انتخاب دونالد جی ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا بدون تردید یک زلزله چند ریشتری و عمیق سیاسی است که واقع گشته که نه تنها امریکا، که جهان را تکان داده است. حال بایستی منتظر پس لرزه های آن بود، که با توجه به نقش تعیین کننده و گسترده واشنگتن در تحرکات و تحولات جهانی و همچنین تعمق برگفته های ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی اش که نشان داد خط مشی سیاسی – اقتصادی به کلی متفاوت با خط مشیی دولت اوباما و حزب دمکرات را دنبال خواهد کرد نه تنها به دور از انتظار نیست، که میتواند بسیار هم تکان دهنده باشد. کما اینکه بلافاصله پس از اعلام نام ترامپ به عنوان پیروز انتخابات بورسهای جهان با ریزش شدید ارزش سهام و ارز، که البته دور از انتظار هم نبود وهرچند موقتی مواجه شدند.
بنابراین باید منتظر بود که یکی از این پس لرزه ها هم پس از استقرار ترامپ در کاخ سفید برخورد با برجام و در پی آن ادامه محدودیتهای اقتصادی برای حکومت اسلامی باشد. آنچه که به هرحال در همین زمان کوتاه پسا انتخابات بسیار آشکاربه نمایش گذارده شده این واقعیت است که درب سیاست خارجی امریکا در دوره ترامپ برپاشنه فعلی نخواهد چرخید و باید قبول کرد که تغییرات بنیادین درسیاستهای برون مرزی امریکا در بسیاری از نقاط جهان به ویژه درخاورمیانه که در این رابطه حکومت اسلامی یک پای اصلی معادله محسوب میشود اجتناب ناپذیر خواهد بود.
در همین چند روزی که از انتخابات گذشته، با یک بررسی اجمالی از سوابق کاری و سیاسی تیم همراه ترامپ و با توجه به طرز فکر خود او، همچنین نوع توازن قوا در کنگره و مجلس سنای امریکا وافرادی که نامشان به عنوان افراد احتمالی کابینه بر سر زبانها جاری است، نشان از گرایش دستگاه حکومت به سوی جناح راست تندرو میدهد، که نگاهشان به حکومت اسلامی ایران به هیچوجه دوستانه نیست. در این رابطه موضوع مخالفت جدی ترامپ با برجام و اینکه آنرا اجرا نخواهد کرد نیز مطرح است که امید میرود در حد شعار انتخاباتی باقی بماند و آنگونه که جیسون گرینبلت، مشاور دونالد ترامپ در امور رژیم صهیونیستی و جهان یهود، در مصاحبه با روزنامه جروزالمپست تاکید کرده بود که توافق هستهای قاطعانه اجرا خواهد شد واقعیت پیدا کند، که در غیر اینصورت حکومت اسلامی بایستی خود را برای یک دوره بسیار پرتنش با بزرگترین قدرت جهانی آماده سازد.
حکومت اسلامی ایران و شخص خامنه ای در دوره هشت ساله ریاست جمهوری اوباما این شانس را پیدا کرد تا با توجه به تمایل اوباما بر کاهش اختلافات با حکومت اسلامی، نسبت به توقف سیاستهای ضد امریکایی که هیچگاه از حد شعار مرگ بر امریکا و آتش زدن پرچم این کشور که خوراک داخلی داشته، تجاوز نکرده، فضا را برای تفاهم دوجانبه فراهم سازد. اگر از این موقعیت استثنایی پیش آمده بین دو کشوربهره برداری منطقی میشد، در آنصورت نه تنها تنش در منطقه کاهش مییافت، بلکه زمینه بسیار مناسبی فراهم میشد تا ایران بجای قرار گرفتن در فضای تحریم اقتصادی و تحمل هزینه های کمرشکن آن، برعگس مواجه با حصول امتیازات اقتصادی قابل ملاحظه ای حتا در زمینه فعالیتهای هسته ای گردد. متاسفانه خامنه ای این تبسم دوستانه اوباما را حمل برضعف امریکا و در ماندگی این کشور در منطقه نمود و با بها ندادن به این تمایل امریکا و بی پاسخ گذاردن دعوت آشتی جویانه اوباما و محدود کردن مذاکرات بین دو کشور تنها به موضوع هسته ای، همچنین استفاده غیر منطقی و بی خردانه بازی با زمان که مذاکرات را چندین ساله کرد، که زیان آنهم تنها متوجه ایران شد، کشور را از یک فرصت استثنایی محروم ساخت. در نتیجه تنها حاصل مذاکرات چندساله توافقنامه پر ابهام برجام بوده است که آنهم با آمدن ترامپ پا در هوا شده است.
