بازارچهی کتاب این هفتهی ما سرکیست به پیشخوان کتابفروشیهای گوشهگوشهی جهان کتاب. عناوین برگزیدهی ما در این گذر و نظر اینهاست:
عشقهای زودگذر ماندگار
نویسنده: آندری سرگیویچ مَکین
مترجم: اسدالله امرایی
ناشر: نشر چشمه
تعداد صفحات: ۱۳۰ صفحه
قیمت: هزار و ۵۰۰ تومان
نویسنده کتاب در سال ۱۹۵۷ در کرانسویارسک سیبری در شوروی متولد شد و اولین قصههای زندگی اش را در زبان مادربزرگ فرانسوی اش شنید. به همین دلیل به زبان فرانسوی علاقهمند شد. او مدتی را در یک پرورشگاه و سپس در خانه مادربزرگ فرانسوی تبارش زندگی کرد. با رسیدن سالهای جوانی، در واحدهای نظامیارتش شوروی در آنگولا و افغانستان خدمت کرد و به خاطر وقوع انفجار در جیپی که سوارش بود، مجروح شده و به اغما رفت. پس از خروج از اغما و برگشت به حالت عادی، از ارتش خارج شده و وارد آموزش و پرورش شد. این نویسنده از شوروی به فرانسه مهاجرت یا به بیان بهتر فرار کرد و برای تثبیت نامش به عنوان یک نویسنده، سختیهای زیادی کشید.
او در سال ۱۹۸۷ که به فرانسه مهاجرت کرد، دو کتاب «دختر یک قهرمان اتحاد جماهیر شوروی» و «اعتراف یک پرچم دار شکست خورده» را برای یک ناشر فرانسوی فرستاد که دو کتابش بدون این که خوانده شوند، برای نویسنده پس فرستاده شدند. مکین ناچار شد با نامیمستعار و به عنوان یک اثر ترجمه، اولین کتابش را که «اعتراف یک پرچم دار شکست خورده» بود، منتشر کند. مترجمیکه مکین نامش را برای خود انتخاب کرده بود، وجود خارجی نداشت و نام خانوادگی مادربزرگ فرانسوی این نویسنده را بر خود داشت.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
روی تختههای بزرگ نشستیم و خوشحال بودیم که سقفی بالای سرمان است. این حس جای خود را به فکری داده بود هم کنایی هم اندوه بار. بله، ما هم سرانجام کنجی دنج یافته بودیم، پناهگاهی! که در این تعطیلات جان مان در میرفت برای آن. چه پناهگاهی در دو سوی تابلو تصویر لکه دارشده برژنف را تصور میکردیم و شعار گرامیداشت دموکراسی و دوستی خلقها… اتاق هتل ما.
سکوتِ بین مان دیگر سنگینی نداشت، سناریویی که سه هفته اجرا میکردیم به کلی معنایش را از دست داده بود، همه چیز به روال عادی برگشت و دیگر از آن هیجان آتشین خبری نبود، دستی بر شانه و نوازش انگشتان سرمازده از باران جایگزینش شده بود. طوفان به سمت دریا میرفت و از غرش میافتاد و باران منظم تر و سنگین تر میشد.
رعد و برق گاه و بی گاه پناهگاهمان را روشن میکرد. در نور سبزفام آخرین صاعقه، دو سایه محو دیدیم که دم در پناهگاه ما ایستاده بودند و چند لحظه بعد، رعد و برق بعدی که زد، متوجه شدیم سایه کوچک تر لرزید و سایه دیگر او را در پناه خود گرفت. چشم مان که به تاریکی عادت کرد، واضح تر دیدیم.
