نقش سیاسی و اجتماعی جاهل ها ولاتها درتاریخ معاصرایران
نویسنده: مسعود نقره کار
ویراستار: جواد طالعی
ناشر: انتشارات فروغ . کلن
چاپ دوم تابستان ۱۳۹۵ (۲۰۱۶)
فهرست دوبرگی شامل یازده فصل متن کتاب، فصل دوازدهم پی نوشت هاست.
فصل اول باعنوان:
ضرورت طرح موضوع شروع می شود. با پرسش عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه قاجار، از نماینده ناپلئون در«هنگامه شکست ایران درجنگ های ایران وروس: ” چه قدرتی است که به شما برتری ومزیتی را که نسبت به ما دارید عطا می کند؟ علت ترقی روزافزون شما وضعف مدام ما چیست؟ اجنبی حرف بزن با من بازگوی که برای بیدارکردن ایرانیان از خواب غفلت چه باید کرد؟».
تلنگری که درپس سال ها نه تنها گوش نویسنده را می خراشد، بل که پریشان حال ملتی را به اعتیاد “فراموشی” دچار کرده است.
نقره کار دراین اثر تاریخی فرهنگی همانگونه که برپیشانی ش نشسته، باهدف تبیین نقش «زنگی ها»، که درواقع پایه های قدرت بوده اند، به پژوهش گسترده ای پرداخته ، تاچهره ی بیرون ودرون این بخش ازجامعه را به عریانی نشان دهد. بخشی که اکثرا ازلایه های عامی و محروم اجتماع اند. برهمین باورو اعتقاد می نویسد:
«هدف ازتدوین وتألیف این مجموعه تکرارگفته ها ونوشته هانیست. هدف دامن زدن وپرداختن به بحث وگفتمان دربا ره نقش سیاسی واجتماعی یکی ازگروه های اجتماعی درگیر دراین رخدادها، یعنی گروه اجتماعی لوطی ها و “جاهل ها و لات ها” دربرخی از دوره ها ومقاطع است».
با اشاره به « انقلاب مشروطیت، کودتای سیدضیاء و رضاخان به سال۱۲۹۹ و رفتن رضاشاه و رخدادهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، کودتای ۲۸ مرداد، “انقلاب سفید شاه ومردم” دربهمن ۱۳۴۱ وشورش پانرده خرداد ۱۳۴۲، حوادث سیاهکل و انقلاب بهمن ۱۳۵۷ شکل گیری حکومت اسلامی، کشتاردگراندیشان وروشنفکران ومخالفان حکومت اسلامی. جنگ ایران وعراق وحرکت های اصلاح طلبانه وجنبش سبز سال ۱۳۸۸ و . . . ».
نویسنده با ارائه وقایع بیش از قرنی، با فراهم ساختن زمینه های آشنائی با مفهوم درست، تعریف «جاهل ولات» را برای خواننده ها توضیح می دهد. با برشمردن مختصات، شغل ومنصب هریک، و حد ومرز تفاوت ها، از سلسله مراتب آنها می گوید. همچنین ازورزشکاربودن، سفره داربودن و کمک کردن به زیردستان ومستمندان و مردم داربودن و ضعیف کش نبودن. از گذشته هایشان می گوید و از میراثداری آن ها : «گروه اجتماعی جاهل ها ولاتها میراث داران وادامه دهندگان راه و حیات گروه های اجتماعی عیاران، فتوتیان، لوطیان وگروه های مشابه اند، و به دلیل درهم تنیدگی های این گروه ها برخی از صاحبنظران جاهلیسم (و یا لمپنیسم) را با عیاری و لوطی گری مقایسه کرده اند». عیاران که هراز گاهی به راهزنی هم مبادرت می کنند : «راهزنی شان درنهایت به نفع طبقه پائین بود. گروهی بودند که در اجتماع نقش مثبت داشتند».
