شب گذشته، آخرین خبر ناگوار برای اهالی فرهنگ و اندیشه با شرحی کوتاه و چنین مخابره شد: «عباس کیارستمی، کارگردان بنام ایرانی از پس گذراندن یک دوره ی بیماری در پاریس در گذشت.» تنها برندهی ایرانی نخل طلای جشنوارهی کن در حالی چشم از جهان فرو بست که ماههای پایانی عمرش را پیوسته در مبارزه با ناخوشاحوالی به سر میبرد. او از نگاه بسیاری از منتقدان و فیلمسازان جهان مهمترین و شناختهشدهترین کارگردان ایرانی به شمار می رفت و بارها و بارها از سوی نشریات مختلف به عنوان یکی از بهترین کارگردانان جهان انتخاب شده بود.
عباس کیارستمی زادهی سال ۱۳۱۹ در تهران بود و پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی برای مشق نقاشی وارد دانشگاه شد، او با وجود آنکه از دریچهی کارهای گرافیکی وارد حرفهی هنر شده بود؛ ولی با این همه هرگز خودش را یک نقاش نمیدانست. او کار فیلمسازی را از سال ۱۳۴۹ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد. با فیلمهای کوتاهی برای کودکان و درباره کودکان؛ مسیری که تا اواخر دهه ۱۳۶۰ با فیلمهای بلندش ادامه پیدا کرد. نان و کوچه و تجربه و مسافر از جمله فیلمهای کانونی او در آن سالها بودند. او در گفتوگویی با روزنامه گاردین در سال ۲۰۰۵ دربارهی این برهه از فعالیتهایش گفته بود: « ما بنا بنود فیلمهایی بسازیم دربارهی مسائل و دغدغههای کودکی. در آغاز این تنها برای من یک شغل بود ولی همین فیلمها از من یک هنرمند ساختند.» او در فیلم «نان و کوچه» پسربچهای را تصویر میکند که قصد دارد از کوچهای عبور کن اما وجود یک سگ در کوچه مانع عبور او میشود. جستوجوی طولانی مدت کیارستمی برای یافتن کوچه و خانهای مناسب و به درازا کشیدن تصویربرداری بدون کات یک سکانس چهل روز به طول انجامید تا روی بیننده تاثیری مضاعف بگذارد، این تکنیک بعدها به یکی از ویژگیهای سبک و سیاق فیلمسازی او درآمد. استفاده از کودکان در نقشهای اصلی، ارائه سبکی مستندوار، ساختار مینیمالیستی در فضایی ساده، حذف کارگردان، عبور از زندگی روزمره به جنبههای عمیق زندگی، مکالمه در ماشین و در فضایی شاعرانه و… به ساختاری کیارستمی وار تبدیل شد و منحصر در چهل فیلم سینمایی، کوتاه و مستند او ماند.
فیلم «گزارش» محصول سال ۱۳۵۶، نخستین فیلم بلند داستانی کیارستمی بود که در آن روایتگر دغدغههای و مصائب زندگی کارمندی شهری ایران شدهبود، با وجود موفقیت نسبی فیلم از نگاه منتقدان، کیارستمی نزدیک به یک دهه پس از آن تنها فیلم کوتاه و مستند ساخت تا اینکه به فیلم تحسین برانگیز «خانه دوست کجاست» رسید.
کیارستمی با ساخت فیلم «خانه دوست کجاست» در سال ۱۳۶۵ ، به شهرتی جهانی رسید و دروازههای جشنواره های گوناگون به رویش باز شد. «خانه دوست کجاست؟» داستانی ساده درباره یک کودک هشت سالهی با وجدان را روایت میکند که تلاش میکند دفترچه دوستش را که در روستای همسایه زندگی میکند به او بازگرداند وگرنه دوستش را از مدرسه بیرون میکنند. در این فیلم معرفی باورهای سنتی روستانشینان ایران نمایش داده میشود که کیارستمی این موضوع را از نگاه یک کودک به مخاطب معرفی میکند. استفاده از فضای شاعرانه برای مناظر روستایی و بومی ایرانی هم از دیگر نکات درخشان این فیلماند.
