« درین شبها
که از بی روغنی دارد چراغ ما
فتیله ش خشک می سوزد
و دود و بوی خنجیرش زهر سو می رود بالا
بگو پیر خرد زرتشت را، یارا
چراغ دیگری از نو برافروزد. »
· تو غمگینتر سرود حسرت و چاووش این ایام
تو بارانیترین ابری که میگرید
بهباغ مزدک و زرتشت
تو عصیانیترین خشمی که میجوشد
ز جام و ساغر خیام.
· شفیعی کدکنی با مدد گرفتن از اسطورههای کهن و شخصیتهای برجستهی تاریخی ایران به خواننده یا شنوندهی اشعارش امیدواری هم میدهد. مثلاً در یکی از شعرهایش میگوید:
« هرگوشهای از این حصار پیر
صد بیژن آزاده در بند است
خون سیاووشِ جوان
در ساغر افراسیابِ پیر میجوشد
خونی که هر قطرهاش
صبح پیوند است . »
· ویژگی دیگر شعرهای شفیعی کدکنی این است که در اشعارش از اهورامزدا، زرتشت، سپندارمزد، سیاووش، بیژن، کاوه، درفش کاویانی و بسیاری از این نمادهای فرهنگ کهن ایران استفاده کرده و نشان داده است که اساطیر کهن ایرانی در ذهن شاعری از این دست تبلور پیدا کرده است و شعرهای او را متفاوت میکند.
· به تازگی شعرهای ناب محمدرضا شفیعی کدکنی، برجستهترین شاعر معاصر ایران، برای نخستین بار به زبان فرانسه در کتابی با نام «نیشابور» توسط جلال علوینیا در انتشارات «نامههای ایرانی» در پاریس منتشر شده است؛ در ۲۷۲ صفحه با مقدمهی مترجم و شرح حال شاعر و ۲۵۰ شعر او از دو کتابش و نیز نشریهی ادبی «بخارا».
دکتر صدرالدین الهی در بارهی شفیعی کدکنی مینویسد:
“شاعری که اندازههای شعرش از قماش شعر امروز نیست؛ از آنهاست که از ازل تا به ابد میماند، میخروشد و میرود”.
بسیاری از اشعار شفیعی کدکنی به حافظهی جمعی ایرانیان پیوسته است؛ تأثیری که آرزوی هر شاعری است. شفیعی کدکنی که در کتاب ماندگارش «موسیقی شعر» گستردهترین بررسی را پیرامون موسیقی به انجام رسانده است، شناخت فراوانی نیز از موسیقی دارد. دلبستگی و گرایش او به آیین و فرهنگ کهن ایران، به زرتشت، مانی، مزدک، اهورامزدا نشان میدهد که اساطیر کهن ایران در ذهن و شعرِ شاعری از این نسل تبلور پیدا میکند و شعرهای او را متفاوت میسازد.
کدکنی به مفهوم قدمایی، ادیب و پژوهشگر کمنظیری نیز هست؛ تنها کسی که جانشین دکتر خانلری در زمینهی پژوهش در متون و پژوهشهای آکادمیک در ادب و فرهنگ فارسی است.
برگردان شعرهای شفیعی کدکنی به زبان فرانسه توسط جلال علوینیا مترجم و ناشر «نامههای ایرانی» میتواند پنجرهای به سوی ایران و ادبیات معاصر آن، به روی فرانسویها و فرانسهزبانها بگشاید. در گفتوگو با آقای جلال علوینیا برای سایت «انجمن جهانی زرتشتیان در پاریس» از ایشان میپرسم:
· آقای علوینیا! چرا شعرهای شفیعی کدکنی شاعر، نویسنده، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبیات ایران را برای ترجمه به زبان فرانسه انتخاب کردید؟
جلال علوینیا: تا آنجا که من اطلاع دارم، شعری از شفیعی کدکنی تاکنون به زبان فرانسه ترجمه و منتشر نشده است. شاید ترجمهی بعضی از شعرهایش به انگلیسی در فرانسه وجود داشته باشد، ولی فکر نمیکنم فرانسویها شفیعی کدکنی را بشناسند.