فصل دوم باعنوان :
شجره واسلاف گروه ” جاهل ها و لات ها”
نویسنده، با اشاره به ویژگی های این جماعت و وجه مشترک آنها با هم، دست، مخاطبین ش را می گیرد و با آثار محققان اروپائی آشنا می کند: « ازجمله “فرانتس تیشنر” مبداء فتوت را انجمن ها وگروه های اواخر عهد عتیق و شهرهای روم شرفی دانسته اند. سخن از راه یابی افکار مانویان درآئین فتوتیان شده است. “ویا” به اعتقاد متصوفه فتوت طریقتی اخلاقی است که از پیامبران به میراث مانده و آنچه با عنوان فتوت یا آئین جوانمردی درایران قبل از اسلام وجود داشته و دریکی از تحولات خود با تصوف تلاقی کرده است». و سپس با استناد به گسترش لهو ولعب «عده ای از فتیان درشام وعراق درقرن سوم»، تأثیر پذیری و تقسیم بندی تحولات روحی اخلاقی این پدیده را در . «مذهب کرامیه، ملامتیه، صوفیه و اصحاب فتوت» توضیج می دهد
درعنوان های : «جوانمرد – پهلوان – عیاران – صوفیان – ملامتیان – قلندران – فتیان – شطّاران – لوطی ها» مقام ومنزلت هرگروه با مشترکاتی توضیح داده شده است. برای مثال “شطاران” را دسته ای ازچاقوکشان نامیدند که لباس مخصوصی به تن می کردند، پیش بندی می بستند . . . اینان غارت و راهزنی را نوعی زرنگی می شمردند و معتقد بودند که چون توانگران زکات نمی دهند لذا غارت اموالشان حلال است». یا لوطی ها،علاوه برپوشش خاص، شغل به خصوصی ازقبیل طبق کشی، توت فروشی وچغاله فروشی، بادبادک فروشی و . . علاوه براین ها درمراسم عزاداری شهدای کربلا باسینه زنی و کُتل کشی وبرخی ها که توانائی مالی داشتند «مصارف طاق نمای تکیه راهم از کیسه فتوت خود می پرداختند»>. ازلوطی ها و قداره بند شهرهای زنجان و اصفهان و یزد وتبریز روایت های خواندنی دارد. دراصفهان: «بازوی اجرائی علمای اصفهان بودند. اصفهان فقط به لوطیهایش معروف نبود، دلقک های معروفی هم داشت مثل اسمعیل بزاز، ملاجعفر خروس باز، حبیب الله یوزباشی و کریم شیره ای». کسروی ازفعالیت های این طبقه درتبریز که:« نظم را نشانه ضعف و گردنکشی را نشانه قدرت و کسب احترام عمومی می شمردند» درجنبش مشروطه خواهی یاد کرده است. درپایانه این فصل ازلومپن ولومپنیسم سخن گفته :«کارل مارکس برای نخستین بار نقش لومپن هارا درامورسیاسی توضیح داده است. وی درهیجدهم برومر، چگونگی روی کارآمدن لوئی بناپارت، نقش لومپن ها را در سرکوب مخالفان و جمهوری خواهان» شرح داده است.
فصل سوم: جاهلیسم و آخوندیسم
پژوهشگر دراین فصل همانگونه که ازعنوان ش پیداست این دوپدیده را «تقریبا همخوان وهمجنس که گوهره حکومت اسلامی اند» معرفی می کند. توضیحاتی درباره جاهلیسم، که ادامه دهندۀ راه لوطیگریست، وتمیزاینکه دربستر تحولات اجتماعی دربافت شهری به ویژه :«درشرایطی که استبداد مانع شکلگیری جامعه مدنی و تشکلهای سیاسی و دموکراتیک و صنفی بوده است»، با توجه به وضع سیاسی زمان، زمینه ی ظهور دوپدیده بالا را شرح می دهد.