یکی ازویژه گیهای بسیار زیانبار حکومت خودکامه اسلامی حاکم بر کشور بها ندادن به نظرات کارشناسان مجرب مستقل از حکومت است که سبب گردیده تا بررسیها و در نتیجه ارائه راه حلها همواره دراختیار کارشناسان بی مایه ولی بله قربان گوی حکومتی قرارگیرد تا رضایت ولی فقیه حاصل شود و آنها هم به نوایی برسند. اینکه حکومت اسلامی تاکنون در همه زمینه ها اعم از برنامه های توسعه، مناسبات خارجی، روابط اقتصادی با جهان و حتا در حد ساختن سد و پروژه های عمرانی همواره یا شکست خورده و یا مسیرانحرافی را طی کرده است ناشی از همین ممانعت ازدخالت کارشناسان واقعی در امور است که سبب گردیده تا فضا برای جولان دادن افراد به ظاهر کارشناس ولی در واقع بله قربان گوهای رژیم باز گذارده شود. در این رابطه طبیعتا رسیدن به مرحله برجام هم خارج از این معادله نمیباشد و کاریکه میتوانست در صورت دخالت کارشناسان واقعی از وضعیت سیاست زده حاکم بر آن خارج شده و بر پایه مزایای اقتصادی و منافع ملی مسیر دیگری را پیماید، اینگونه دردسر ساز و پر ابهام گردد.
از همان روز چهاردهم ژوییه ۲۰۱۵ که برجام توسط کشورهای ۱+۵ و حکومت اسلامی به امضا رسید مذاکرات برای ایجاد تسهیلات اقتصادی هم آغاز گردید. چندین ماه به طول انجامید تا به دنبال اعتراضات پی در پی حکومت اسلامی نسبت به عدم همکاری سیستم بانکی غرب با ایران، سرانجام بعضی از بانکهای ایرانی توانستند تحت شرائطی فعالیتهای برون مرزی خود را آغاز کنند. این درحالی است که هنوز از باز شدن خط اعتباری و سوئیفت خبری نیست. ضمن آنکه مسدود بودن خط مستقیم دلار بر روی بانکهای ایرانی و قادر نبودن دولت اسلامی به انجام معاملات تجاری بر پایه دلار کرفتاریهای مضاعفی متوجه اقتصاد کشور کرده که بسیار زیانبار است.
نکته بسیار حائز اهمیت دیگر اینکه حکومت اسلامی ایران تصور میکرد پس از امضای برجام با استقبال گسترده سرمایه گذاران خارجی برای وروی به بازار ایران مواجه خواهد شد. این انتظار نه تنها تا کنون تحقق نیافته، حتا نمیتوان پیش بینی کرد که در آینده نزدیک و تا زمانیکه حکومت اسلامی رفتار خصمانه خود را با امریکا اصلاح نکند تحقق یابد. علاوه بر اینکه با توجه به جو سیاسی – مذهبی و نظام پلیسی حاکم بر کشور هیچ سرمایه گذاری حاضر به قبول ریسک سرمایه گذاری در ایران نخواهد بود، مگر آنکه سود بسیار بالا که با ریسک آن برابری کند در دسترسش قرار گیرد. جنین فضایی حتا در رابطه با پیشنهادات خریدهای قابل ملاحظه حکومت اسلامی مانند معاملات بسیار شیرین با بویینگ و ایرباس هم که تا کنون به بن بست خورده است محسوس میباشد. تمام این مشگلات حکایت از آن دارد که حکومت اسلامی مادامی که با زبان تهدید سخن میگوید و سیاست کارشکنی در منطقه را دنبال مینماید، نمیتواند اعتماد جهان غرب را که لازمه تحرکات اقتصادی است بدست آورد.
این وضعیت و شرائط برای حکومت اسلامی به حال و در زمانی مربوط میشود که دوره ریاست جمهوری اوباما که نگاهی خصمانه به حکومت اسلامی نداشته و همواره مصمم بوده است تا فصل جدیدی را با حکومت اسلامی باز کند هنوز به پایان نرسیده. در حالیکه سه ماه دیگر که ترامپ زمام امور امریکا را در دست میگیرد حال هوای واشنگتن نسبت به ایران بطور قطع اینگونه نخواهد بود. شرائطی که ترامپ به حکومت اسلامی دیکته خواهد کرد بدون تردید بسیارسخت تر از دوره اوباما خواهد بود و چون طبیعتا با عگس العمل منفی و حتا خشن و تلافی جویانه حکومت اسلامی مواجه خواهد شد، لذا بایستی انتظار آنرا داشت که روزهای بحرانی برای حکومت اسلامی دوباره آغاز شود و فضای همکاری ایجاد شده با جهان غرب دوباره دستخوش کارشکنیهای جدیدی گردد.