خانه » هنر و ادبیات » به بهانه ی درگذشت رکن الدین خسروی / محمد سفریان

به بهانه ی درگذشت رکن الدین خسروی / محمد سفریان

اشاره:
افعال به زبان حال صرف شده اند. خبری از فعل ماضی نیست. آخر تا همین چند وقت پیش در میان ما بود. گه گدار که فرصت نمایشی می شد یا که شاگردانش کاری به دست می گرفتند و در سالنی کوچک و صمیمی به روی صحنه می بردند، با تمام دردها و ناخوشی هایش رنج راه به جان می خرید و می آمد. آخرین بار در نمایشی از سودابه فرخ نیا بود که دیدمش؛ نمایشی از ژان پل سارتر که در تماشاخانه ی به غایت کوچک به روی صحنه می رفت. برای معدود اهل هنری که برای تماشای نمایش غربت و سرما و سوز زمستان را بهانه نمی کنند.

image001اما حالا دیگر نیست. او هم مانند بسیاری از هم نسلانش قربانی انقلابی شد که خود از جمله ی طرفدارنش بود. انقلابی که بنا بود تا صدای طبقات فرودست باشد و راهی برای یکسان شدن همگی مان. اما غرش توده ها در کوتاه زمانی به جنگ و فقر انجامید و یک تنهایی بزرگ تاریخی. سهم هنرمندان مردمی مان هم غربت شد و مرگ در خاکی دیگر.

باب مرگ ” رکن الدین خسروی ” حرف های بسیاری زده شده. بسیاری از مطبوعات به روال مرسوم وقایع اینچنینی کارنامه ی هنری او را دیگر بار بازنشر کردند و دیگرانی در سوگ اش گفت و گوهایی ترتیب دادند. ما هم در بخش فرهنگی خلیج فارس، گزارش یک روز خاص را از میان انبوه نوشته ها بیرون کشیده ایم. چه درآن روز همه جا بوی هنر او را می داد و سلوک بی نیر مردم داری اش. حرف پرستش هنر به میان بود و شوق زمزمه کردن سرود سرآومد زمستون… روزی که چند سال قبل و به میزبانی دانشگاه مطالعات شرقی و آفرقایی لندن برای بزرگداشت ” رکن الدین خسروی ” ترتیب داده شده بود. دوستان و شاگردانش راه را کوتاه کرده بودند و از چهارسوی دنیا به لندن آمده بودند تا در حضور او بار دیگر نیکی هایش را زنده کنند و به نسل جوان بگویند که رکن الدین خسروی چه موهبتی بوده برای تئاتر ایران.

image003

در حال و هوای روزهای کوچ او به دیار اسرار چند سالی به عقب باز می گردیم و گزارش آن روز را دیگر بار مرور می کنیم. انگار که هنوز در کنارمان است و با همان شال و کلاه همیشگی و چهره ی گیرایش خیره به صحنه ی نمایش است. نمایشی که برایش جلوه ی قدسی داشت. با هم بخوانیم…

تئاتر دین و ایمان من است…

به روایت جملگی شاگردان و دوست دارانش، ” عاشق ” نمایش است و سودایی تماشاخانه. می گویند که از جمله بنیان گذاران تئاتر امروزین ایران است و آموزگار مکاتب متفاوت این رشته ی هنری به جامعه ی ایرانی؛ حرف ” رکن الدین خسروی ” ست؛ هم او که طی فعالیت بیش تر از نیم قرنش در هنر ایران، خالق نمایش ها ی فراوانی شده و چند نسل متفاوت از بازیگران تئاتر را تربیت کرده.

حالا، مرد سالخورده ی نمایش و صحنه، کیلومترها دورتر از حال و هوایی که دوست می داشت؛ در مراسمی شرکت کرده که برای بزرگداشت مقام و مرتبت خود او ترتیب داده شده است؛ اینجا؛ در دانشگاه لندن و در میان طرفداران پیرو جوانی که خودشان را از این سو و آن سوی شهر به سالن آشنا به حافظه ی برونئی دانشگاه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن رسانیده بودند.
پیش تر از آغاز برنامه، پوسترهایی از کارهای آقای خسروی در ایران و اروپا برای علاقه مندان به نمایش در آمده بود. عکس هایی از اجراهای متفاوت و به یاد ماندنی او، با دنیایی از خاطره و یادهایی از تماشاخانه های دوست داشتنی ایران. سالن سنگلج؛ چهارسو و دیگر سالن های تئاتر شهر…

تصاویری از نمایشنامه های شهره ی دنیا، از باغ آلبالبوی چخوف تا استثنا و قاعده ی برشت و دیگر از این نمایه هایی از رکن الدین خسروی در گذر ایام…

