خانه » هنر و ادبیات » هرکس سخنی از سر سودا گفته‌ست /لیلا سامانی

هرکس سخنی از سر سودا گفته‌ست /لیلا سامانی

به تماشای دنیای فرهنگ و هنر

چهره نما همان طور که از توضیح حک شده بر پیشانی اش بر می آید؛ نگاهی دارد به چهره ها و حوادث دنیای هنر، در چهارگوشه ی این دنیای بزرگ و کوچک. در سومین صفحه ی این مجموعه؛ مسافر این سو و آنسوی خاک زمین شده‌ایم و از آنهایی گفته‌ایم که در دیدن و زیستن زندگی؛ سرآمد دیگران بوده‌اند. کوتاه‌نوشته‌هایی از این راویان پر شور زندگی را در ادامه‌ی صفحه‌ی «چهره نما» از پی بگیرید…

آموزگار مفهوم عیش و عشرت

 

 

بیست و هشتم اردیبهشت ماه، به قرار اهالی تاریخ، روز تولد حکیم عمر خیام نیشابوری ست. روزی که به همین مناسبت در تقویم ایرانیان به عنوان روز بزرگداشت خیام نامگذاری شده است. متفکری که درک جسارت اندیشه و پرسش گری بی انتهایش، در زمانه ای که حاکمیت قشری نگر و عصبیتهای کورکورانه شکل بارزی داشته، چندان ساده نیست. تردید خردمندانه و حیرانیهای ژرف او در کشف اسرار ازل وکنه راز هستی، معماهایی فزون از شمار را تصویر کرده. هم این ابهامات هم از او روشنفکری خرد ورز و پرمایه می آفرینند. روشنگری که درک درست اندیشه هایش هم امروز و از پس عبور سالیان دراز نیز، بسیار پیچیده و گاه دشوار جلوه می کند.
خیام باورهای کورکورانه ی بی تعمق را چون زنجیری بر وجود خویش می بیند که تار و پودش را تا مرز گسلاندن نیز می کشاند. می توان اینگونه گفت که او در جستجوی بارانی برای ذهن تشنه ی اندیشه است. بارانی که شوری این ریگزار تفتیده از جبر لابد را بشوید و او را از هر آنچه بوی پوسیدگی و جهالت می دهد، دور کند. او همان اندازه که بر معتکفان وگوشه نشینان خرده می گیرد، از بت پرستان و ظاهر بینان هم بیزار است او زندگی را با همه محدودیت ها، چالشها و مخاطره هایش، زیباتر ودل انگیز تراز آن می بیند که آن را با پرداختن به اموری چون دوزخ و بهشت و یا سرسپردگی به قیود ساختگی آلوده کند.
شاعر حیران روزگار، عاشق دانستن عمیق وخردمندانه است و هرگز جعل و جهل را بر نمی تابد. اینگونه است که گاه می گرید از تواضع، گاه می خندد از مستی، گاه می خیزد از بیقراری وگاه می رقصد از استغنا.
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت / کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت
هر کس سخنی از سر سودا گفته ست / زان روی که هست کس نمی داند گفت

گفتن از آن دو خط موازی

 

 

اردیبهشت امسال سیزدهمین سال جدایی حسین منزوی از زمین و اهالی آن است. شاعری که گرچه برخی وی را پدر غزل معاصر ایران خوانده اند، اما اشعارآمیخته به موسیقی و عشق او هرگز آنگونه که باید قدر ندید و روحیه ی تغزلی او که در آن قداست و صفای روح و جان موج می زد، نزد مخاطب عام شناخته نشد و “منزوی” ماند.
حسین منزوی شاعری ست که در وانفسای انفعال و سکون شعر کهن و تحول تک بعدی شعر نو، غزل معاصر را جلوه ای دگرگونه بخشید و در عین پایبندی به ساختار سنتی غزل، در کاربرد واژگان و ترکیبات شیوه ای نوین را ابداع کرد، چنانکه “م.آزاد” گفته است : “حسین منزوی غزل را به شیوه ای شبیه به شعرنو می سرود و نظم فاخری را دنبال می کرد.”
وی در بحبوحه ی سالهای پر تنش دهه ی ۴۰ و ۵۰ – که شعر شاعران نوپردازی چون شاملو به سلاحی برای مبارزه ی سیاسی و ابراز انتقادهای تند و تیز سیاسی بدل شده بود – عاشقانه سرودن و رهایی از تعلقات این چنینی را سرلوحه ی قلم شاعرانه اش ساخت، هرچند که این غزل های عاشقانه از مضامین اجتماعی هم بی بهره نمانده اند.
خیال خام پلنگ من به سوی ماه پریدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من دل مغرورم پریدو پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز به یکدگر نرسیدن بود