نویسنده اشاره ای دارد به دگرگونی های اجتماعی بعد از کودتای ۱۲۹۹ که شامل «”جاهل ها” و”لات ها” نیزشد». از رفتار و استفاده ی حکومت از جاهل ها ولات ها در دوران پهلوی ها می گوید :«معمولا کلانتری ها لات های تهران را سرکوب می کردند ولی درپاره ای ازمواقع ازآنها استفاده می کردند . . . مشهورترین نمونه این ارتباط ها استفاده پهلوی دوم ازشعبان جعفری (معروف به شعبون بی مُخ) درجریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دکترمصدق ونیروهای جبهه ملی بود». نویسنده با به کارگیری عنوان لات های متدین، پیوند عمیق و ارتباط نزدیک این قشر با روحانیان را شرح می دهد. از پایبندی به احکام شرعی و تعصب دینی آن ها می گوید : «این طیف ازجاهل ها ولات ها از پایه گذاران حکومت اسلامی شده اند . . . ازدسته نخست می توان شعبان جعفری، طیب حاج رضائی، وازدسته دوم حاج مهدی عراقی و محسن رفیقدوست را مثال زد».
درعنوان: جمعیت فدائیان اسلام وجاهلیسم، ازپیدایش و دستاوردهای رهبران این گروه اسلامی.با توجه به متن روایت، جاهل ها و لات های متدین «ازدستاوردهای فکر ورفتار رهبران جمعیت فدائیان اسلام هستند». با شرح زندگی نواب صفوی وپیروان او که برای نخستین بار در: «۱۳۲۴ با تروراحمد کسروی اندیشمند وتاریخ نگار ومنشی اش محمدتقی حدادپوررا[درکاخ دادگستری درحضور قاضی و بازپرس به قتل رساندند] برسر زبان ها افتاد و مردم با برنامه های افراطی آن گروه اسلامی آشنا شدند. ازروح پرخاشگرانه نواب صفوی می گوید و ازبرخورد توهین آمیزش با دکتر مصدق و: « خطاب به آیت الله بروجردی گفت “ای بشر بی وفا، به خدا سگ باوفا، از تو بی وفا شریف تراست» آزادی قاتل نخست وزیر سپهبدعلی رزم آرا اززندان بافشار آیت الله کاشانی، باتصویب مجلس. وی : « بعد از ترور ناموفق حسین علاء در۲۷ دی ماه ۱۳۳۴ به همراه نواب صفوی، مظفر ذوالقدر و محمد واحدی اعدام شد». گذرا اشاره ای دارد به روابط برخی ازرجال وعلما که مخفیانه با نواب درارتباط بودند. جالب این که هیئت های عزاداری :«جمعیت فدائیان اسلام وهیئت های مؤتلفه زیرپوشش عزاداری فعالیت های سیاسی مذهبی انجام می دادند. جاهل ها و لات های فدائیان اسلامی یا متدین وگروه ترور فدائیان اسلام و هیئت های مؤتلفه، درزمره قسی القلب ترین جاهل ها ولات ها بودند». ازقتل های گروه نواب صفوی، ورفیق دوست به زمان پهلوی و: «جنایت های گروه قنات در جهرم که علیمحمد بشارتی ازسازمان دهندگان آن بود یا جنایت های حاج داود رحمانی درزندان، روایت های هولناکی آمده که خواننده از شقاوت و بیرحمی عریان انسان نماها غرق اندوه می شود.
با تشکیل جمهوری اسلامی، بیشترین اعضای مؤتلفه مسئولیت های مهم حکومت را برعهده گرفتند. ازاقتصاد تااداره : «زندان وشکنجه ازهمان آغاز ازطرف مؤتلفه سازماندهی واعمال می شد این حضور نه فقط درحوزه ی اقتصاد که در همه ی نهادها و ارکان های حکومتی چشمگیر بوده است عبدخدائی عامل تروردکترفاطمی چند دوره نماینده مجلس شورای اسلامی وبعد سفیر ایران درواتیکان شد».
درعنوان آخوندیسم، امده است که «آخوند واژه مغولی ست. که پیدائی اش را عهد تیموریان دانسته اند». ازلباس ومقام سخنوری واینکه با خلقیات و زبان مردم درهرلباس که باشند آشنایند سخن رفته : «آخوندیسم روش و منش و اتکا به اصولی ست که درآن مذهب تشیع وسیله ی کسب وکار و سیاست کردن شده است. فکر و رفتاری که سیاست را به عنوان ابزاری برای تأمین منافع مالی ومعنوی (مذهبی) خود برگزیده است . . . آخوندها درسمت گیری دینی، سیاسی یکپارچه نیستند . . . “کاست وابسته به فئودالیته یا کاست روحانیت”». بهترین و واقعی ترین تعریفی ست درمعرفی این طبقه اجتماعی.
