خانه » هنر و ادبیات » مجازات غزه/رضا اغنمی

مجازات غزه/رضا اغنمی

4567

نویسنده: گیدئون لِوی
مترجم: فرهاد مهدوی
طرح روی جلد: پارسوا باشی
ناشر: ؟؟؟
چاپ اول: تابستان ۱۳۹۴ – لندن

مترجم در سرآغاز کتاب شرح آشنائی خود با نویسنده و موضوع متن کتاب را توضیح داده است. «به طور اتفاقی برنامه یی از برنامه های «هارد تاک» از تلویزیون بی بی سی را تماشا می کردم . . . . . که گیدئون لِوی روزنامه نگار چپ گرای اسرائیلی و نویسنده و ستون نویس هفتگی روزنامه ی معروف هاارتض – روزنامه تحصیل کرده ها و روشنفکران اسرائیل – شرکت داشت». مترجم به مصاحبه گوش می خواباند و ازشنیدن سخنان به حق و عریان لوی از ظلم و ستم فاحشی که برمردم فلسطین رفته، شدیدا تحت تأثیر قرار می گیرد. آنهم اززبان یک روزنامه نگاریهودی، شهروند اسرائیلی. تصمیم می گیرد که زمینه های تماس و آشنائی با این روزنامه نگار و نویسنده با وجدان شجاع یهودی را فراهم سازد. موفق می شود و با دریافت کتاب، همراه با نامه ای کوتاه ازنویسنده که با عنوان« یادداشتی برای خوانندگان فارسی زبان – گیدئون لوی»، دنبال «اشاره» آمده، ترجمه این اثر جالب و پر محتوا را به ادبیات تبعید اضاقه می کند. پیشاپیش بگوبم که این اقدام نیک مترجم از اشتیاق و علاقمندی انسانی او به جور وستم وحشیانه ای که بیش از نیم قرنی است بر مردم فلسطین تحمیل شده وهمچنان ادامه دارد، در مقایسه با سکوت دنیای ننگین وجدان های مسخ سوداگران جهانی، جای قدردانی دارد و بس.
روزنامه گاردین کتاب «مجازات غزه» را با این عنوان معرفی کرده است : «استقبال از کتابی که اسرائیلی ها می خواهند تا خشم خود را ابراز کنند». گاردین، با تأیید نویسنده کتاب که «او یک اسرائیلی است که به حفظ شرافت کشورش کاملا متعهد است»، کشتار هولناک کودکان فلسطینی توسط اسرائیلیها را روایت می کند: «درعملیات سرب گداخته، یعنی سه هفته از دسامبر ۲۰۰۸ تا ژانویه ۲۰۰۹ ، تعداد ۱۳۳۰ فلسطینی کشته شدند که ۴۳۰ تن از آنان کودک بودند».
مصاحبۀ نویسنده کتاب با «استیون ساکر دربرنامه هارد تالک»، بسی جالب و خواندنیست. تازگیهایی دارد شنیدنی که چه بسا از دیدگاه های عموم پنهان مانده است. با مطالعۀ مصاحبه ی یازده برگی، هر خوانندۀ منصف علاقۀ مترجم برای پیدا کردن نویسنده و تماس با او برایش روشن می شود. نویسنده که درسرتاسر مصاحبه از اسرائیل با عنوان اشغالگر یاد می کند. قوانین جنگ بین دوطرف را مطرح می کند. یاداور می شود که : «بین تخلیه شهرک نشین ها، ویرانی و کشتار درغزه تفاوت هست». قاطعانه می گوید: «اسرائیل وقتی از غزه بیرون رفت، این تکه سرزمین را به نوعی قفس تبدیل کرده بود. بزرگترین قفس جهان. اسرائیلی ها این کاررا بدون هرگونه مذاکره یا توافق با فلسطینی ها انجام داده بودند. اسرائیل این کاررا صرفا به دلیل ملاحظات خودش انجام داد چون برای نگهبان راحتتر بود که بیرون زندان بنشیند تا این که خودش هم توی زندان باشد! این هیچ ربطی به صلح؛ پایان اشغال یا توافقات ندارد؛ انتظار داشتید مردمی که درقفس زندگی می کنند چه کار کنند؟ به طرف اسرائیل گل پرتاب کنند؟ تا ابد توی این قفس بنشینند و فقط منتظر باشند که خدا به آنها کمک کند؟ می شود چنین انتظاری داشت؟».
درمقابل پرسش : « شما ازکلمۀ فاشیسم استفاده کردید و گفتید که درگذشته سعی کردم این کلمه را به کار نبرم، اما فکرکنم وقتش رسیده که برای توصیف انچه که امروز دراسرائیل می گذرد از واژۀ فاشیسم استفاده کنم» پاسخ می دهد : « من علائم اولیۀ فاشیسم را می دیدم وهنوز هم آن را می بینم بیماری را هرچه زودتر کشف کنید بهتر است . . .» مصاحبه کننده حرف او را بریده می گوید : «چگونه جرئت می کنید چنین چیزی را به مخاطبان اسرائیلی خود می گوئید آن هم با خاطرجمعی که این کشور دارد. خود شما پسرآواره های آلمانی و چکی هستید که با بخت و اقبال توانستند از چنگ نازیسم فرار کنند». پاسخ می دهد : «من نشانه های اولیه را می بینم. وفتی بعضی ازاسرائیلی ها که بسیاری ازآن ها را من می شناسم ازاین که بروند علیه این جنگ تظاهرات کنند می ترسند، آن هم ترس فیزیکی؛ وقتی یکی ازسران پارلمان اسرائیل پناهجویان افریقائی را سرطان می خواند، وقتی یکی از رهبران حزب لیکود می گوید من به خاطر نوشته هایم درباره ی جنگ باید به جرم خیانت دردادگاه محاکمه بشوم، این ها علائم اولیه بیماری هستند. نگرانی اصلی من این نیست که ما فاشیست هستیم، درمقاله هم نوشتم که ما هنوز به مرحلۀ فاشیسم نرسیده ایم ولی نگرانی اصلی من این است که …» پرسشگر باز حرف لوی را بریده می گوید که اگر قرار باشد در این جا چیزی به فاشیسم تشبیه بشود آن ایده ئولوژی و ذهنیت رهبران حماس است و…». درمقابل این پرسش که :« اگریکی از پسران شما با یک راکت حماس مجروح بشود یا حتی بدتر ازآن کشته بشود، ممکن است نظرشما تغییر کند؟». پاسخ می دهد : «نه به هیچوجه . . . . . . اتفاقات ناگوار شخصی نمی تواند این اعتقاد را عوض کند. آنقدر به من اعتبار بدهید که اعتقاداتم بسیارعمیق تر ازاین حرف هاست». پاسخ های سنجیدۀ او و دفاع از حقوق فلسطینی های آواره در سرزمین خود، قابل ستایش است. به ویژه با بحران های ویرانگر و اتفاقات خونین روزانۀ جهان، ضرورتِ حرمت به انسانیت وهمزیستی مردم را گوشزد می کند.