· شما اسم کتابتان را «نیشابور» گذاشتهاید؛ چرا نیشابور؟
برای اینکه شفیعی کدکنی وابستگی خیلی شدیدی به زادگاه خودش دارد، نه تنها به کدکن که زادگاهش و حومهی نیشابور است، به نیشابور و به خراسان علاقه و دلبستگی شدید دارد. وی ستایشگر گذشتهی درخشان نیشابور است و یکی از بهترین مجموعههای شعرش «در کوچهباغهای نیشابور» نام دارد و من این تیتر را با الهام از این مجموعه گرفتهام.
· اشعار شفیعی کدکنی برای این کتاب، چگونه انتخاب کردید؟
من معتقدم هرگونه انتخاب شعرهای یک شاعر توسط مترجم، یک انتخاب دلبخواهی است. یعنی مترجم مطابق با ذوق و سلیقه و میل خودش شعرهایی را انتخاب میکند که خوشایند باشند -در درجهی اول برای خودش – قابل ترجمه باشند و نمایندهی مجموع کارهای هنری و شاعرانهی شاعر باشد و در عین حال تا حدی مطابق با ذوق و سلیقهی خوانندگان فرانسوی باشد.
· فرانسویها چقدر با شعرهای یکی از بهترین شاعران معاصر ایران، یعنی آقای شفیعی کدکنی آشنایی دارند؟
باید گفت متاسفانه آشنایی خیلی کمی دارند. برای اینکه شعر معاصر ایران چند سالی است که ترجمه و منتشر شده است. در گذشته گاهگاه شعرهای پراکندهای از شاعران معاصر مانند شاملو، سپهری و دیگران توسط داریوش شایگان ترجمه و منتشر شده است، ولی ترجمهی مجموعههای مفصل و کامل شعر شاعران معاصر ایران چند سالی است که رایج شده است. بنابراین آشنایی فرانسویها با شاعران معاصر خیلی کم است، ولی خوشبختانه شعر کلاسیک ایران را خوب میشناسند.
· مثل حافظ….
بله مثل حافظ و مثل خیام که چندین بار ترجمه شده است. حافظ هم چندین بار ترجمه شده است. یا عطار که تقریباً تمام مجموعههای شعر عطار به فرانسه ترجمه و منتشر شده است.
· چرا شعر کهن ایران طرفداران بیشتری در فرانسه دارد؟
برای اینکه مترجمان شعر کلاسیک ایران متخصصان ادبیات کلاسیک ایران هستند. آنان استادان دانشگاه و پژوهندگان ادبیات کلاسیک ایراناند که در عین حال دست به ترجمهی آثار کلاسیک ایران زدهاند. و این به صورت یک جریان خیلی مسلط و محکمی در بازار نشر فرانسه درآمده است. ولی این افراد، حال یا به دلیل نشناختن شعر معاصر ایران یا به دلیل مثلاً نداشتن علاقه، کمتر به شعر معاصر ایران توجه کردهاند و برای همین است که شعر کلاسیک ایران در فرانسه جا افتاده است.
· به نظر شما، شعرهای شفیعی کدکنی شباهتی به اشعار یک شاعر یا شاعران فرانسوی دارد؟
بله؛ بخشی از شعرهایش شاید شباهتهایی به شعر شاعران بزرگ فرانسوی مثل آراگون (Louis Aragon) داشته باشد؛ شعرهایی که نوعی تعهد اجتماعی در آنان بوده است. از این جهت مثلاً شاید شبیه شعرهای رِنهشار (René Char) یا آراگون باشند.