نگاهِ هوشمندانه پژوهشگر به آخوندیسم، زمینه ی گشودن باب خمینیسم را فراهم آورده تامخاطبین، بهتر وراحتتر مفهوم بحث را دریابند. به این پیام دقت شود:« بیجا نیست که اورا دنباله رو وادامه دهنده راه شیخ فضل الله نوری (بنگرید به زیرنویس ص ۶۴) وجمعیت فدائیان اسلام یا در آمیختگی فزون تر با پوپولیسم فقیرگرایانه (تبلیغ و ترویج فضیلت فقر) ورادیکالیسم وجاهلیسم اسلامی – شیعی» معرفی کرده است. با اشاره به ارزیابی های متفاوت نیروهای سیاسی و وجوه مشترک آن ها ازواژه خمینیسم نکته جالبی را یادآورشده که بسی قابل تأمل است :« چپ سنتی [حزب توده ایران] به دموکراسی وآزادی باور نداشت ونگاه عدالتخواهانه درحوزه اقتصادی چنین چپی را به خمیسنسم مستضعف نوازنزدیک می کرد . . . . . . حزب توده ایران و بعد سازمان فدائیان ایران (اکثریت) پیشتاز این کژاندیشی و گمراهی شدند». خمینی، هوشمندانه با به کار گرفتن این سلاح عام پسند، همه حریفان چپ و راست را نه تنها خلع سلاح بل که دنباله رو خود نمود، باچه خفت و خواری! و سپس بی پروا گفت «خدعه کردم».
دراین فصل از روابط شمس قنات آبادی و سید ابوالقاسم کاشانی، پس ازمعرفی شمس آمده است: «شخصیت اوبنا به نظربسیاری فاسد ودرعرصه ی مبارزه ی سیاسی قابل قبول نبود. حضور این شخص با فساد اخلاقی اش درکنار کاشانی یکی ازدلایل اختلافات مهدی عراقی بانواب برسرهمکاری و وحدت عمل با کاشانی بود». سپس ازقول مهدی عراقی و گفتگوی او باکاشانی اضافه می کند که :«دریکی ازگفتگوهایم با کاشانی ازاوخواستم “شمسی خانم” این مایه ی بدنامی را ازخودت دورکن. اما او این خواست و پیشنهاد مرا نپذیرفت وگفت آخر من نمی توانم. حاجی عراقی این جمله کاشانی را باحالتی اواخواهرانه نقل کرد. پرسیدم منظور کاشانی از این که نمی توانم چه بود؟ عراقی درپاسخ من گفت خیلی خری» بنگرید به منبع خبر درزیرنویس ص۷۰ .
درپایانه فصل عنوان «جاهل ها ولات ها و زن» نگاه جاهل ها ولات ها درمقام “مادر” «جایگاهی رفیع و ستایش انگیز می یابد. نسبت به دختر وخواهر نیز نگاه مهربانانه تری داشته اند». ای کاش ذره ای از این صفت انسانی وبزرگوارانۀ این طیف پائین شهریهارا، ملایان مسندنشین می داشتند. تاخفت وخواری وننگینی تحقیرزن، بعنوان مقام والای «مادر»، از فرهنگ اجتماعی زدوده می شد!
فصل چهارم
نقش سیاسی و اجتماعی جاهل ها و لات ها
پژوهش های نویسندۀ کتاب نشان می دهد که ریشه های تاریخی این گروه ازدوران هخامنشیان جوانه زده به تدریج با آبیاری فرهنگی درجامعه ها به بار نشسته و بخشی از قشر اجتماعی مردم شده است. نویسنده، روش ورفتارهای این نهاد ریشه دار را دردوران های گوناگون، مطالعه، کرده و با ذکر شواهد مستند تاریخی به دقت مکتوب کرده است. درعنوان «دوران قاجار» درحادثه «روز۲۳ تیرماه ۱۲۸۶» درجنبش مشروطیت باحضور شیخ فضل الله نوری و حاجی میرزا ابوطالب یزدی وسایرملایان مخالف مشروطه درمیدان توپخانه تهران، بامشاهده ی مردی ، ازقول روزنامه حبل المتین: «اوباش چون پول و زنجیروساعت طلای اورا دیدند ابتدا چند تیر به اوزدند. بعد “پسرسیدنقیب السادات شیرازی که درسلک روضه خانهاست” جلوآمد وگفت “مسلمانان شاهد باشید و روز قیامت پیش جدم شهادت بدهید که من درراه دین اول کسی هستم که چشم مشروطه طلبان را بیرون آوردم».بعد درنهایت بیرحمی و وحشیگری، «باکارد قلمتراش چشم آن جوان را کند. و سپس او را شقه کردند».