گشایشگر این برنامه اما، به روال جملگی برنامه هایی که به میزبانی ” انجمن سخن ” برگزار می شود؛ ” صبا انصاری ” از اعضای هیات مدیره ی این نهاد فرهنگی بود. وی ضمن خوش آمدگویی به میهمانان و حاضرین و با معرفی قسمت های مختلف مراسم بزرگداشت رکن الدین خسروی، از برنامه های پیشین و آینده ی انجمن سخن گفت و عنوان کرد که این برنامه آخرین برنامه ی انجمن سخن، پیش از تعطیلات تابستان است و این انجمن در ماه های آتی برنامه ای را میزبانی نخواهد کرد.

Roknedin-Khosravi-2

پس از صحبت های خانم انصاری، کاوه مهمید از اعضای کانون نمایش سپنتا و از جمله ی حاضرین همیشگی برنامه های فرهنگی لندن، به عنوان نخستین سخنران تریبون را در اختیار گرفت تا با ارائه ی توضیحاتی کوتاه، حاضرین در سالن را در حال و هوای گذشته های شیرین هنر تئاتر در ایران قرار دهد. وی که این توضیحات را ” نیم نگاهی ” به گذشته ی نمایش نام کرده بود، در سخنانش از جمله به تاریخچه ی ورود نمایش به ایران اشاره کرد و نخستین تکاپوهای نمایشنامه نویسی مدرن در ایران.

او در ادامه از تلاش های آقای خسروی گفت و وی را پدر پست مدرنیسم در ایران نام کرد…

” استاد خسروی، کاروان سالاری ست که در تنگناهای تاریخی – اجتماعی، بار مسولیت آرمانی خویش بر زمین ننهاد و عاشقانه و بی چشمداشت، تاثیر شگرف کار و کوشش خویش را، در پرورش سه نسل برجای گذارده است… استاد، علت بخشی از خلاقیت های خود را مدیون ناپایبندی مطلق به متن نمایشنامه ها، و نیز تلفیق خلاقیت سیستم “استانیلاوسکی” و دیگر سبکهای تئاتری از جمله “برشت” و “گروتفسکی” می داند…. ”

وی در انتهای کلامش، از تلاش های بی وقفه ی ” سیمین بانو ” همسر استاد خسروی تشکر کرد و او را کارگردان بزرگترین کارگردان نام کرد. آقای مهمید کلامش را با شعری از شاعر سفر کرده، ژاله اصفهانی به پایان آورد و گفت:

” زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد! ”
(شرح گفته های آقای مهمید که داده های تاریخی درخوری دارد را می توانید در دیگر صفحات خلیج فارس از پی بگیرید)

پس از صحبت های آقای مهمید، نوبت به نمایش فیلمی رسید که از جانب انجمن سخن تدارک دیده شده بود. ملاط و تصاویر این فیلم از دو مستند دیگر تهییه شده بود که پیشتر به کارگردانی ” هوشمند هنرکار ” و ” مانی میرصادقی ” ساخته شده بودند. ” آدام صابونچیان ” اما با استفاده از تصاویر این دو فیلم، خالق فیلم دیگری شده بود با عنوان ” رکن الدین خسروی در نیم نگاه “.

این فیلم همان طور که از نامش پیدا بود سعی داشت تا زوایای متفاوتی از زندگی، آثار و احوال رکن الدین خسروی را در کوتاه زمانی برای ببیننده معلوم کند؛ سعی و کوششی که به عاقبت شیرینی هم رسیده بود. در قسمت هایی از این فیلم، آقای خسروی از جمله گفت که ” تئاتر ” ریشه ی یونانی ای دارد به معنای ” به معمل در آوردن ” او گفت تئاتر در واقع فنی ست برای به عمل در آوردن نمایشنامه. در ادامه ی این فیلم برخی از شاگردهای استاد که حالا هر کدام نام آوازه ای در نمایش دارند گوشه هایی از خلق و خوی وی را بر شمردند. آزیتا حاجیان، رویا تیموریان، نادرسلیمانی، آتیلا پسیانی و دیگر شاگردان و همراهان خسروی، هر یک از ظن خود یار اندیشه و همت استاد شدند و باب او کلامی به زبان آورند.