· شفیعی کدکنی کتابی به نام «موسیقی شعر» نوشته است و علاقهی زیادی به موسیقی در شعرش دارد. شما چگونه این آهنگ شعری را در برگردان به زبان فرانسه رعایت کردهاید؟
من ادعا نمیکنم که آن موسیقی شعر فارسی شفیعی کدکنی را به زبان فرانسه منتقل کردهام. این کار، کار بسیار دشواری است و شاید محال باشد، حال توسط هر مترجمی که ترجمه شود. من سعی کردهام تا آنجا که امکان دارد در ترجمهی فرانسوی، شکل شعرش را حفظ کنم، یعنی از قافیههای متعددی استفاده کنم. چون ویژگی شعر شفیعی کدکنی استفاده از قافیههای مکرر است؛ یعنی شعر موزون قافیهدار است و نوآوریهای خیلی زیادی در شعر کلاسیک فارسی انجام داده است. درست است که شعرش موزون است، قافیه دارد ولی شعر نو است، شعر معاصر است. من سعی کردهام که تقریباً نوعی موسیقی خاص زبان فرانسه به وجود بیاورم و به این ترتیب شعرش را آهنگین کنم.
· یکی دیگر از ویژگیهای شعرهای شفیعی کدکنی استفاده از واژههای پارسی است و این نشان میدهد که وی دلبستگی و گرایش زیادی به زبان پارسی و فرهنگ ایران دارد. در برگردان این واژههای پارسی، شما مشکلی نداشتید؟
درست است که شفیعی کدکنی از واژههای کهن زبان فارسی استفاده کرده است ولی این در ترجمه مشکلی به وجود نمیآورد چون معادلهای این کلمات به زبان فرانسه امروز ترجمه شده است. من در صدد نبودم که مثلاً معادلهای این واژهها را در فرانسهی کلاسیک یا فرانسهی چند قرن پیش پیدا کنم. سعی کردم زبان امروز فرانسه باشد. این یکی از ویژگیهای زبان شفیعی کدکنی است، ولی شفیعی کدکنی در عین حال نوآوریهایی در زبان فارسی انجام میدهد و از واژههای محلی و از زبان گفتوگوی امروز هم استفاده میکند. یعنی چیزی که در مورد شعر شفیعی کدکنی در هر زمینهای میتوان گفت، این است که چندگانگی دارد، چندتا زبان است، چندتا فرم و چندتا شکل است.
· ویژگی دیگر شعرهای شفیعی کدکنی این است که در اشعارش از اهورامزدا، زرتشت، سپندارمزد، سیاووش، بیژن، کاوه، درفش کاویانی و بسیاری از این نمادهای فرهنگ کهن ایران استفاده کرده و نشان داده است که اساطیر کهن ایرانی در ذهن شاعری از این دست تبلور پیدا کرده است و شعرهای او را متفاوت میکند. این ویژگیها را در کتابتان چطور آوردهاید؟
بله بله، خیلی جالب بود و من چند نمونه از این شعرها را به طور عمد، در این مجموعهی ترجمه شدهی خودم گنجاندهام. من عنوان کتاب را گذاشتم: «شاعری برای تمام فصلها»؛ از این جهت که شفیعی کدکنی همهی مرزها را درمینوردد، خودش را به یک دورهی خاص تاریخ ایران یا یک فرهنگ منطقهای نمیکند، حتی مُلهم است از ادبیات جهانی، بهرهگیری میکند از پژوهشها و نوشتههای روسی و شاعران غربی را هم خوب میشناسد. ولی ویژگی اصلی شفیعی کدکنی آن ریشهدار بودنش در فرهنگ و سنتهای ایران است، فرهنگ و ادبیات زبان ایران، چه زبان کهن و چه زبان معاصر.
علاقهی شفیعی کدکنی به شخصیتهای برجستهای ایران قبل از اسلام ناشی از طرز فکر و جهانبینی شفیعی کدکنی است. یعنی شفیعی کدکنی شخصیتهایی از گذشته را انتخاب میکند که شخصیتهای روشنگر و مصلح اجتماعی بودند یا دارای اندیشههای خیلی انساندوستانه بودند. شفیعی کدکنی همهی اینها را برمیگزیند و به آنها اشاره میکند، ولی فقط به دورهی باستانی اکتفا نمیکند، در تمام طول تاریخ ایران شفیعی کدکنی مراجعه میکند به شخصیتهایی که به نوعی پیشآهنگ بودند، پیشتاز بودند در عرصههای مختلف؛ مثل حلاج، مثل ابوالفضل حروفی یا سهروردی. یعنی از نظر شفیعی کدکنی دورهها مطرح نیستند یا فقط فرهنگهای مختلف، ولی انسانهای برجسته با اندیشههای نوین و مبتکرانه و تحولگرایانه. با این اندیشهها و شخصیتها سروکار دارد.