در«عنوان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وکودتا و جاهل ها ولات های اسلامی»، از فعالیت ها ونقش گروه ها درانتخابات وکلای مجلس و ترورهژیر ورزم آرا و تظاهرات دانشجوئی آن سالها،غارت و«تخریب وبه آتش کشیدن خانه مصدق نیزظاهرا . . . خانه آزاده ای را که صدیقی گفته است طیب و دارودسته اش آتش زدند»، به تفصیل سخن رفته.درادامه همین فصل از اصول ششگانه شاه یادشده که بهانه یا زمینه شورش ۱۵ خرداد۱۳۴۲ گردید و باقی قضایا تا انقلاب رخ داد. تا شکل گیری «جاهلیسم درحزب ها وسازمان های سیاسی در داخل وخارج ازکشور» که با حوادث ودرگیری سازمان های سیاسی به پایان می رسد.
فصل پنجم
با عنوان «جاهل ها درحکومت اسلامی». نخست نگاهی به مقاله باقر مؤمنی دارد با عنوان “تاریخ وانقلاب لمپن ها”. وسپس ازنامه ی سرگشاده شجاع الدین شفا با عنوان” ایران کهن درهزاره ی نو”، ازحسین شاه حسینی “از عیاری تا لومپنیسم” ، روایت دکترملکی رئیس اسبق دانشگاه تهران:«درمهرماه ۱۳۵۸ یک عده باشعارحزب فقط حزب الله به دانشکده فنی حمله کردند . . . ازمؤتلفه بودند و به من حمله کردند». از حاج مهدی عراقی که «از اصلی ترین سازمان دهندگان جاهل ها ولات های متدین ازاعضای جمعیت فدائیان اسلام وهیئت های مؤتلفه بود».
به نقل از «مسعود بهنود درمقاله ای زیرعنوان حکومتی “اسیرلومپن ها” نوشته است: «همه جای دنیا ولگرد ولمپن هست اماجائی ازجهان نیست که آنان حاکم برکشور باشند. تنها درسرزمین مظلوم ماست که چنین به قدرت رسیده اند. نماینده این گروه در جمعیت مؤتلفه اسلامی است بازوی روحانی اش گروه موسوم به مدرسه حقانی».
حمیدرضاجلائی پور می نویسد: «چراگرایش لات – های مذهبی درجامعه سیاسی ایران درپنج سال گذشته تقویت شده است» همو، با نگاهی تندانتقادی اشاره کرده به تکیه کلام های رایج احمدی نژاد رئیس جمهور، نمونه وار: «قیافه ی روشنفکری می گیرند وبه اندازۀ یک بُزعاله هم ازدنیا فهم وشعورندارند» + «بشرامروز غربی، از بُز هم بدتر است» + «همه اش کشک است . . . آی زکی، خودتان را مسخره کرده اید. حرف مفته. کله شون رو کردند زیربرف . . . عقل درست درمونی هم ندارند» + «کارهای اوباما چنگی به دل نمیزنه آنها کوچکترازآنند که ماشوخی نداریم . . .میرن تو دنده سقوط + آقای اوباما یک مقدار صبرکن تا عرقت خشک شود. بدان گنده ترازتو، بزرگتر ازتو گردن کلفت تر ازتو نتوانستند از این غلط ها بکنند توکه جای خودداری + دخترازدواج می کنه میگه من نمی خوام بچه دار بشم برای چه؟ چون هیکلم خراب میشه. ای مرده شور اون هیکلت رو ببرن، تو این هیکل را می خوای چه کار؟». بااین ادبیات چاله میدانی، گسترش فقروفساد وفحشا، رواج خشونت وچپاول بیت المال، نقاب فریب و ریا کنار رفت، و چهرۀ ذاتی فقها عریانتر گردید.