 

جادوگر موسیقی کلاسیک

 

 

بیست و دوم می سالروز تولد “ریشارد واگنر” آهنگ‌ساز، ‌رهبر ارکستر، نظریه‌ پرداز موسیقی و مقاله‌نویس آلمانی ست، او شهرت عظیمش را بیشتر مدیون خلق آثار عظیم اپرایی ست که خود، آن‌ها را “درام موسیقایی” می‌نامید.
ابداعات این موسیقی دان قرن نوزدهم، در زمینه ی موسیقی کلاسیک اروپائی تأثیر زیادی بر آهنگسازان بعد از او داشت و او را به عنوان پیشگام موسیقی مدرن اروپا معرفی کرد. از جمله ی این ابداعات،یکی استفادهاز گام کروماتیک به عنوان گامی مشتمل بر تمامی دوازده نت گام معتدل غربی بود و دیگری به کاربردن نغمه معرف که تحولی عظیم در موسیقی متن فیلم قرن بیستم ایجاد کرد.
دوره اپراهای حلقه نیبلونگ مشتمل بر چهار اپرا – با عناوین طلای راین، والکوره، زیگفرید و غروب خدایان- از مهم‌ترین کارهای واگنر است. او اپرا نامه های این آثار را با بهره گیری افسانه‌ها و اسطوره‌های ژرمنی و شعرهای آلمانی سده‌های میانه نوشته و موسیقی غنی و پیچیده شان را با نو آوری های درخشانش اجرا کرده است. این موسیقی دان، به رغم اینکه در عرصه ی موسیقی فعالیت داشت خواسته یا نا خواسته تاثیرات عظیم و بزرگی را بر فلسفه، فیلم سازی و حتی طرز تفکر عموم مردم نهاد.
واگنر رابطه ی گرم ودوستانه ای با فیلسوف هم عصر خود فریدریش ویلهلم نیچه داشت که بعدها به نفرت تبدیل گردید. او همچنین به سبب دیدگاه های یهودی ستیزانه و دیدگاه های سیاسی اش در حمایت از هیتلر مورد توجه بسیاری از تذکره نویسان قرار گرفته است.

یادی از پدر سمفونی دنیا

 

 

شرح حال نویسان موسیقی سی و یکم مه سال ۱۸۰۹ را تاریخ مرگ “فرانتس یوزف هایدن” موسیقی دان اتریشی ثبت کرده اند؛ کسی که در تاریخ موسیقی جهان “پدر سمفونی” لقب گرفته است.
او با الهام از موسیقی کلاسیک فرم هایی چون سمفونی و سونات را ابداع کرد که وجه تمایزشان با آثار پیشین بهره گیری بیشتر از سازهای کوبه ای بود، امری که ریتم و شکستهای ریتمیک دگرگونه ای را در بیان ملودی ها موجب می شد. از جمله آثار مطرح هایدن می توان به سمفونی “آفرینش” اشاره کرد. این سمفونی سه قسمتی در حقیقت اثر انجیلی فاخری ست که “سفر پیدایش” را با موسیقی به تصویر می کشد. پیدایشی که در بخش اول برای نمایش تقابل عدم و هستی در روبه رویی مولفه های متضاد رخ می نماید، در بخش دوم تکاپوی جانداران را ندا می دهد و در بخش سوم نوای ثنای آدم و حوا را می سراید.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*