آخرین فرصت گُل
مهدی اصلانی
ناشر: نشرباران سوئد
چاپ اول: ۲۰۱۶ (۱۳۹۵)
چاپ: باقر مرتضوی (کلن)
به دنبال فهرست و سخن ناشر، نویسنده به بهانۀ سرنوشت پایانی هزاران قربانی، یکصد وسی وهفت تن را از آن میان نمونهوار برگزیده، با اشاره به جنایتها، و حضور وحشت و خفقان فزاینده با انباشت زندانها؛ با پریشانی و درماندگی مسئولان، درجامعهی ملتهب و جوشان، آثار آرمانهای انسانی و تاریخساز قربانیان ظاهرا خاموش، اما پرسروصدا را اعلام کند:
«آنها درآستانهی مرگی که تقدیرشان شد، مزامیر زندگی ساز کردند. بیش از آن که برای رفتن چمدان بربندند و چراغ خاموش کنند، در صبح تیرباران فانوس برگرفتند تا دریا را قرائت کنند».
وسپس، با یادی ازجنایتهای وحشتناک نازیهای هیتلری از: «داخائو» یکی ازمخوفترین قتلگاههای جهانی، که سوختگاه هزاران هزار یهودی بوده است. «یخ دیوارهای سربیی داخائو یکی از اردوگاههای کارِ اجباری و مرگ دوران فاشیسم، شهادت به سلاخی نزدیک به پنجاه هزار انسان میدهد».
ازپیرزن لهستانی به نام ماریا می گوید:
«بر روی صندلی چرخدار ویژه معلولین توسط پرستاری به این سو آنسوبرده میشود» تا هر آنچه که از گذشتهها و دنیای بیم و هراس خاطرات هولناکش را به یاد دارد با حرکات دست و کلمات نامفهوم ومکانهایی را که در حافظهاش مانده نشان دهد.
نویسنده، با نگاهی به فاجعهی کشتارهای دستهجمعی زندانیان سیاسی، پس از انقلاب را درشش دوره مورد بررسی قرارداده با تکیه به آمار ومدارک ازقربانیان گروهها و سازمانهای سیاسی نام برده است.
با علم و آگاهی به این که :
«ازشماری ا زاعدامشدگان به تقریب هیچ بر جای نمانده است»، دلسرد و مأیوس نمیشود. با عزم راسخ دنبال کار را میگیرد و با تلاشی پیگیر به ساماندهی کار میپردازد و موفق میشود، تا آنجا که درتوان دارد، بخش مهمی از دین خود را، هم به انبوه بازماندگان قربانیان انجام دهد و هم آزادگی و معصومیت قربانیان را مستند تاریخ سازد.
با چنین زمینهها، این بار با قلم و دفتری راه افتاده تا درشهرهای دور و نزدیک و گوناگون دنیا خانه به خانه ماتمکدهها را ، پیدا کند. موفق شده با بازماندگان و شاهدان، میراثداران آزادی این سر زمین نفرینشده به صحبت بنشیند. پای درد دل مادران و پدران، شوهران و یتیمان وخانوادههای داغدار قربانیان نشسته، تا برای چندمین بار در تاریخ، دفتر مستندی از سیاهکاریها وجنایتهای حکومت دینی را ثبت کند.
نویسنده با توجه به اسناد منتشرشده توسط نویسندهها و سازمانهای سیاسی و اشاره به آمار اعدامیها، جان سخن را با مخاطبین درمیان گذاشته است:
«مهمترین منبع برای ادامهی کار و دسترسی به واپسین نامهها وادامهی انتشار اسناد کشتار دگراندیشان، شبکهی خانوادههای قربانیان میباشند. برگ برگ این نامهها میتواند برقُطر کیفر خواست جانیان بیفزاید».
ازمشکلات کار در برخورد با موانع، گزمهها و امنیتیها نیز گفته شده، بنگرید به زیرنویس «سخن آخر».
بهروزشیدا، با عنوان «آهو به بوی گل می دود»، فضای نخستین برگهای دفتر را برای مدتی تغییر میدهد. خواننده را با خود به کوهساران سرسبز و مزارع گل وگیاه میبرد. گلۀ آهوان را که مستانه در دشت باز و پرنشاط ریاحین به دنبال «بوی گل میدود»، صحنه زیبائی درمنظر دید مخاطبین میگشاید.