این فصل با شرحی از«نقش سیاسی مداحان» و «وزیر شعار» به پایان می رسد.
درفصل ششم
«پدیده ی چمافداران، گروه های فشاروکشتار» بااشاره به اندک رویاروئی «چماقداران شاه وروحانیان» و آتش زدن سینما رکس آبادان وبانک ها، وجنایت های آقانجفی دراصفهان که:«با چماقداران خود بسیاری ازبهائیان را به قتل رساند» واینکه دراثرنابخردیهای ریشه داراجتماعی، قبرآدمکش زمان قاجار«ازفتحعلیشاه تاکنون مزارحجت الاسلام شفتی زیارتگاه مردم اصفهان شده است. همان مردمی که خودشاهد بودند این روحانی بسیارثروتمند تا پیش ازمرگ خود قبرستانی ازاجساد جوانانی که با دست خودسربُرید أباد کرد حال می خواهید این زائران قاتل وشکنجه گرنباشند» از ترورهاوکشتارها، اعدام های سریع و بدون محاکمه می گوید. قتل سیدجواد ذبیحی وکشتارهای وحشیانه صادق خلخالی در کردستان واعدام رهبران ترکمن ها وترورشاپوربختیار. قتل حمیدحاجی زاده و کارون فرزند ۱۰ ساله اش در کرمان، قتل داریوش وپروانه فروهروفاجعه کهریزک وقتل کشیش هوسپیان، فیض الله مخوباد (۷۷ ساله) ازجمعیت یهودیان، حاج محمد ضیائی از رهبران سنی، فریدون فرخزاد و عبدالرحمن برومند. فصل ششم بسته می شود.
فصل هفتم
درمعرفی «برخی از چهره ها لوطی ها و جاهل ها و لات ها». فصل هشتم «چهره ها: آخوندهای لوطی. آخوندهای جاهل و لات». فصل نهم « زنان لوطی و”جاهل و لات”». وفصل دهم فرهنگ و هنر جاهلی و لاتی است که در این اخری مکثی باید کرد.
درعنوان : هنرمندان “کوچه بازاری” ازداود مقامی خواننده وهنرمند فقید یاد می کند که با داشتن حرفه سلاخی، دارای صدای زیبا وبا قدرتی بود که یکی از بهترین خواننده های کشورشد: «بیش از ۴۴ ترانه خواند که ۳۹ ترانه موجود است. سعید مهناویان آهنگساز و ترانه سرا، که برخی اورا کاشف داود مقامی می دانند». این هنرمند با استعداد دراوج شهرت در۳۲ سالگی به مرض سرطان درگذشت. انسانیت، فروتنی وجوانمردی اورا خیلی ها به یاد دارند وهنوزهم سر زبان هاست.
نویسنده، درعنوان : «معصومه عزیزی بروجردی (مهوش) » با یادی از این هنرمند کم نظیرکوچه وبازاری کرده و استقبال بی سایقۀ مردم، ازمراسم تسییع جنازه او. راقم این نوشتار به یاد دارد. روز تشییع جنازه مهوش، تهران واقعا به حالت نیمه تعطیلی درآمد :«تیراژ روزنامه از۲۸ مردادسال ۱۳۳۲ می شکند . .. آئین وداع درمراسم تشییع “این دخترک فقیر لُر” نیزیکی ازبزرگترین آئین ها وتشییع جنازه های هنرمندان ایرانی می شود. سیمین بهبهانی درقصه «سنگ را آرامتر بگذارید» روایتی ازعظمت سپاس وقدردانی مردم ازاین هنرمند خودساخته را توضیح داده است.
روزنامه توفیق در۲۶ دی ماه ۱۳۳۹نوشت: « مردم درمرگ آیت الله بروجردی مرجع تقلید شیعیان را نیزچنین مشایعت نکردند». نویسنده گوشه هایی ازسیر زندگی این هنرمندرا با مخاطبین درمیان گذاشته است.
