با نگاه کوتاهی به رویدادهای اخیر ایران می توان دید که نظام اسلامی در کل خود در هماهنگی و انظباط، حتا در مقایسه با گذشته نزدیک، حرکت نمی کند و کانون آن نمی تواند به طور جمعی اراده خود را بر کشور اعمال نماید. افراد و گروه هائی، بدون همگامی با بقیه و حتا در بسیاری از موارد در تناقض با دیگران، به اقدامات و سخنانی مخرب دست می زنند. به سخن دیگر نظام مرده است و تنها با انرژی جنبشی (سینتیک) که از پیش داشته است به حرکت ادامه می دهد تا به طور کامل توقف کند. برخی از رویدادها را می توان به شرح زیر بیان کرد:
قدرت های بزرگ و قدرت های کوچک منطقه با استفاده از فساد حاکم، توانسته اند به اندازه ای در بالاترین رده های نظام اسلامی و از آن میان در سپاه و سازمان های اطلاعاتی رخنه کنند که نیازی به جاسوسی بر مبنای روش های مورد استفاده در گذشته که بسیار از نظر نیروی انسانی و مالی پر هزینه و زمان بر می باشد، را ندارند. همچنین با وجود ماهواره های اطلاعاتی، نیاز به عکس برداری وسیله فرد، از میان برداشته شده است. کشورهای ذینفع سال هاست که به سری ترین اطلاعات کشور از طریق بدام انداختن مفسدین مالی در طبقه حاکمه و آرزوی پناهگاهی در آینده پس از سقوط نظام بعنوان طعمه، دسترسی داشته و دارند. اتهام جاسوسی به ویژه به دو تابعیت ها که با انگیزه خدمت به وطن، علاقه و دلیل شخصی به کشور مراجعت کرده اند و اکثر آنان از موقعیت بالائی در سرزمین بیگانه برخوردار بودند، بچگانه و غیر معقول می باشد. از این افراد بعنوان اهرم فشار به کشوری که به آنان (بیش تر مواقع بخاطر توانائی های فردی) تابعیت داده برای مبادله با مزدوران به دام افتاده در خارج و همزمان باج گیری استفاده می شود.
“خودکشی” افراد بازداشتی وسیله ی نیروهای امنیتی برای هر هدفی، در چند ماه گذشته به سرعت افزایش یافته و برخی از نمایندگان مجلس بخشی از فیلم های چنین اقداماتی، منهای بخش تعین کننده یعنی لحظه آخر را ندیده اند. به سخن دیگر بخشی که می توانست “قتل” و یا “خودکشی” را مشخص کند، تا به حال دیده نشده است. چون این واقعه به کرات اتفاق افتاده، حتا در مورد فردی مانند رفسنجانی که استاد توطئه بود، می توان به این نتیجه بدون تردید رسید که تمامی این موارد قتل وسیله ی دستگاه های اطلاعاتی و قوه قضائیه بوده است. دستگاه های تبلیغاتی که وظیفه تولید خوراک برای افکار عمومی در ایران را بعهده دارند، بیهوده تلاش می کنند که خوانش مورد نظر خود را به ملت تزریق کنند. زیرا حتا اگر مرگی بر اثر عوامل طبیعی اتفاق افتد، در افکار عمومی قتل وسیله نظام می باشد. حتا احمدی نژاد مطرود ملت، به صراحت اعلام می کند که رهبر نظام در قتل این افراد مسئول است. مدت هاست که احمدی نژاد از حاشیه امن برخورداراست که او را قادر کرده که در حالی که به دشمنان فردی خود حمله می برد، همزمان بر مشروعیت نظام آسیب های جبران ناپذیر وارد آورد.
دستگاه های اطلاعتی و قضائی برای ایجاد ترس و ارعاب عامه، درنده خوئی اینچنانی از خود نشان می دهند (همراه با افزایش اعدام)، دانسته و یا ندانسته برخشم ملت بشدت افزوده و روز رستاخیز عمومی را جلو می آورند.