بهروز، درگفتمانی دهگانه بانثری پخته، قربانیان را درسیمای «آهوان زخمی که به سوی تپهی رویاهای خویش میرمند، تا به آواز شورش بینیازی، بار تنهائی و آوار مرگ سبک کنند»، مخاطبین را با خود در صحنههایی که آفریده میچرخاند و با قربانیان آشنا میکند.
ازجهان آرمانی، صدای عشق، باور به خویشکاریی حماسی تا وصیتنامه ها و نامههای زندانیان سیاسی، میگذرد. میرسد به گردشگاهی دیگر! ودراین گردشگاه اندوهبار پر از عشق به آزادی است که «وصیتنامهها ونامهها، آهوانی زخمی درآخرین فرصت گل در خشکسالیی بیبدیل درنده گی در رویای رویش باغ میدوند، که آهو به بوی گل میدود».
وسپس گفتهای عبرت آموز و تاریخی از ابوالفضل بیهقی:
«جلادش رسن به گلو افکنده بود و خفه کرده».
ازقلمشکنان و کشتار قلم به دستان و اندیشمندان میگوید. سخن را دربارۀ «محمد مختاری شاعر اندیشمند» آغاز میکند. انتشار نامه مختاری به همسرش، که تقریبا بیش از دوسال و خرده ای جلوتر از واقعۀ ربایش و قتلش نوشته است، خواننده را بیشتر با وعدههای عدل و عدالت منادیان سوداگر حکومت دینی آشنا میکند! دربستر این روایت است که خواننده، ابعاد گوناگون اندیشههای اجتماعی، روانشاد محمد مختاری را درمییابد.
مختاری، که پنداری از سرنوشت آتیی خود آگاه است، با متنی که ادبیات وصیتنامه را دارد، با زبان نرم و لطیف دلآشوبه ها، بیم و هراس و نگرانیها را به همسرش مریم خانم روایت میکند:
« تحمل این سنگینی ناگزیریی من بود. پس سبک بگیرید نبودنام را. نشاط کنید که در زندگیام به اندازهی کافی اندوهگینتان داشتهام. چشم به آرامش شما دوختهام. مواظب هم باشید. بخندید اگرچه مثل من خندۀ این کشور را کم دیدهاید. افسوس جرعه فشانی برخاک هم از شما دریغ شده است . دوستتان دارم. برایتان غصه میخورم. میبوسمتان. دست همهی دوستانام را میفشارم. قربان همهتان. محمد مختاری، نیمه شب بیستم شهریور۷۵».
نویسنده کتاب، لیست قربانیان درکشتارهای دستهجمعی حکومت را با «پروین گلی آبکناری» از اعضای راه کارگر شروع می کند. تاریخ دستگیری: تیرماه ۱۳۶۱ و تاریخ خودکشی در زندان: ۱۵ تیرآذر ۱۳۶۶ است.
آخرین نفر «کمال یاسینی» از اعضای گروه فرقان، تاریخ تولد: ۲۸ مرداد۱۳۳۸ . تحصیلات دانشجوی فیزیک کاربردی. دانشگاه تربیت معلم. تاریخ دستگیری: ۴ دی ۱۳۵۸. تاریخ اعدام: ۱۳ اسفند ۱۳۵۸. اتهام اصلی: ترور دکترمحمد مفتح در۲۷ آذر ۱۳۵۸. دفنگاه بهشت زهرا قطعهی ۴۱
نگاهی کوتاه، درانتخاب نخستین و آخرین قربانی، با توجه به تفاوتهای آرمانی دوگروه، کمک می کند که هرخواننده بیشتر با آرمانهای گوناگون قربانیان و تلاشهای نویسنده آشنا شود. شیوۀ گزینشی او دربارۀ قربانیان قابل تأمل است. بدون توجه به حزب و سازمان و گروه خاصی، تا آنجا که توانسته ازهمه شان یاد کرده است. این اثر ماندگار اصلانی را که بر ادبیات تبعید افزوده است باید ارج نهاد.