بازارچهی کتاب این هفتهی ما سرکیست به پیشخوان کتابفروشیهای گوشهگوشهی جهان کتاب. عناوین برگزیدهی ما در این گذر و نظر اینهاست:
آخرین شاهدان
نویسنده: سوِتلانا آلکسیِویچ
مترجم: مصطفی مظفری
ناشر: هیرمند
قیمت: ۲۵۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۴۳۶ صفحه
سوِتلانا آلکسیِویچ، متولد سال ۱۹۴۸ در شهر ستانیسلاو اوکرائین است. نویسندگی، خبرنگاری جنگ، روزنامهنگاری و کارشناسی فیلمهای مستند، از جمله فعالیتهای حرفهای اوست.
اثر حاضر، ترجمه کتاب «آخرین شاهدان» اوست که در سال ۲۰۱۵ جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. آلکسیویچ اولین نویسنده بلاروس (پس از اعلام استقلال از اتحاد جماهیر شوروی) بود که به دریافت این جایزه نائل شد.
آلکسیِویچ در این اثر تجربیات کودکانی را گرد آورده است که «شاهد» جنگ دوم جهانی بودهاند و در حال حاضر یا دار فانی را وداع گفتهاند، و یا در کهنسالی به سر میبرند و تا به امروز، خاطرات تلخ و منظرههای دلخراش جنگ را از یاد نبردهاند.
در اکثریت قریب به اتفاق این روایتها، شخص راوی به طرز معجزهآسایی از سیل حوادث جان سالم به در میبرد. هدف اصلی از بازگو کردن وقایع این جنگ از زبان کودکان، به هیچ وجه ایجاد حس تنفر نسبت به ملت یا شخص خاصی نبوده است؛ بلکه هدف اصلی، هشدار به بشر و یادآوری جنایتهایی بوده است که از سر همین نفرتهای بیدلیل اما ریشهدار صورت گرفتهاند.
«آخرین شاهدان»، اثری است که در اوج سادگی، عمق فجایع رخ داده در جنگ جهانی دوم در بلاروس را برای خواننده ترسیم میکند. مؤلف سعی کرده تا در حد امکان از بهکار بردن پیرایههای ادبی در نثر این کتاب خودداری کند و با زبانی ساده از درد و رنج مردم خود بگوید.
این اثر برای اولین بار در سال ۱۹۸۵ در اتحاد جماهیر شوروی به چاپ رسید. در آن زمان کشور بلاروسِ امروزی، یکی از استانهای شوروی محسوب میشد. فیلم مستند «بچههای جنگ: آخرین شاهدان» با اقتباس از این کتاب به کارگردانی آلِکسِی کیتایتسِف در سال ۲۰۰۹ ساخته شد و در بخش آزاد رقابتهای سینمای مستندِ «انسان و جنگ» در سال ۲۰۱۱ در ییکاترینبورگ جایزه ویژه مسابقه را به خود اختصاص داد. ولادیمیر ماگدالیتس (آهنگساز) سمفونی «آخرین شاهدان» را با اقتباس از این کتاب ساخته است.
فهمِ برشت
نویسنده: والتر بنیامین
مترجم: نیما عیسیپور
ناشر: بیدگل
قیمت: ۱۶۰۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۸۸صفحه
«یادداشت دبیر مجموعه»، «مقدمه مترجم»، «مقدمه»، «تئاتر اِپیک چیست؟»، «مطالعاتی برای یک نظریه در باب تئاتر اِپیک»، «شرحی بر اشعار برشت»، «یک درام خانوادگی در تئاتر اِپیک»، «سرزمینی که در آن نام بردن از پرولتاریا ممنوع است»، «تحشیههایی بر شعرهایی از برشت»، «رمان سه پولی برشت»، «مؤلف همچون تولیدکننده» و «مکالماتی با برشت»، بخشهای مختلف این کتاب ۱۸۸ صفحهای را تشکیل دادهاند.
«اویگن برتولت فریدریش برشت»، نمایشنامهنویس، کارگردان و شاعر خوشقریحه آلمانی بود که شهرتش را به دلیل نمایشنامههای رواییاش بهدست آورد. آثار او، برگرفته از واقعیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه در دوران زندگیاش بود. برشت تماشاگر خود را وارد دنیای تماشاگر حقیقی میکرد. هدف برشت در نمایشهایش، نشان دادن یک رفتار اجتماعی خاص، در یک محیط اجتماعی خاص بود که باید به شکل انتقادی از سوی تماشاگر موردتوجه قرار گیرد.
در صفحه ۳۵ این کتاب میخوانیم:
«موضوع موردبحث در تئاتر امروز را میتوان به شکلی هر چه دقیقتر در نسبت با صحنه تعریف کرد تا نمایشنامه. این مسئله با پر شدن حفره ارکستر مرتبط است. ورطهای که بازیگران را از تماشاگران، چونان مردگان از زندگان، جدا میکند؛ ورطهای که سکوتش تصعید درام را شدت میبخشد؛ ارتعاشش از خود بیخود شدگی اپرا را به اوج میرساند؛ این ورطهای است که اکنون کارکرد خود را ازدستداده و بااینهمه در همه عناصر صحنه همچنان نشانههایی از خاستگاههای مقدسش را بهگونهای محو ناشدنی حفظ کرده است. صحنه هنوز بر بلندا ایستاده است، اما این رفعت دیگر از ژرفنای بیکرانهای برنمیخیزد. صحنه صحنی عمومی شده است. اکنون بر چنین صحنی است که تئاتر مقید به استقرار خود است.»