از جمله ی این جملات قصار این طور بر می آمد که بیشینه ی شاگردهای آقای خسروی اعتبار حرفه ای شان را مدیون تلاش ها و نظم او می دانند. علاوه بر اینها، سبک و سیاق کاری و احیای نمایش در مفهوم غربی اش هم به فعالیت های آقای خسروی نسبت داده شد.
فضای کار دلنشین و صحنه هایی که بوی زندگی می دهند هم از جمله ی دیگر مسائلی بودند که در این فیلم موضوع گپ و گفت قرار گرفتند.
پس از نمایش فیلم؛ خانم ” بهرخ بابایی” از شاگردان رکن الدین خسروی، ترانه هایی آشنا به حافظه را برای میهمانان آواز کرد. وی در آغاز کلامش، رو به آقای خسروی گفت که ” استاد، سالها پیش وقتی تمرین نمایش و آواز می کردیم چه کسی می دانست که روزی من از آلمان راهی انگلستان می شوم تا در مراسم بزرگداشت شما آواز بخوانم ؟ ”

از جمله ی ترانه هایی انتخابی خانم بهرخ؛ یکی هم ” از خون جوانان وطن لاله دمیده ” بود؛ ترانه ای که به قول خانم بابایی، سخت و غم انگیز است اما انگار حالا حالا ها حدیث روزهای دشوار وطن باشد.

در این قسمت برنامه، ” پرویز صیاد ” هنرمند پیشکسوت نمایش و سینمای ایران که برای اجرای تور نمایش اش با ” هادی خرسندی ” در لندن به سر می برد، با حضور در سالن، شور و حالی خاص به حاضرین داد. وی برای دقایقی کوتاه از سابقه ی آشنایی اش با رکن الدین خسروی گفت و خوبی های او در نیم قرن پیش را سپاس گفت.

وی از جمله به نمایشنامه ای اشاره کرد که به کارگردانی خسروی تهییه دیده شده بود و پای صیاد را به حرفه ای بازیگری باز کرد و همچین از نمایشنامه ای که به قلم صیاد نوشته شده بود و با نظر مهربانی آقای خسروی برای نمایش در تلویزیون انتخاب واجرا شد.

اجراهای دیگری از موسیقی و نمایش قسمت های دیگری از برنامه بزرگداشت اقای خسروی به حساب می آمدند. علاوه بر ساز و آواز و اجرای تئاتر کوتاه ” متهم” ( نوشته ی آنتوان چخوف با کارگردانی جواد شمس و حمید عبدالملکی) شعر خوانی دکتر محمود کویر هم از جمله ی دیگر قسمت های جالب توجه برنامه بود.

دکتر محمود کویر، نویسنده و پژوهشگر ادبیات ساکن لندن، با کلامی کوتاه و مهربانانه حاضرین را به فضایی دور برد و گفت:
” در بیشتر نمایش های رکن الدین خسروی یک نردبام هست. نردبامی که تماشاگران بر پله هایش به دیدار عشق، آزادی و هنر می روند. امروز خسروی بر یکی از بالاترین پله های این نردبام ایستاده است… آقای خسروی می خواهم پریشانی این جهان را ، در ترانه ای کوچک خلاصه کنم و در آینه ات به تماشا برخیزم. بادا که این بغض بی قرار فرصتی دهد تا کلمه هایم گواهی دهند بر آن همه ستاره وکبوتر که در خاکستر آن باغچه می جستیم… ”

شعر ” شاعر صحنه ها ” سروده ی محمود کویر برای رکن الدین خسروی بود که در ادامه از جانب شاعر قرائت شد. ( این سروده را هم در صفحه ای مجزا از بخشفرهنگی خبر نامه خلیج فارس در دسترس دارید)

مراسم پایانی برنامه هم در نوع خودش جالب بود، آنجا که شاگردان بنام خسروی از جمله ” ایرج جنتی عطایی ” پاس نیکی های او را گفتند و خلق خوب او را ستودند.

جالب تر از همه اما حرف های شیرین و دوست داشتنی ” سیمن بانو ” همسر استاد خسروی بود. او با کلامی شوخ چشمانه و از سر لطف، خاطره ی روزی را برای حاضرین شرح داد که برای اولین بار به صحنه ی نمایش و کلاس های درس رکن الدین خسروی راه پیدا کرده بود.

او گفت که پس از اولین اجرا، آقای خسروی از من مایوس شد و فهیمد که من دراین کار استعداد و توانایی ندارم. وی ادامه داد که آقای خسروی وقتی ناامیدی و حال ناخوش من را دید، آمد و از من تقاضای ازدواج کرد تا شاید این طور مرا به زندگی بازگرداند.

در قسمت انجامین برنامه، رکن الدین خسروی هم از حاضرین تشکر کرد تا این طور شبی شیرین که یادآور خاطرات خوب روزهای رفته بود، به آخر آید.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*