· استفاده از اسطورهها و نمادهای تاریخی و کهن ایران دیدی وسیع به شاعر داده. وی به زرتشت و مزدک اشاره کرده است. در اشعاری که انتخاب کردهاید، حضور این اسطورههای تاریخی در شعرهای شاعر، برای شما هم جالب بود؟
بله خُب، توجه شفیعی کدکنی به دورههای تاریخ ایران قبل از اسلام و همچنین توجهاش به دورههای درخشان تاریخ ادبیات و فرهنگ ایران بعد از اسلام هم هست. این توجه معطوف به همهی این دورهها است و این نشاندهندهی آن است که شفیعی کدکنی به گرایشهای معینی، به آیینهای معینی، به طرز فکرهای مشخصی، به شخصیتهایی که خواهان دگرگونی و خواهان پیشرفت جامعهاند و انسانگرا هستند توجه دارد و برای آنها ارزش قائل است.
جالب اینجاست که شفیعی کدکنی از بدو کودکی تا اوان جوانی غرق در فرهنگ اسلامی است، غرق در پژوهشها و ادبیات اسلامی، فلسفی و حتی الهی، فقهی و غیره است و یک فرآوردهی مدرسهها و حوزههای علمی خراسان است. ولی به رغم این پشتوانه، در شعرهای شفیعی کدکنی بیشترین اشارهها به شخصیتهای غیرمتعارف یا شخصیتهایی است که حتی مُلحِد شناخته شدهاند و توسط گرایشهای تنگنظرانهی حاکم اعدام شدهاند. یعنی شفیعی کدکنی خودش را مقید به پشتیبانی یا دفاع از یک دورهی خاص یا یک فرهنگ خاص نمیکند. عرصههای پیشتازی شفیعی کدکنی، عرصههای خیلی وسیع و حتی بعدها جهانی میشود.
· شفیعی کدکنی با مدد گرفتن از اسطورههای کهن و شخصیتهای برجستهی تاریخی ایران به خواننده یا شنوندهی اشعارش امیدواری هم میدهد. مثلاً در یکی از شعرهایش میگوید:
« هرگوشهای از این حصار پیر
صد بیژن آزاده در بند است
خون سیاووشِ جوان
در ساغر افراسیابِ پیر میجوشد
خونی که هر قطرهاش
صبح پیوند است.»
این علاقه به اسطوره های کهن به نوعی بازسازی هویت ایرانی نیز هست ؟
من معتقدم که شاعران بزرگ ما هرکدام به نحوی تلاش کردهاند که هویت ایرانی را بازسازی کنند. این گرایش را مثلاً نزدِ اخوان میبینیم و تا حدی نزدِ شاملو ولی بیشتر با توجه به غرب و فرهنگ غربی. ولی این توجه را در نزدِ سپهری هم میبینیم که سعی میکند با الهام گرفتن از مکتبهای گوناگون شرقی، یک نوع هویت ایرانی را بازسازی کند.