فروپاشی
نویسنده: بی. ای. پاریس
مترجم: شیرین شکراللهی
ناشر: چترنگ
تعداد صفحات: ۳۹۵ صفحه
قیمت: ۳۵۰۰۰ تومان
در شبی طوفانی دست تقدیر «کساندرا» (راوی و شخصیت اصلی داستان) را در جادهای قرار میدهد که مسیر زندگی او را تغییر میدهد. صبح روز بعد با شنیدن خبر قتل زنی در جادهای که او شب گذشته از آن عبور کرده، وهم و وحشت همراهان همیشگی او میشوند. در این میان نشانههای فراموشی در «کساندرا» موضوع را پیچیدهتر میکند…
فروپاشی، اثر بی. ای. پاریس، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز، مخاطبان خود را به تماشای برشی کوتاه از زندگی کساندرا مینشاند و آنها را درگیر ماجرای شومی میکند که زندگی او را تحتالشعاع خود قرار داده است. راویای که به دیدهها و شنیدههای خود هم اعتمادی ندارد، زندگی پر از ترس و وحشتی را تجربه میکند که هر لحظه از داستان را به کارزاری هیجانانگیز و پراسترس بدل میکند.
باد نه بادی
نویسنده: کریستوفر پل کورتیس
مترجم: فرمهر منجزی
ناشر: انتشارات پیدایش
تعداد صفحات: ۳۳۶ صفحه
قیمت: ۲۵هزار تومان
رمان «باد نه بادی» شرایط سختی در سال ۱۹۳۶، در فیلنت میشیگان را روایت میکند. برای «باد» پسر ۱۰ ساله بدون مادر، اتفاقهایی هم میافتد؛ «باد» چمدانی دارد پر از وسایل خاص و پدری که هیچگاه او را ندیده است. مادر، پیش از مرگش سرنخی برای باد گذاشته بود؛ اعلانهای تبلیغاتی خواننده معروف، هرمان ئی کالووی و گروه مشهورش. این اعلانها شاید باد را به پدرش برساند. باد باید چمدانش را بردارد و از یتیمخانه فرار کند و به دنبال پدر اسرارآمیزش برود. چیزی جلودار او نیست، نه گرسنگی، نه ترس از خونآشامها و نه حتی خود هرمان ئیکالووی…
داستان اینگونه شروع میشود، «دوباره شروع شد… همهمان به صف منتظر صبحانه ایستاد بودیم که مددکار اجتماعی تقتقکنان رفت انتای صف. اوه، اوه… این نشانهی بدی است. یا یک خانوادهی جایگزین برای کسی پیدا کرده بودند یا قرار بود یکی کتک بخورد. همین طور که مددکار در طول صف راه میرفت، همهی بچهها نگاهش میکردند. صدای پاشنههای بلند کفشهایش شبیه ترق توروق چوب توی آتش بخاری بود. وای!
کنار من ایستاد و گفت: «تو بادی کالدوِل هستی؟»
گفتم: «اسمم باد است نه بادی، بانو.»
دستش را روی شانهام گذاشت و از صف بیرونم آورد. بعد جِری، یکی از پسرهای کوچولو، را بیرون کشید و گفت: «تو جِری کلارک نیستی؟»
به گفته فرم مترجم رمان «باد نه بادی» کریستوفر پلکورتیس با نوشتن کتاب «خانواده واتسون به بیرمنگهام میروند»، شروع برجستهای در ادبیات کودک داشت؛ کتابی که برگزیده مدال نیوبری و کورتا اسکات کینگ شد. باد، نه بادی، دومین رمان او بود که مثل کتاب اولش هر دو جایزه نیوبری و کورتا اسکات کینگ را گرفت. کریستوفر پل کورتیس با خانوادهاش در کانادا زندگی میکند.
این اثر در رقابتهای متعددی برگزیده شده که از آن جمله میتوان به «برنده جایزه کورتا اسکات کینگ»، «کتاب برگزیده شورای ملی مطالعات اجتماعی»، «بهترین کتاب سال از نظر اسکول لایبرری ژورنال»، «بهترین کتاب سال از نظر پابلیشر ویکلی»، «کتاب برگزیده نیویورک تایمز»، «برنده کتاب گلدن کایت برای داستان» اشاره کرد.