این شگرد همه ی خودکامگان است که در هنگام تنگنا، مسایل خارجی را بزرگ کنند. نظام برای جهت دادن به افکار عمومی از صحنه داخلی به خارج از کشور، بدون توجه به عواقبی که می تواند برای ایران به بار آید، تنش با اسرائیل از خاک سوریه را به درجه بالاتر درگیری می رسانند. بارها گفته شده که نظام اسلامی از درگیری خارجی “محدود” استقبال می کند. بخاطر دوری از مرزهای ایران، شاید هدف درگیری “محدود” را در سوریه یافته اند. اما همیشه دانسته شده که درگیری با اسرائیل به طور حتم آمریکا و عربستان و با احتمال زیاد روسیه و ترکیه (که خواستار تشدید درگیری در سوریه بیش از آنچه که وجود دارد، نیستند) را نیز بر علیه ایران وارد معرکه می کند.
در رابطه با سیاست منطقه، تولیت آستان قدس که هیچگونه مسئولیت و ارتباطی با سیاست خارجی کشور ندارد، به دیدار فرمانده حزب الله به لبنان سفر می کند. به احتمال زیاد، سفر او برای خرید متحد در درگیریی های قدرت در آینده ایران، مربوط می شود. با در نظر گرفتن عدم احساس مسئولیت مقام های نظام اسلامی در مورد ایران و آینده آن، می توان گمان برد که بهای پرداختی بایستی هنگفت باشد.
تنها حرکت اقتصادی که خود را به نمایش گذاشته، شتاب افزایش نرخ ارز می باشد که تنها بر بی ثباتی، تورم و بیکاری هرچه بیش تر می افزاید. برای مبارزه با افزایش قیمت ارز در کشور هشتاد میلیونی، “۹۰ دلال” بازداشت شده اند. اقتصاد به طور کلی به امان خدا رها شده و تلاشی در راه بهبود انجام نمی گیرد زیرا به این نتیجه رسده اند که قادر به بهبود آن نیستند.
***
نزدیک به چهل سال از عمر نظام اسلامی می گذرد.در سی سال گذشته سکان نظام اسلامی در دست “رهبر” کنونی رژیم بوده است. با این وجود او در سخن رانی هشتم فوریه در “دهه فجر” از نیاز به مبارزه با فساد که بنا به گفته او “بسیار سخت” است، سخن به میان آورده است. بنا به گزارش سازمان شفافیت بین المللی، ایران ۱۱۳ پله از امارات، ۵۶ پله از ترکیه و ۲۳ پله از مصر فاسدتر هستند. حکومت هائی که هریک در دوره ای هدف انتقاد و تحقیر نظام اسلامی بوده اند. گوئی پس از چهل سال حکومت خودکامه که سی سال آن وسیله ی شخص خود او انجام گردیده، تازه متوجه شده که فساد وجود دارد و مبارزه با آن نیز بسیار سخت است. اما او هیچگاه این پرسش محکوم کننده را مطرح نمی کند که مسئول این وضع کیست؟
باید حق را به وی داد که در نظام اسلامی، مبارزه با فساد (بنا به اقرار او “اژدهای هفت سر”) بسیار سخت می باشد. زیرا این نظام، فساد زاست و تمامی نهادهای موجود در سه قوه کشور همراه با نیروهای حافظ “امنیت” برای رشد و پاسداری از فساد طراحی شده اند. در نتیجه نمی توان بدون دست زدن به جنایت، کشتار، خیانت، چپاول اموال عمومی و هر پلشتی دیگر، به قدرت سیاسی در این رژیم دست یافت. حال چگونه است که اشاعه کننده اصلی فساد به ناگه فغان از فساد برآورده و تلاش می کند که نه تنها خود را از این اتهام بزرگ مبرا داند بلکه همزمان پیش قراول مبارزه بر علیه آن نیز باشد؟ می توان پاسخ را در رفتار خودکامگان در هنگامی که در برابر خیزش گریزناپذیر ملت قرار می گیرند، یافت. آنان تلاش می کنند که براین موج سوار شده و رژیم ساخته و پرداخته خود را نه تنها هوادار، بلکه ناجی آن رستاخیز معرفی کنند. به سخن دیگر، اگر رژیم را نمی توان نجات داد، کوشش در راه در دست گرفتن پرچم تغییر و دگرگونی تا اندازه ممکن. اما چنانکه دانسته است، این ترفند همیشه نتیجه عکس داشته و کسی به قول رژیم اعتماد نمی کند. بازهم بسیار گفته شده که خطرناک ترین دوره برای هر رژیم تمامیت خواه، هنگامی ست که نظام می خواهد خود را “اصلاح” کند. حال شاهد هستیم که رئیس جمهور خواهان در دست گرفتن پرچم دگرگونی، با خواست برگزاری همه پرسی در مسایل مهم است. همه پرسی که در نهایت مجبور است، زندگی رژیم را به میان کشد. در نظامی که طبق قانون نظر رهبر آن از تمام ملت بالاتر است، این بدعتی ست بس خطرناک و از این رو هنوز مقامی در پشتیبانی از آن سخن نگفته، اما تندروهای نظام بشدت بر آن تاخته اند. برخی به صراحت به هدف نهائی این پیشنهاد که بستن دفتر نظام اسلامی، البته زیر نظر حکومت و در نتیجه رئیس جمهورمی باشد، اشاره کرده اند. دفتر رئیس جهمور دستور برگزاری نظر سنجی را می دهد که با وجود دستکاری فراوان در انعکاس آن، هنوز نشان می دهد که تنها ۲۵% ملت از نظام اسلامی راضی هستند. از ۷۵% ناراضیان، ۳۱% یا کمابیش ۲۴ میلیون نفر این رژیم را اصلاح ناپذیر می دانند. حتا اگر ۵۰% افرادی که رژیم را اصلاح پذیر نمی دانند به طور مستقیم در سرنگونی آن شرکت کنند، به رقم ۱۲ میلیون می رسیم. بسیاری از انقلاب ها با درصد کم تری از کل جمعیت قادر به سقوط رژیم های وقت شده اند. به احتمال زیاد، رئیس جمهور با انتشار این نظر سنجی، خواستار دردست گرفتن ابتکار تغیر رژیم در رقابت با تندروها و البته پیش از خیزش همگانی ملت، می باشد.
چنین پیشنهادی بایستی دستکم از پشتیبانی بخش مهمی از نیروهای مسلح و امنیتی برخوردار باشد، تا بتواند بدون مانع و ترس از عقوبت در ۲۲ بهمن ایراد گردد. نفوذ سیاسی نزدیک به صفر رهبر نظام و چشم انداز خلاء فوری قدرت در کشور، بدون تردید در چنین تصمیم گیری موثر بوده است. خط کشی ها روشن است. دریک سو تندروهای رژیم قرار دارند که هنوز به نجات “ولی فقیه” و ادامه وضع گذشته و کشتار و اعمال زور و خفقان برای چپاول عمومی و چند روز بیش تر در قدرت، امید بسته اند. افزون بر آخوندها، بخش بزرگی از دستگاه های امنیتی و سرداران سپاه که در این دوران به ثروت های نجومی دست یافته اند در یک سو و در سوی دیگر بخشی از هیئت حاکمه که در ایجاد چنین وضعیتی مسئولیت مستقیم داشته، اما رژیم را نجات پذیر نمی دانند و تلاش می کنند که خود را به ملت نزدیک کنند موضع گرفته اند. با وجودی که “اصلاح طلبان” هنوز آرزوی رسیدن به قدرت و نجات نظام را از طریق اصلاحات دارند، اما گرایش بیش تر به پیوستن به ملت دارند تا تندروها.
این بار عامل تعین کننده ملت است. می توان گمان برد که ارتش با تمام قد و برخی در سپاه به ویژه در بدنه آن، در کنار ملت قرار دارند. همان طور که اشاره شد، برخی از هیئت حاکمه نیز تلاش می کنند که خود را به ملت نزدیک کنند. اما باید توجه کنند که شرط موفقیت در گرو کنار گذاردن تعلل، دودوزه بازی کردن، گفتمان دایم و صریح با ملت و تلاش در پیش گیری از درگیری خارجی، می باشد. حتا اگر تمامی این اقدامات نیز انجام پذیرد که به این سادگی امکان پذیر نیست، هنوز نمی توان مطمئن بود که رستاخیز همگانی ملت پیش از آن شکل نگیرد. اگر خیزش همگانی ملت شکل گیرد، دیگر محلی از اعراب برای وابستگان به رژیم کنونی باقی نمی ماند. مسابقه زمان میان این دو گذیدار مدت هاست که آغاذ شده است و به مرحله آخر رسیده است.