اما نکتهای که در مورد شعر شفیعی کدکنی خیلی جالب است، این است که تا حد زیادی بهرهگیری میکند از نهادها، شخصیتها یا گرایشهای کهن در تاریخ یا فرهنگ ایران، ولی محتوای تازه و نویی به این شکلها میبخشد. به طور مثال سیمرغ که یکی از سمبلهای خیلی رایج و اساطیری و خیلی مهم و مشهور ادبیات فارسی است، در شعر شفیعی کدکنی گاه همان ارزش مثبت گذشته را دارد، ولی گاه برعکس تبدیل به یک نمادِ فاجعه و کابوس برای مردم ایران میشود. یعنی شفیعی کدکنی در واقع از این سمبل برای اشاره به رویدادهای تاریخ معاصر ایران استفاده میکند. یا شعر دیگری به نام «معراجنامه» دارد که با الهام از «اردای ویرافنامه» که یک اثر کهن پارسی- زرتشتی – است، نوشته شده است. اما این شعر که نوعی سیروسیاحت در دنیاهای گوناگون است، مضمون اجتماعی سیاسی در جامعهی امروز ایران را پیدا میکند. یعنی شفیعی کدکنی با استفاده از فرمهای کهن (گذشته) محتوای جدید به این فرمها تزریق میکند.
· چه مدت برای ترجمهی شعرهای کتاب «نیشابور» وقت صرف کردید؟
تقریباً دو سال در مورد شفیعی کدکنی و در مورد آثارش خواندم و پژوهش کردم، شعرها را ترجمه کردم و چندین بار تجدیدنظر کردم و با یک همکار فرانسویزبان روی این شعرها کار کردم. تقریباً میتوانم بگویم دو سال روی این شعرها کار کردم.
آقای علوینیا! کمی هم از انتشاراتی خودتان ؛ «نامههای ایرانی» و شروع کارش بگویید.
ما کار انتشاراتیمان را با ترویج ادبیات زنان ایران شروع کردیم. چون فکر کردیم با توجه به شرایط ایران در اولویت است. این است که با فروغ فرخزاد شروع کردیم و شعرهای کامل فروغ را منتشر کردیم و بعد نوشتههای کامل فروغ را. بعد از فروغ، شعرها و نوشتههای طاهره قرهالعین را منتشر کردیم که یک شخصیت استثنایی و برجسته در تاریخ ایران است. گزیدهای از شعرهای سیمین بهبهانی را منتشر کردیم و بعد یک رُمان از خانم شهرنوش پارسیپور «زنان بدون مردان» را انتشار دادیم، یک اثر از خانم فرزانه میلانی که استاد دانشگاه و پژوهنده است در بارهی نویسندگان زن در ایران را منتشر کردیم. ولی در کنار ادبیات زنان، اخوان ثالث، نیما و یک اثر اقتباسی از شاهنامه و دیوان حلاج و صد غزل از عطار را منتشر کردیم و اکنون گزیدهای از شعرهای شفیعی کدکنی را انتشار دادهایم.
· بعد از دو سال کار روی اشعار شفیعی کدکنی، میتوانم بپرسم کدامیک از شعرهای او را بیشتر دوست دارید؟
اگر بخواهم انتخاب کنم، چندین شعر هستند، ولی شعر «در این شبها» به نظر من خیلی شعر موفق و دوستداشتنیای هست.
· با شعر در این شبها که شفیعی کدکنی به «م.امید» (مهدی اخوان ثالث) تقدیم کرده و شما هم آن را دوست دارید، میرسیم به پایان این گفتوگو:
درین شبها
که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر میترسد
درین شبها
که هر آیینه با تصویر بیگانه است
درین شبها
که پنهان میکند هر چشمهای سر و سرودش را
…
چنین بیدار و دریاوار
تویی تنها که میخوانی
تویی تنها که میبینی
تویی تنها که میبینی
هزاران کشتی کالای این آسوده بندر را
بهسوی آبهای دور، چون سیلاب در غرش
تویی تنها که میخوانی
…
تو غمگینتر سرود حسرت و چاووش این ایام
تو بارانیترین ابری که میگرید
بهباغ مزدک و زرتشت
تو عصیانیترین خشمی که میجوشد
ز جام و ساغر خیام
م. سرشک (محمد رضا شفیعی کدکنی)
از زبان برگ ۱۳۴۶/۶/۲۲
· با سپاس از شما برای این گفت و گوی ویژه با سایت انجمن جهانی زرتشتیان پاریس .
· گفت و گو از ایرج ادیب زاده.