با انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری چنین پیدا است که نه تنها امریکا که جهان دستخوش تحولاتی تازه خواهد شد، تحولاتی که هنوز زود است بشود درباره نوع و مسیر آن سخن گفت. ولی در مجموع و با توجه به سوابق حزب جمهوریخواه امریکا که ترامپ به هرحال نمایندگی آنرا بر عهده دارد، میتوان خط مشی آتی دولت ترامپ را تا حدودی ترسیم کرد. دو حزب دمکرات و جمهوریخواه که همواره یکی از دو حزب مصدر قدرت در امریکا بوده است، دیر زمانی است که هر یک در حوزه اقتصاد که نقش تعیین کننده در سیاستهای کلی امریکا را دارد خط مشی مشخصی را دنبال میکنند، بدین ترتیب که جمهوری خواهان بیشتر روی سه بازار نفت ، تسلیحات و دارو تمرکز دارند، درحالیکه دمکراتها بخش تجارت ، کشاورزی و صنعت در ترکیب عام آن را نمایندگی میکنند.
این تفکیک ذهنیتی و عملیاتی دو حزب را میتوان در انتخاب تیم اداره کننده کشور پس از هر انتخابات ریاست جمهوری مشاهده کرد. به عنوان مثال در دوره ریاست جمهوری بوش پسر اگثریت اعضای دولت و مشاورین او برآمده از دو بخش نفت و تسلیحات بودند. درحالیکه ترکیب دولت در دوره اوباما به کلی متفاوت بود و بیشتر تکنوکراتها و وابستگان به بخش تجارت بودند که او را همراهی میکردند و بعدا هم پست های کلیدی را دراختیار گرفتند. در همین دوره انتخابات هم مشاهده میشود که تعداد نسبتا زیادی از اعضای ستاد انتخاباتی ترامپ از میان چهره های نفتی و تسلیحاتی برگزیده شده اند.
اکنون با آمدن ترامپ و با توجه به نظرات نفتی وی که در سخنرانیهای انتخاباتی خود به آن اشاره میکرد. چنین انتظار میرود که افزایش تولید نفت امریکا اجتناب ناپذیر باشد و بایستی منتظر بود که بازار نفت پس از استقرار ترامپ در کاخ سفید دستخوش تلاطم و افت و خیز قیمت گردد. حتا از هم اکنون که ترامپ هنوز به کاخ سفید راه نیافته مشاهده میشود که تمایل وی به افزایش تولید سبب گردیده تا دورنمای بازار نفت بسیار کدر و نا معلوم جلوه کند. این درحالی است که در هشت سال گذشته مقررات و دستور العمل های مختلفی در جهت محدود کردن تولید نفت و به منظور حفظ محیط زیست به اجرگذارده شد تا از گسترش وسیع آن جلوگیری شود.
بدون تردید کارتل های قدرتمند نفتی امریکا هنگام انتخابات ریاست جمهوری به هر سمت و سویی که تمایل پیدا کنند میتوانند تعادل قوا را تا حدود زیادی برهم زنند. لذا در این انتخابات هم که هیلاری کلینتون آشکارا بر سیاستهای اعمال شده توسط اوباما انگشت تاکید کذارد و صریحا از تدابیراقتصادی او از جمله در حوزه نفت و انرژی تعریف و تمجید کرد، در مقابل نظرات ترامپ مبنی بر افزایش تولید نفت ، طبیعی بود که حمایت شرکتهای نفتی به کدام سمت تمایل پیدا خواهند کرد. در دوره انتخابات بوش پسر نیز مشابه این وضع در صحنه سیاست امریکا پدیدار شد و شرکتهای نفتی به حمایت از بوش برخاستند، بطوریکه دو نماینده از کارتلهای نفتی یعنی دیک چینی یکی از مدیران ارشد شرکت نفتی هالیبرتون و کندالیزا رایس از مشاوران بالای شرکت شورون در تیم انتخاباتی بوش نقش تعیین کننده داشتند. تا آنجا که پس از پیروزی بوش در انتخابات چینی پست معاونت ریاست جمهوری را بر عهده گرفت و رایس وزیر امور خارجه شد.