ازدیگربانوی هنرمند، باعنوان :«کبری امین سعیدی (شهرزاد) » یادکرده که : «رقصنده، هنرپیشه، شاعر با سینمای جاهلی گره خورده است». متولد تهران درسال۱۳۲۹ یا ۱۳۲۵ بوده. «درسینما شهرزاد شدم» پدرش قهوه چی بوده. ازچهارده سالگی رقص را درکافه های جمشید وسیروس شروع می کند و سپس به تئاتر روی میآورد. در فیلم “یکه بزن” به کارپردانی رضا صفائی با دنیای سینما آشنا می شود «اولین بار نامش درتیراژ فیلم قیصر آمد . . . . . . از فیلم “تنگنا” و “صبح روز چهارم” برایش جایزه هایی ازجشنواره سپاس به ارمغان آورد» درسال ۱۳۵۱ دفترسروده هایش بانام “با تشنگی پیر می شویم” دردوهزارنسخه توسط انتشارات اشرفی منتشر می شود. هزینه نشر کتاب را « بهروز وثوقی پنج هزارتومن می دهد» طراحی وعکس روی جلد راهم امیرنادری بعهده می گیرد. پژوهشگر، روایتی جالب و خواندنی ازدردل ها و تمایلات آزادانه ی این هنرمند را مکتوب کرده است.
ابراهیم گلستان دریادنامه ای که به مناسبت نخستین سال مرک مهدی اخوان ثالث منتشرکرد درباره نحوه آشنائی خود با اخوان و تأثیرشعرهای کبری سعیدی براین شاعرپرآوازه می نویسد: «روزرسیدنش به هدیه کتابی به من بخشید که یک جنگ ازشعرهای نو فارسی بود». چندی بعد می یرسد «آن را چگونه می بینم . . . . . رفتم آن جلد لاغر آکنده ازبیان زندۀ بیدادگررا که سالها پیش باعنوان : ” با تشنگی پیر می شویم” درآمده، دراوردم ازآن برایش تکه ها خواندم.شعرکار خود را کرد. خودرا می گرفت نگرید، که عاقبت نتوانست. افتاد به هق هق».
با روایت نویسنده، و سرودۀ تکان دهندۀ شهرزاد که درپایان آمده بررسی این فصل بسته می شود.
«شهرزاد، این قصه گوی رقصنده : عصارۀ «رنج های زنان میهنمان مثل اکثر زنان ایران باتشنگی پیرشد. با عطش رقصنده ی میخانه ی اسحاق و”حمومِی” که درآن “طاس ودولچه ولنگ و قطیفه” می بردند با همان معرفت اشرف، معشوقه “علی خوش دست” فیلم تنگنا : درمرگم بود/ که قاری ها / شرارت هایم را / می خواندند. / گفتم دوباره آمدم/ آخرین شرارتم / بریدن زبانِ / قاری ها بود / که آرزویشان / مردن من است».
فصل یازدهم :
تهران پایتخت جاهل ها و لاتها. فصل دوازدهم پی نوشت ۱نام ها: نکونام وبدنام. ۲ -ـ جاهل ها ولات های شهرستان ها. ۳ -ـ نامه ای ازایران. کتاب نامه و یادداشت -ـ نام نامه -ـ عکس ها.
این کتاب جالب و پربار۵۲۵ برگی به پایان می رسد.
نقره کار، با تیزبینی وصبرو متانت خود، آئینه زمان به دست، فصلی از حوادث همیشه جاری تاریخ این سرزمین را، رو در روی مخاطبین گرفته تا خود را بنگرند، و درون را، و آن روی منِ دیگررا.
«زنگی های گود قدرت» با اصالت کلام و پختگی روایت های صادقانه، نمایشی از جامعه شناسی کهن است تا کنونیان، با درخشش های هرازگاهی. پیروزدرمعرفی منادیان جهل ونفاق. باهمۀ فضیلت های انسانی و اجتماعی، لودهندۀ بی اندیشگی های دیرینه است.