه به حماسه و شاهنامه و شاهنامهسرایی بسیار بود و در عهد غزنویان و پس از ارائه شاهنامه فردوسی به محمود، اگرچه توجه به شاهنامهسرایی کم شد، محمود و مسعود و دیگر شاهان غزنوی به نوروز و جشن سده بسیار بها میدادند و آنها را گرامی میداشتند.دربارغزنوی در عصر دومش، یعنی از سال ۴۳۲ تا ۵۸۳، دیگر اقتدار شاهان قبلی را نداشت و در نتیجه، توجه قبلی هم به نوروز دیگر نبود.
در دوره سبک عراقی و سعدی و حافظ و مانند اینها در غزل به نوروز توجه بسیاری میشود و شاعران به آن ارج میگذارند. همچنین شاعران عصر قاجار مثل قاآنی و فروغی بسطامی نوروزیههایی دارند و این جشن در دوره مشرطه به بعد هم در شعر فارسی حضور دارد.
ایرانیها نوروز را کشف کردند
خیرآبادی با بیان اینکه نوروز جشنی عبادی است که بنیادگذارش خداست و نه بشر، تصریح کرده است:« این زمان، آغاز زایش و احیای طبیعت و زنده شدن دوباره زمین است و شاید بزرگترین و زیباترینِ جشنهای جهان همین نوروز باشد. هیچ جشنی در هیچکجای عالم به این عظمت نیست. ایرانیها این موهبت الهی را کشف کردند و جشن گرفتند».
جمشید به علت اهمیت نوروز است که در این روز تاجگذاری میکند. اینگونه نیست که به سبب تاجگذاری او این روز نوروز شده باشد. فردوسی در شاهنامه میگوید: «به جمشید بر گوهر افشاندند/ مرآن روز را روز نو خواندند.»
این آیین به دین و قوم خاصی بستگی ندارد. نمیتوان گفت که آیین زرتشت یا آیین مهر یا اسلام آن را بنا گذاشته است بلکه نوروز از آغاز زیبا و بسیار موردتوجه بوده است و تا ابد هم خواهدبود. کشف آن را ایرانیها انجام دادند و در نتیجه، زیباترین و پایدارترین جشن ما شد.
نوروز در اسلام هم خیلی موردتوجه و پذیرش قرار گرفت. برای نمونه، ما روایتهای بسیاری داریم که حضرتعلی(ع) به پوشیدن لباس نو در نوروز توصیه میکردند.
کهنترین جشن
دکتر علیرضا قیامتی، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان خراسان شاخصترین دوران پرداختن به نوروز در ادبیات فارسی را در سه دوره اصلی میبیند، یعنی دورههای آغازین (سده چهارم تا ششم) و قرن هشتم و سپس دوران مشروطه. رودکی در شعرش از نوروز یاد کرده است اما نخستین نشانههای حضور آیین نوروز در شعر فارسی را میتوان در شاهنامه فردوسی یافت. همچنین در آثار نثر نیز مانند نوشتههای ابوریحان بیرونی میتوان ردپای این آیین ایرانی را پیدا کرد.
پس از ورود اعراب به ایران، جشنهای ملی ما با محدودیتهایی روبهرو شد ولی به هر حال، از آن جشنهای بزرگ ملی چهار جشن اصلی نوروز، تیرگان، مهرگان و سده در میان مردم باقی ماند. در زمان حکومت غزنویان، آنها سیاستی دوگانه داشتند. این سلاطین که با وجود بیبهره بودن از تبار ایرانی تلاش میکردند خود را با فرهنگ ایرانی پیوند بزنند در دورهای توجهی ویژه به آیینهای ملی ما نشان دادند. جشنهایی چون مهرگان در حکومت آنها برگزار میشد. در دوره دوم، با فشاری که خلافت بغداد روی حاکمیت غزنویان میآورد، این سلاطین بنا میکنند به تحقیر و خوارداشت مبانی و آیینهای ملی ایرانی. در این مقطع، ایراندوستی گناهی بزرگ بود و حتی حماسه و شاهنامه هم مورد اجحاف قرار گرفت.
سیاست ایرانستیزی باعث شد حتی بسیاری از شاعران ایرانی به تحقیر نمادها و قهرمانان ملی و شاهنامه بپردازند. عنصری از جشن سده با عنوان «رسم گبران» یاد میکند و امیر معزی در نکوهش فردوسی میسراید: «من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ/ ازکجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر.» حتی ما با اعتقادی مبنیبر این روبهرو میشویم که آنهایی را که آیین نوروز برگزار میکنند باید به رویشان شمشیر کشید تا چیزی جز آنچه اسلام گفته مقدس نشمارند!
نوروز کهنترین جشن و آیینی ویژه و ماندگار در میان ایرانیهاست و هیچ سال نوی را نمی شود پیدا کرد که مانند سال نو ایرانی ابتدای بهار و سرسبزی و طراوت و شکوفایی رخ بدهد. کافی است آن را مقایسه کنیم برای نمونه با کریسمس که در اوج یخبندان است یا سال نو یهودیها که در اوایل پاییز برگزار میکنند. این جشن آیینی است که در یک لحظه خاص اتفاق میافتد. بهگونهای که یک ایرانی در هر نقطه از زمین باشد در یک زمان مشخص نوروز را با توجه به گردش سال برگزار میکند.
از فترت تا افراط
با وجود مقابلههایی که در برخی دورهها با آیینهای ملی صورت گرفت، نکوهش نوروز را چندان در ادبیات فارسی ندیده است: در همان دوره سلجوقی ما کتاب «نوروزنامه» خیام را به نثر داریم. بعد از دوره سلجوقیان تا اندازهای فضا بازتر میشود و در دوره ایلخانان مغول نشانههای نوروز در شعر شاعرانی چون خواجوی کرمانی دیده میشود یا تعبیر «میر نوروزی» به شعر حافظ راه مییابد و سلمان ساوجی از نوروز یاد میکند. به مرور، این آیین رنگ بیشتری میگیرد تااینکه در سدههای بعدی به شکل خود و با رسم و رسوم و آیینهای مربوط به خود بازتاب پیدا میکند بهویژه در شعر دوره مشروطه و سرودههای میرزاده عشقی و عارف قزوینی که پرداختن به نمادها و آیینهای ملی افزایش پیدا کرد.
در این دوره که هیچ نشانه ملی و ایراندوستیای باقی نمانده بود و ایرانیها فترتی طولانی را پشتسر گذاشته بودند، بازگشتی به پیشینه و گذشته درخشان ایران که به آن پی برده بودیم رخ داد. در دوره پهلوی اول، به صورت افراطی تب ملیگرایی رایج میشود و از نشانههایی چون نوروز استفاده ابزاری میشود تا اینکه از حدود دهه۴۰ در شعر معاصر هم موردتوجه قرار میگیرد از جمله در شعر فریدون مشیری و بهویژه اخوانثالث. بهراستی