در این دوره انتخابات نیز همین وضع تکرار شده و نمایندگان شرکتهای نفتی در میان همکاران رئیس جمهور منتخب جایگاه ویژه ای دارند که بایستی منتظر بود و دید که نفتی ها چه مشاغلی را اشغال میکنند. علاوه براین درامریکا هزاران شرکت کوچک و متوسط در استخراج نفت فعالیت دارند. این شرکت ها هر چند که چندان بنام نیستند و در رده شرکت های بزرگ نفتی شمرده نمیشوند، ولی درعین حال دارای قدرت هستند و در این انتخابات هم به شدت از ترامپ حمایت کردند. طبیعتا آنها اکنون انتظار و توقع آنرا دارند که مورد حمایت ترامپ قرار گیرند که کاهش واردات نفت میتواند خبر خوشی برای آنها باشد. ولی قدر مسلم اینکه زمزمه های کاهش واردات نفت به ویژه از عربستان در مقابل افزایش تولید داخل سعودیها را به هیچوجه خشنود نمیکند، تا آنجا که خالد الفلاح، وزیر نفت عربستان بسیار زود هنگام عگس العمل نشان داده و به آمریکایی ها در این باره هشدار داده است. البته عملی شدن برنامه ترامپ چندان هم آسان نخواهد بود، زیرا که مستلزم تغییرات و احتمالا لغو یک سری از قوانین و مقررات زیست محیطی خواهد بود که مسلما با عگس العملهای منفی طرفداران محیط زیست مواجه میگردد.
واردات نفت خام امریکا از بازار جهانی به ویژه عربستان به حدود ده میلیون بشگه در روز میرسد. این درحالی است که ظرفیت تولید نفت شیل امریکا درحال حاضر حدود چهار میلیون بشگه در روز میباشد که فعلا به دلیل قیمت تمام شده و محیط زیست بیش از ۲.۵ میلیون بشگه تولید نمیشود. بدین ترتیب ترامپ در رابطه با سیاستهای نفتی در موقعیتی است که میتواند تولید شیل را تا دومیلیون بشگه در روز افزایش دهد، که به معنای کاهش واردات نفت خواهد بود. از طرفی دیگر عرضه نفت جهانی بیش از تقاضا است، بطوریکه با توجه به تولید نفت مازاد که به حدود دومیلیون بشگه در روز میرسد . بنابراین روزانه چهار میلیون بشگه نفت سرگردان در بازار جهانی عرضه خواهد شد که میتواند توازن در بازار نفت را به آسانی برهم زند.
نکته بسیار حائز اهمیت دیگر چگونگی به کارگیری و استفاده از اهرم نفت توسط ترامپ در مناسبات و مخاصمات جهانی است. به عنوان مثال پس از برخورد روسیه با اوکراین و تصرف بخشهایی از این کشور توسط روسها، جهان غرب به رهبری امریکا این دولت را مورد تحریم اقتصادی که تاحدودی فروش نفت را هم شامل میشد، قرار داد. یا در رابطه با حکومت اسلامی ایران و مخالفت جامعه جهانی با صنعت هسته ای ایران که کشور را گرفتار تحریم اقتصادی غرب گردید. اولین فاکتور مورد تحریم جلوگیری از صدور نفت بود، بطوریکه هم اکنون هم فروش دلاری نفت با مشگلاتی مواجه است. همچنین بازار نفت عربستان به شدت متاثر از تصمیمات نفتی امریکا خواهد بود. اکنون که ترامپ میخواهد دست بالا را در بازار نفت داشته باشد قطعا نمیتوان انتظار بهبود بازار نفت را داشت و چه بسا که ممکن است بزرگترین و مهمترین فاکتور اقتصادی جهان با چالش های گسترده و پیش بینی نشده مواجه گردد.
هم اکنون وزرای نفت کشورهای اوپک در حال نزدیک تر شدن به نهایی کردن اولین توافق خود در ۸ سال گذشته برای کاهش تولید نفت هستند و اکثر اعضا آماده اند که انعطاف پذیری قابل توجهی را در زمینه حجم تولید به ایران که به دلیل از دست دادن سهم قابل توجهی از سهم خود از بازار نفت به دلیل تحریم ها، و تلاش برای بازیابی سهم خود از بازار، حاضر به کاهش تولید خود نیست ازخود نشان دهند. این در حالی است که عربستان، رقیب ایران معتقد است، تولید نفت ایران به حد اگثر رسیده و نباید امتیازات بیشتری برای ایران درنظر داشت. منابع اگاه در اوپک گفته اند، اوپک از ایران خواسته بود تولید خود را در سطح تولید حدود ۳.۶ تا ۳.۷ میلیون بشکه ، حجمی که بر اساس برآوردهای اوپک ایران هم اکنون تولید می کند نگهدارد. به هرحال اینگونه تلاشها تازه شروع شده که شدت و ضعف آن بستگی به تصمیمات امریکا در سال آینده خواهد داشت. ضمن آنکه کاهش تدریجی بهای نفت که در حال حاضر به حدود ۴۲ دلار هریشگه رسیده است میتواند مقدمه ای برای ورود مقوله نفت به دوره ترامپیسم تعبیر شود.