اخیرا در باب جنبش ریاستارت و اقدامات آنها مبنی بر حمله به اماکنی همچون مساجد، پایگاههای بسیج، حسینیهها، دستگاههای عابربانک و غیره، مواردی شنیده و خواندهایم. در شرایطی که در چند سال اخیر فضای امنیتی و اجتماعی ایران با نوعی از خفقان سیاسی، امنیتی و اجتماعی همراه بوده است، موفقیت اقدامات عملی و تخریبی گروهی همچون ریاستارت جالب توجه مینماید. زمانی که اغلب احزاب اپوزیسیون ایرانی از سر یاس و یا از بیم سوریهای شدن ایران، از هر گونه تلاش عملی در جهت تغییر رژیم دست کشیده بودند و عطای آن را به لقایش بخشیده بودند، گروهی به نام ریاستارت در قالب اپوزیسیون جدید رژیم ظهور می کند و در همان بدو تاسیس به شیوهای عملی دست به کار میشود و بسیاری از اماکن دولتی و نهادهای مذهبی را به آتش میکشد.
ریاستارت چیست؟
ریاستارت را باید بیشتر به لحاظ عملی توصیف کرد تا تئوریک. چون جالب است بدانید که کل مطالب تئوریک نوشته شده در باب این گروه از چند صفحه تجاوز نمیکند.
این گروه توسط سید محمد حسینی، مجری و شومن پیشین رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی – اکنون مقیم آمریکا – پایهگذاری شده است. به گفته ی وی، مبانی فکری و فلسفی این گروه برگرفته از آرای افلاطون و ارسطو، به ویژه نظریه اریستوکراسی افلاطون و نیز اندیشه های مولوی، سعدی و حافظ است! و آرمان نهایی آنها تاسیس امپراتوری تصوف و امپراتوری کوروش است! همچینین اصولی را بر مبنای این اندیشه تحت عنوان اصول قانون اساسی تدوین کرده اند که ترکیبی از فلسفه یونانی، عرفان اسلامی و تصوف، دموکراسی غربی، اندیشه های ملیگرایانه بر محوریت کوروش کبیر است. یعنی شلم شوربایی از اندیشه ها و البته همراه با پارادوکسی عجیب بین آنها.
البته همانطور که اشاره کردم، این در واقع کلیتی از اندیشههایی است که به ذهن آقای حسینی خطور کرده است و هیچ گونه تئوری پردازی برای آن نشده است. تاکید ایشان بر اقدام عملی جهت سرنگونی رژیم اسلامی است تا تئوری پردازی. شاید بر عکس همه اندیشه های پیشین، ترتیب نظر و عمل را جابه جا کرده اند، بدین گونه که اول دست به عمل میزنند و شاید بعدها آن را تئوریزه میکنند!
همانطور که از توصیف این گروه بر آید، هیچ گونه اندیشه و فلسفه خاص و هیچ گونه نشانههایی مبنی بر وجود جنبش یا ایدئولوژی سیاسی در این گروه دیده نمیشود. البته ادعایی هم در این مورد ندارند. اندیشه آنها نه مبانی سیاسی و تئوریک دارد، نه در قالب یک جنبش سیاسی می گنجد و نه از پیشینه و تجربهای برخوردارند.
اما چرا این گروه به این سرعت پا میگیرد و عملا هم موفق به جذب نیرو و انجام اقداماتی عملی علیه رژیم میشود؟
جواب تقریبا واضح است، از یک سو وخیم شدن اوضاع اقتصادی و اجتماعی مردم، فساد سیستماتیک و گسترده حکومتی، خفقان و به بن بست رسیدن حاکمیت، و از طرف دیگر انفعال اپوزیسیون ایرانی داخل و خارج از کشور. تودهها، به ویژه تودههای ستمدیده و تحقیر شده تا ابد منتظر جریانات و احزاب نمیمانند. آنها شاید مدتی در برابر ناملایمات سکوت کنند، اما اگر به تعبیر این روزها کارد به استخوانشان برسد، بدون توجه به هر گونه عواقبی دست به اقدامی ویرانگر میزنند. در چنین شرایطی آنها بیشتر از آنکه فکر کنند دست به عمل میزنند. طبیعی است آدمها عموما وقتی کاسه صبرشان لبریز می شود بیشتر احساسی عمل می کنند تا عقلانی. آنهآ منتظر دستی از غیب نمی مانند. انقلاب خلقهای ایران در سال ۵٧ نیز تا حدی از همین دست بود. انقلاب ایران در واقع تیری بود که از یک کمان غیر عقلانی رها شد.
ریاستارتها از جمله همین طیف از مردم هستند که جان به لب شده اند و مقاومت در برابر رژیم برای آنها زندگی است. آنها دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. کسانی که چیزی برای از دست دادن ندارند، می توانند برای هر نوع رژیمی کابوس بیافرینند.
اکنون موجی جدید از اعتراضات بر علیه رژیم آغاز شده است که در نوع خود تفاوت قابل توجهی با موارد پیشین دارد. این موج دیگر اصلاح طلب و اصولگرا نمی شناسد، دیگر دنبال پس گرفتن رای خود نیست بلکه قبل از هر کس علیه کسی شعار می دهد که بهش رای داده است. روش آنها بر نفی است تا اثبات. نفی هر نوع گروه وابسته به حکومت. نفی هر نوع سیاست داخلی و خارجی حکومت. و در کل نفی کلیت انقلاب و رژیم برآمده از آن. علاوه بر این، حرکت اعتراضی مردم این بار همسو با ملزومات منطقهای و بینالمللی است که همگی در راستای تغییر رژیم ایران و یا حداقل وادار کردن آن به عقبنشینی و پاسخگویی صورت میگیرد.
سخن پایانی
هر چند ریاستارتها فاقد هر گونه برنامه منسجم و آلترناتیوی عینی برای آینده ایران هستند و حتی نمیتوان نام جنبش بر آن گذاشت، اما میتوان آن را نوعی آنارشیسم عملی تلقی کرد. آنها بدون پشتوانه تئوریک دست به اقدام زدند و به سرعت از طرف جوانان به ستوه آمده نسل جدید مورد استقال قرار گرفنتد. اقدامات آنها را در جرات بخشیدن به توده مردم برای اقدام به تظاهرات کنونی علیه رژیم نباید نادیده گرفت. در واقع موفقیت نسبی این گروه ناشی از انفعال احزاب اپوزیسون ایرانی خارج از کشور است. احزابی که در همان دامی گرفتار شده بودند که رژیم برای آنها پهن کرده بود، یعنی رضایت دادن به رژیم فعلی برای جلوگیری کردن از سوریهای شدن ایران! اما تحولات کنونی نشان از آن است که مردم هر گاه از احزاب و جریانها ناامید شوند، خود دست به اقدام خواهند زد. شاید این سرآغاز حرکت آنها برای تغییر رژیم باشد، اما اگر تصمیم بگیرند که یک بار و برای همیشه با استبداد دینی خامنهای خداحافظی کنند، نه تنها منتظر آلترناتیو نخواهند ماند بلکه شاید دست به آلترناتیوسازی هم بزنند.
* کارشناسی ارشد روابط بین الملل