امسال از کلاه جادویی نوبل ادبیات، نام غیر منتظرهای بیرون آمد. سارا دانیلز، دبیر دائمی آکادمی سوئد، در حالی نام باب دیلن، ترانهسرا و موسیقیدان آمریکایی را به عنوان برندهی این جایزه خواند، که آه از نهاد هواداران طرفداران فیلیپ راث، دان دلیلو، موراکامی و جویس کرول اوتس برآمد.
سارا دانیلز، در توصیف دیلن گفت که او یک نمونه بزرگ است و در تمام ۵۴ سال گذشته چنین بوده است. او با خواندن بخشی از شعر «بلوند بر بلوند» دیلن، این شعر را نمونهای از شیوه درخشان قافیهپردازی و ردیفسازی و همچنین نمونهای درخشان از روش فکر کردن او دانست.
دانیلز در ادامه توضیح داد که هر چند این انتخاب غافلگیرکننده به نظر میرسد اما اگر به عقب برگردیم، مثلا پنج هزار سال قبل، هومر و سافو را کشف میکنیم. آنها متنهای شاعرانهای مینوشتند که قرار بود برای نمایش به کار گرفته شوند. در مورد باب دیلن هم ماجرا همین است. ما هنوز هومر و سافو را میخوانیم و از خواندنشان لذت میبریم.
بنا به اعلام کمیته نوبل، جایزه ادبی نوبل امسال به دلیل خلق بیانی شاعرانه در سنت موسیقی آمریکایی به باب دیلن داده میشود.
باب دیلن نه با این نام آشنا که با اسم شناسنامه ای ” رابرت آلن زیمرمان ” در بیست و چهار می ۱۹۴۱ و در شهر کوچک ” هیبینگ ” در ایالت مینه سوتای آمریکا به دنیا آمد. این طور که پیداست او نام هنری باب دیلن را به واسطه ی انس با “دیلن توماس” شاعر ولزی، این طور انتخاب کرده است.
ذات سرکش و یاغی گری های بی اندازه ی او از همان سالهای کودکی عیان شد. از هم آن زمان که به گفته ی خودش، به هر چه درس و قانون بی اعتنا بود و در عوض تا می توانست شعر و قصه و رمان می خواند. از همان دوران نوجوانی که رویای رفتن و دور شدن داشت تا زمانی که مثال کولیان خانه به دوش، سازش اش را برداشت و برای دیدن اسطوره ی زندگی اش راهی نیوجرسی و سپس نیویورک شد. این سفر مقدمهی وپرسه های او و سرگشتگی و جنون بی حصرش شد. او شرح همین دربه دری ها و عاشق شدن ها را به زبان شعر آورد و آوازشان کرد تا دردهایش نوشته شوند و صدا. ترانه شوند و زمزمه؛ تا تاریخ هنر برای همیشه نام باب دیلن را به خاطر بسپارد.
وودی گاتری در آن دوران خداوندگار موسیقی بومی و اعتراضی آمریکا بود و دیلن جوان هم برای دیدار استاد ترک وطن و خانه ی امن کرده بود. او می گوید در سال ۱۹۶۰ که گاتری در بیمارستان بستری بوده با تنها ده دلاری که در جیب داشته، دل به جاده زده و راهی نیوجرسی شده… ترانه ی معروف «سانگ تو وودی» حاصل هم آن دیدار است.
در اولین تکاپوهای حرفه ای، گیتار و سازدهنی، به طبیعت قابل حمل بودن و همراه بودنشان، سازهای اصلی باب دیلن شدند و رفیق های جدایی ناپذیر این مجنون سرگشته. سبک و سیاق موسیقی محلی هم، اولین تجربه ی های سبک و استایل و چونان چون امضای هنری اش. نخستین تحول حرفه ای آنگاه به سراغ او آمد، که دل در گرو مهر زیبارویی نهاد. بیست ساله بود که دختری به نام سوز روتولو، او را با سوی پنهان امور آشنا کرد و چشم های او را رو به دنیایی باز کرد که پیش تر از آن برایش ناشناخته بود.
این عشق سرانجام با سفری تلخ به پایان آمد. سوز برای تحصیل به ایتالیا رفت و مرد عاشق دگر بار با ساز دهنی و گیتار و جاده تنها ماند.. همان آشنایی کوتاه مدت اما، سبب ساز خلق ترانه هایی شد که تا همیشه در صدر جدول ترانه های عاشقانه باقی ماندند.