عنوان : «خنجری درپهلوی اسرائیل»، گفتاری ست از روزنامه لوموند، که گیدئون لوی، ژورنالیست برجسته ی اسرائیلی و برنده جایزه را با چنان عنوانی معرفی کرده، اشاره ای دارد به تجاوزات وحشیانۀ اسرائیل : « اسرائیل درسال ۲۰۰۹ باریکه ی غزه را مورد تهاجم قرارداد، این تهاجم تجاوزکارانه بیش ازیکهزار فلسطینی را کشت و زیرساخت ها درغزه را ویران کرد، زیرساخت هایی که همین حالا نیز فقیر و زیرفشار محاصره است. کتاب مجازات غزه، نشان می دهد که چگونه زمینه ها برای انهدام فراهم شده بود، و سپس نتایج این تهاجم را نیز مستند کرده است».
ابعاد فاجعۀ هولناک غزه، درمقدمۀ شش برگی کتاب، خوانندۀ منصف را با دردِ بی پناهی فلسطینی ها آشنا می کند. گیدئون لوی می نویسد: « این احساس را داشتم که قلبم متوقف می شود. بیش از ۱۳۰۰ نفر کشته شده بودند، یعنی بیش از یکصد برابر تلفات اسرائیل، این نسبت وحشتناکی است که به ندرت مقایسه می شود. بیش از۵ هزار نفر مجروح، و ۲۴۰۰ ساختمان ویران شده بود که ۳۰ مسجد، ۱۲۱ کارخانه و کارگاه و ۲۹ مرکز آموزشی را شامل می شد. به خانه های ۳۵۰ هزار تن ازساکنان غزه آسیب وارد شده بود، چیزی فراتر ازآمار رسمی. رقم واقعی ابعادی وحشتناک دارد». ومهمتر، فاشگونی شجاعانۀ نویسنده است که پرده های فریب و ریا را می درد و سران نمایندگی اتحادیه اروپا را بی آبرو می کند: «درحالی که جنگ ادامه و بمب ها درغزه فرو می ریخت، هیئت نمایندگی سران اتحادیه ی اروپا به اورشلیم آمد تا به اهود المرت – نخست وزیر اسرائیل – روحیه بدهد و اورا تشویق کند. این نمایی وحشتناک و رژه ی شرم اور اروپای نوبود. هیجکدام از آنها به خود زحمت ندادند که ازغزه دیدن کنند تا جنایاتی را که اسرائیل درآنجا مرتکب شده به طور مستقیم و دست اول ببینند». اشاره جالبی دارد درپایان همین مقدمه که شنیدنی ست، میزان آزادی و حدود دموکراسی در اسرائیل را یادآور می شود :«دراسرائیل طاقت فرساست که بخواهی حرفت را بنویسی، حرفی که خواننده ی چندانی نخواهد داشت. با این وصف شاید این کتاب آنچه را که تا کنون گفته شده، اثبات کند، در اسرائیل هنوز صداهای مخالفی وجود دارد».