این فیلم راهگشای فیلمهای بعدی او شد، سهگانه زلزله ؛« زندگی و دیگر هیچ» و زیر درختان زیتون.
از آثار جنجالی کیارستمی پس از انقلاب ۵۷، فیلم نیمه بلند و نیمه مستند «قضیه شکل اول، شکل دوم» بود، این فیلم برای سی سال از اکران باز ماند و در آن بسیاری از چهرههای سیاسی و اجتماعی روبهروی دوربین قرار داشتند، از کیانوری و قطبزاده گرفته تا بهشتی و خلخالی.
سال ۱۳۷۶ اما مصادف شد با ساخت شاهکار او، فیلم «طعم گیلاس» که برای او یکی از مهمترین جایزههای سینمایی را به دست آورد؛ اولین و تنها نخل طلای سینمای ایران.
این فیلم، در سبک مینیمالیستی ساخته شده بود و قصهی مردی را میگفت که با اتومبیل شخصیاش در حومهی شهر تهران میچرخد و در جست و جوی کسیست که در ازای دریافت مزد، مدد رسان او شود برای به سرانجام رساندن خودکشی و سر به نیست شدناش. کیارستمی برای این فیلم جایزه نخل طلا جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷ را به دست آورد. کیارستمی در مورد این فیلم گفتهبود: تفاوت و شباهت کار ما کارگردانها با روانشناسان در این است که کارگردان، در سطح جامعه معضلات را میبیند و نقطه درد را نشان میدهد ولی همانجا رها میکند و از اینجا بهبعد، حیطه او نیست. این جامعه روانپزشکی است که پس از تشخیص به درمان درد هم میپردازد.» در این فیلم همایون ارشادی نقش آقای بدیعی را ایفا میکند. مجله تایم در سال ۲۰۰۹ این فیلم را بهعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ کن نامید.
کیارستمی بعد از «طعم گیلاس» سه بار دیگر هم برای فیلمهای ده، کپی برابر اصل و مثل یک عاشق نامزد این جایزه شد. کپی برابر اصل را به زبان فرانسوی٬ ایتالیایی و انگلیسی در ایتالیا ساخت و مثل یک عاشق را به زبان ژاپنی و فرانسوی در ژاپن.ژولیت بینوش، ستاره سینمای فرانسه که در کپی برابر اصل بازی کرده بود٬ برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن را در کن گرفت.
مثل یک عاشق آخرین ساخته سینمایی او بود که در ژاپن فیلمبرداری شد.او علاوه بر فیلمسازی در زمینههای دیگری هنری نیز فعال بود و تجربیاتی در عکاسی٬ چیدمان٬ شعر و کارگردانی اپرا داشت. نمایشگاههای مختلف عکس و چیدمان در ایران و چندین کشور دیگر برگزار کرد و اپرایی از موتزارت را روی صحنه برد.
او دربارهی شیفتگیاش نسبت به هنر عکاسی گفته بود: :«تنها اندیشیدن به آسمان ابری و ریشه های در هم درختان زیر نوری جادویی دشوار است. ناتوانی در کشف لذت دیدن یک چشم انداز دل انگیز با دیگری نوعی شکنجه است؛ به این دلیل است که من عکاسی را شروع کردم. می خواستم آن لحظه های احساس و رنج را جاودانه کنم.»
عکسهای کیارستمی افشاگر تلاش اوست برای تقطیر تصویر به عریان ترین و بنیادی ترین عناصر آن. کیارستمی هنر عکاسی را به مراتب خالص تر از فیلم ارزیابی می کرد و معتقد بود عکس ناچار نیست روایتگر باشد و وظیفه سرگرم نگه داشتن مخاطب را هم بر عهده ندارد. یک عکس به تنهایی می تواند مادر سینما باشد. این نقطهایست که سینما از آن آغاز می شود، یک عکس.»