در ادامه راه همان سرکشی ها و شاخه عوض کردن ها، در دنباله ی زیستن موسیقی و تجربه کردن سازها و باورهای گونه به گونه، دیلن این بار به ترانه ی مشهور ” مثل یک خانه به دوش” و گیتار برقی رسید. در این ترانه دختری آواره و دربه در مورد خطاب قرار میگیرد که گویا در خانوادهی مرفهی به دنیا آمده و پیش تر از این خانه به دوشی، از درد فقر و آوارگی بیخبر بوده. شاعر با صدایی صادقانه و باورپذیر از او می پرسد ، . چه حسی دارد تنها بودن، غریب افتادن، بیسرپناه بودن، مثل کسی که کاملا دور مانده، مثل یک خانه به دوش؟ مثل یک سنگ غلتان.
شک و تردید از دیرباز خصلت همه آدم های اهل فکر و حادثه بوده، این تردید و ندانم کاری بی شک گریبان گیر باب دیلن هم شده. بعد از ترانه های بومی و عاشقانه، فصل دیگری در ذهنیت او آغاز شد. این بار با سرودن ترانه های اجتماعی و اعتراضی و تبدیل شدن به هنرمندی ” متعهد “.
باب دیلن تنها بیست و پنج سال داشت که ترانههایش مثال سرودهای انقلابی در تظاهرات و گردهمآییها زمزمه میشد. او از تمام نابسامانیهای اجتماعی حرف میزد و برای آزادی انسان و رها شدنش از قوانین تبعیضآمیز، شعر و ترانه میسرود. در همین ایام و در ترانهی «اربابان جنگ» با زبانی صریح، از اهل قدرت شکوه کرد، همانها که اسلحه به دست مردم میدهند و در میان دیوارها و میزها و کاخهاشان پنهان میشوند…
دومین عشق زندگی او، ” جون بائز ” مکزیکی بود. عشقی که باعث شد تا ترانه های او عمق معنایی بیشتری پیدا کنند. سرگشتگی و جنون دیلن، این بار حال و هوای فکر و اندیشه و عشق گرفته بود و از دنیای بی مرز و حوادثی می گفت که برای همه ی مردمان دنیا برقرار است. بعد آن سال جوآن بائز دیلن را به تور برد و میهمان خیلی ویژه اش معرفی کرد. هم آن وقت بود که به آن دو لقب «شاه و ملکه فولک» دادند…
بعد از این آشنایی بود که دیلن از دنیای سیاست فاصله گرفت و در نکوهش فعالیت های اجتماعی پیش ینش، آلبومی به بازار عرضه کرد با عنوان جالب توجه ” روی دیگر باب دیلن ” معنای راستین پیام دیلن در این آلبوم، گنگ و مبهم بودن واقعیت است و اینکه هیچ کس نمی داند درست کدام است و غلط کدام
اما این هنوز پایان کار نیست. دیلن در اوخر دهه ی شصت و با حادثه ی تصادفی سهمگین، خانه نشین شد و برای مدت ها از رویارویی با مردم و طرفدارانش در کنسرت ها باز ماند. تا در آمدنی دوباره، این بار از مذهب بگوید و تعالیم آسمانی آیین مسیحیت. به قول خود او، کسی چه می داند، اما شاید تجربه ی هم آن بیماری سخت و لمس عجز انسان در برابر مرگ بوده باشد که دیلن سرگشته را به وادی مذهب کشانید. او که در خانوادهای از مهاجران یهودی به دنیا آمده بود، در سال ۱۹۷۹ به کیش مسیحیت در آمد و در سال ۱۹۹۷ به واتیکان رفت و در حضور پاپ ژان پل دوم برنامه اجرا کرد.
این جست و جو گر سرگشته ی زندگی، پس از فراز و نشیب های بسیار و خانه کردن در شهر های گوناگون خیال، در سال دوهزار و شش، با ترانه هایی سمبولیک از دنیای مدرن گفت. دنیایی اسرار آمیز و نامانوس. دنیای ارباب قدرت و ثروت و دنیای سحر و جادو. از پس این همه ساز و نوا و سرکشی، شاید روزها آن سوتر تاریخ باب دیلن را بیشتر برای سروده هایش به خاطر بیاورد. اشعاری که با تبعیت از شاعران سمبولیست فرانسه و به واسطه ی ذهن یاغی او؛ همگی با استعاره هایی زیبا و ناب زینت داده شده و برگه هایی ماندگار از ادب دنیا را خلق کرده اند.