انسان بینقص
نویسنده: مایکل سندل
مترجم : افشین خاکباز
ناشر: نشر نو
قیمت: ۱۴ هزار تومان
تعداد صفحات: ۱۴۴ صفحه
طی سالهای گذشته علم ژنتیک پیشرفت بسیاری داشته است. این پیشرفتها به تولید نوزادان آزمایشگاهی، درمان ناباروری، دستکاریهای ژنتیک برای تقویت حافظه و عضلات گرفته تا انتخاب جنسیت و ویژگیهای جسمیو ذهنی نوزادان و تراریخته سازی حیوانات و حتی انسانها کمک زیادی کرده اند. اما موضوعی که نویسنده کتاب پیش رو را به خود مشغول کرده، این است که انسان از نظر اخلاقی تا چه میتواند در زمینه این آزمایشها پیش برود؟ و آیا برنامه ریزی کودکان پیش از تولد و حتی پس از تولد اشکال اخلاقی ندارد؟
سندل در این کتاب تلاش کرده تا پاسخگوی سوالاتی باشد که در این زمینه به وجود آمده اند و سعی کرده توضیح دهد که چرا مهندسی ژنتیک چنین دغدغههایی را به وجود آورده است؟ سوالات و دغدغههایی چون «آیا استفاده از ژن درمانی باید به درمان بیماریها محدود باشد یا میتوان از آن برای بهبود ویژگیهای جسمیو ذهنی در افراد سالم نیز استفاده کرد؟» یا «آیا میتوان از جنینهای اضافی که در درمانگاههای باروری تولید میشوند برای پژوهش در سلولهای بنیادی استفاده کرد؟ کاری که در نهایت به از بین رفتن این جنینها منتهی میشود و آیا چنین کاری با کشتن کودکی پنج ساله یا انسانی بالغ تفاوت دارد؟»
کتاب «انسان بی نقص» ۶ فصل اصلی دارد که به ترتیب عبارت اند از: «اخلاق بهبود»، «ورزشکاران بیونیک»، «کودکان طراحی شده، والدین طراح»، «اصلاح نژاد کهن و نوین»، «مهارت و استعداد» و «مسائل اخلاقی جنین: بحث سلولهای بنیادی». در این فصول، موضوعاتی چون جایگاه اخلاقی جنین، جنینهای تراریخته و جنینهای یدکی، اصلاح نژاد کهن، اصلاح نژاد لیبرال و… مطرح شده اند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
مقامات و پزشکان متخصص ورزش جوانان تنها کسانی نیستند که به دنبال راهی برای مهار والدین زورگو هستند. مدیران کالجها نیز از مزاحمت والدینی گلایه دارند که میخواهند با پر کردن فرم تقاضای ثبت نام در کالج برای فرزندانشان، ایجاد مزاحمت تلفنی برای اداره پذیرش، کمک به فرزندانشان برای انجام تکالیف درسی و اقامت شبانه در خوابگاه فرزندانشان زندگی آنها را کنترل کنند. برخی والدین حتی با مسئولان کالج تماس میگیرند و از آنها میخواهند تا فرزندشان را صبح زود از خواب بیدار کنند. ماریلی جونز، رئیس اداره پذیرش ام آی تی، که وظیفه خود میداند که به والدین نگران توصیه کند آرامش خود را حفظ کنند، میگوید: «نمیشود والدین دانشجویان کالج را کنترل کرد.» خانم جودی آر. شاپیرو، رئیس کالج برنارد، نیز با او هم عقیده است. او در مقاله ای با عنوان «دور نگه داشتن والدین از محیط دانشگاه» مینویسد: «والدین احساس میکنند در جایگاه مشتری حق چنین کارهایی را دارند و از سوی دیگر، نمیتوانند دست از این کار بردارند. این احساس سبب میشود تا برخی از آنها بخواهند همه جنبههای زندگی فرزندان خود در کالج، از تلاش برای ثبت نام گرفته تا انتخاب رشته، را مدیریت کنند. چنین والدینی، اگرچه استثنا هستند، اما اعضای هیئت علمیو روسا و مدیران دانشگاه هر روز بیش تر با چنین مواردی برخورد میکنند.»