یادی از علی اشرف درویشیان
اشاره:
روزهای نخست آبان ماه مصادف شده با انتشار خبر در گذشت علی اشرف درویشیان، نویسنده عدالتخواه، پژوهشگر ادبیات کودکان و یکی از اعضای دیرین کانون نویسندگان ایران . او بعد از یک دوره طولانی بیماری در ۷۶ سالگی چشم بر جهان فروبست.
او با تأثیر پذیـری از جـریان «گـرایش به روستا» در دهه چهل،نویسندگی را آغاز کرده بود، در این دهه جریانهای روشنفکری نوپایی که به گـونهای از مذهب و زندگی مذهبی مـردم ایـران رو برگردانده بودند،دست به ایجاد نهادها،سازمانها و حرکتهایی میزدند که هم در دهه چهل و هم در دروههای پس از آن کشاکشها و بازتابهای اجتماعی فراوانی را پدید میآورد.
یادنامه¬ی خلیج فارس از این نویسنده دردآشنا را در ادامه از پی بگیرید، با مرور یادداشتی از حافظ موسوی و خواندن مقاله اختصاصی تحریریه خلیح فارس درباره او:
علی اشرف درویشیان در زمره ی آن دست از نویسندگان با شهامت و جسوری بود که در راه بیان محنت و درد مردم و افشای حقیقت موجود، از آمیخته شدن رنگ سبز قلمشان با سیاهی سیاست ابایی نداشت، درویشیان در آثارش با جسارت و هنری مثال زدنی این لطافت و تلخی را در هم تنیده است. شاید از همین روست که مدتی نام ” لطیف تلخستانی” را برخود نهاده بود.
او در گذر از تنگنای خفقان هرگز از بر دوش کشیدن صلیب رنج مشترک ِ استبداد، شانه خالی نکرد و در آزمونی سخت نشان داد که چطور می شود با قلم زندگی کرد و جانش را به بهای منفعت نفروخت. پای فشاری و استقامت او در راه نوشتن و هیچ انگاشتن سنگلاخ سانسور، پاسخی رساست برای همه ی کسانی که می پرسند: چگونه می شود پاسبانی را به خلوت خلقت اثر ادبی راه داد و باز هم نوشت؟ درویشیان هنر درک رابطه ی نوشتن و تاقچه را آموخته است و آن را از خصیصه های نوشتن در این سرزمین استبداد زده می داند و با همین سلاح است که توانسته آزادی بیانش را حفظ کند؛ نکته ای که رمز ماندگاری نویسندگان در تاریخ هزار پیچمان است.
درویشیان دردها و آلام مردم سرزمینش را در لفافه ی شیرین داستان می¬پیچید، داستان هایی که گاه با طنزی گزنده آمیخته می شوند و بر ذهن خواننده اثری ژرف می گذارند. او با زبانی ساده و اغلب کودکانه از “فقر” ی می گوید که بر جان مردم سرزمینش چنگ انداخته است. اما او این فقر را تنها منحصر به تنگدستی مادی ِ طبقه ی فرودست جامعه نمی داند ، بلکه با ظرافتی هنر مندانه، گونه ی دیگری از فقر را نیز به نمایش می گذارد، تصویری که در آن عقب ماندگی فکری و فرهنگی ، جهل و قشری نگری طبقات متوسط و ثروتمند جامعه هم به سخره گرفته می شود.
او در نوشته هایش به جست و جوی عوامل ظلم و ستمی بود که برگرده ی طبقه بی چیز جامعه تحمیل شده است و در این کاوش، حکومت، روشنفکران، تضاد طبقاتی، عقاید مذهبی خرافه آمیز و سنت را به چالش می کشد.
درویشیان دربیان عوام فریبی متظاهرانه ی طبقه ی سرمایه دار، از “انار” ی می گوید که با ظاهری زیبا رعیت بینوا را به پیدا شدن داروی بیماری فرزندش دلخوش می کند، اما لحظه ای بعد پوچ بودن آن صدقه ی خوش آب و رنگ هم نمایان می شود :
«چطور به او بگویم که انار فقط پوسته. که بادش کردن، که آبش را میکدن و برای مسخره کردن ما آنجا گذاشتن و رفتن…»
درویشیان از ” مادر نمونه …” ای می گوید که تمام مصائب یک خانواده را بر دوش می کشد و از هر گونه حقی بی بهره است، او تصویر درماندگی و حیرانی نسلی چون ” یاره” را به ترسیم می کند که در خیال پردازیها و اوهام خود غرق اند، اززبان سیل زدگان فراموش شده در ” ظلم آباد” به استبداد دشنام می دهد ، او از ” هتاو”، می نویسد، از آن دختر خردسال، که زنجیر سنت بند جانش را ازهم گسسته است، و خاطره ی ” نیاز علی ندارد” را در کسوت معلمی چون “صمد بهرنگی” روایت می کند و بازهم می نویسد و می گوید و همچنان رسوا می کند.
درویشیان، در مدت زندگی حرفه ایش بهای آفرینش زیبایی و داستان را با کوه رنج پرداخت و حتی حتی در بستر بیماری هم ، آرزویش، زیستن به شرط نوشتن درد بود.