زندگیام همه چیز من است
مترجم: آنا مارچینوفسکا
ناشر: ققنوس
قیمت: ۹۵۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۱۴۴ صفحه
امروز همه فرهیختگان و روشنفکران اروپایی «کریستف کیشلوفسکی» کارگردان شهیر لهستانی را میشناسند. البته این شناخت دیگر فقط مختص اروپاییها نیست. فیلمهای او در بزرگترین جشنوارههای بینالمللی دنیا از کن گرفته تا ونیز، برلین و شیکاگو، استراسبورگ، نیویورک، هنگ کنگ و سائوپائولو جایزه گرفتهاند. موضوعاتی که کیشلوفسکی برای تماشاچی بازگو و مسائلی که مطرح میکند، ساده و بنیادیاند به طوری که هر کس به روش خودش با این مسائل کنار میآید، اما کیشلوفسکی در فیلمهایش جاهای دردناک این موضوعها را مانند جراحان میشکافد و با جرئت تمام به عمقشان فرو میرود. اعماقی که شاید در نظر برخی رسیدن تا آنجا دور از ذهن، «خارج از دسترس» یا کاملاً غیر ممکن باشد. این کار کیشلوفسکی نشان میدهد که خودش سخت درگیر این موضوعات بوده و فقط به لمس کردن آنها کفایت نمیکرده، به عبارت دیگر او از کنار مسائل حیاتی ساده نمیگذشت.
کتاب حاضر در برگیرندهی گفتگوها و صحبتهای شخصی کیشلوفسکی است که از منابع متفرق گرد آوری شدهاند، از برنامههای تلویزیونی ضبط شده تا نوشتههای دوستان و همکاران این کارگردان که درباره کار و روابطشان با او حرف زده بودند و در مجلهها و کتابهای مختلف به چاپ رسیدهاند. شاید مخاطبان این کارگردان در ایران یکی از فیلمهای مجموعه سه رنگ (آبی، قرمز، سفید) یا «زندگی دوگانه ورونیکا» را دیده باشند، این فیلمها توانستهاند نظر مخاطبانی از طبقات و گروههای مختلف اجتماعی را به خود جلب کنند.
ربایش در نیمهشب
نویسنده: مارکهای هورست
مترجم: هانیه رجبی
ناشر: آبان
تعداد صفحات: ۱۵۸صفحه
قیمت: ۱۰۰۰۰ تومان
این نمایشنامه در سال ۲۰۱۵ نامزد دریافت جایزه لارنس اولویه شده بود. پنهلوپه ویلتون به خاطر ایفای نقش در اجرایی از همین نمایشنامه، برنده جایزه بهترین بازیگر زن ۲۰۱۵ از سوی هیئت داوران این جایزه شده است.
این نمایشنامه روایت مردی است که آدولف هیتلر را به پای میز محاکمه کشاند و به همین دلیل، متحمل سختترین و وحشیانهترین عقوبتها شد؛ «ربایش در نیمهشب»، روایت زندگی هانس لیتن، داستان زندگی مادرش و تمامی تلاشهایش برای نجات او از این مخمصه است.
هانس لیتن، ایرنگارت لیتن، کارل اوسیتزکی، اریش موزام، دکتر کنراد، فریتزلیتن، گوستاو هارمان، لرد کلیفورد آلن، کارمند هتل و ماموران اس آ، گشتاپو و اساس کاراکترهای این نمایشنامه هستند که در پیشدرآمد و دو پرده نوشته شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «دکتر کنراد: حتماً باید بخونیدش. بسیار …آموزنده است. در مورد محاصره اورشلیم در سال ۷۰ قبل از میلاد، نوشته خیابونا پر بوده از جنازههایی که از قحطی و مریضی مرده بودن و حتی کسی نبوده تا این جنازهها رو از کف خیابون جمع کنه، چون گشنگی نای هر کاری رو از مردم گرفته بوده. تمام مردهای شهر خیلی زود به دام این رخوتی افتادن که آخرش به مرگ میرسید. اما ژوزف نوشته که این بلا سر زنهای شهر نیومد. میگه که اونا دووم آوردن. (مکث) همونطور که عرض کردم خود بنده هم شاهدش بودم. پدرها نابود میشن اما مادرها به مبارزه ادامه میدن.
ایرگمارت: یعنی الان ما تو یه شهر تحت محاصره هستیم؟
دکتر کنراد: خودتون هم میدونین که منظور من این نبود.
ایرگمارت: شما بچه دارین؟
دکتر کتراد: نه.
ایرگمارت: خوب وقتی بچهدار بشی تو دیگه میذاری میری دنبال کارت و زنت میشه همه کاره. اون کسی میشه که پهلوی بچه میمونه، وقتی داره تو تب میسوزه. اون کسی میشه که شاهد آمپول زدن دکتر به بچه است. اون کسی میشه که وقتی بچه کابوس میبینه میآد پیش اون و تو اتاقش دنبال لولو میگرده. مردها طاقت دیدن درد کشیدن بچهها رو دارن. برای همین دست شستن از دنیا براشون راحتتر از روبرو شدن با یه همچین چیزیه.»