در۲۰۰۶ از «تحریم عادلانه تا تاریکی غزه»، شش مقاله آمده که نویسنده درباره فشارهای تحمیلی اسرائیل به مردم ستمدیدۀ بومی، نوشته و منتشر کرده است. فریاد می کشد که یک میلیون و پانصد هزار نفر فلسطینی در قفس اسرائیل به زندانند. با مستند کردن تجاوزهای یکجانبۀ اسرائیل، شیوه های پنهانی کشتارها به ویژه قتل عام کودکان فلسطینی را توضیح داده است: «ما هنوز حاضر نیستیم از مرگ وتخریب و وحشت صحبت کنیم. طی دو ماه گذشته، اسرائیل ۲۲۴ فلسطینی را کشته است که ۶۲ تن ازآن ها کودک و۲۵ تن زن بوده اند . . . امروزه اسرائیل با اتکاء به شیوه ی دیگری از ترور، برخانه ها به طورنامحدود بمب می اندازد، موشک می زند، گلوله باران می کند وتمام خانواده ها را یکجا می کشد. بیمارستان ها با ۹۰۰ بیمار تحت درمان تخریب شده اند. هفته گذشته در بیمارستان شفا، تنها جایی که ارزش دارد به آن بگویی بیمارستان، صحنه یی جانگذار دیدم، کودکانی را دیدم که اعضای بدنشان را ازدست داده، دهان بند طبی بردهان داشتند و برای تمام باقی مانده ی عمرشان باید معلول و مفلوج روزگار بگذرانند».

در۲۰۰۷ از «احمدی نژادهای کوجک شروع و درحضورژورنالیست های اسرائیلی ارغزه ضروری است» به پایان می رسد که شامل پنج مقاله در همان روال گذشته، سنجیده و مستند از ویرانی و تخریب و کشتار مردم بی پناه غزه است. نویسنده با معرفی «رُم کسپی» حقوقدان برجستۀ اسرائیلی به مقاله ای که همو نوشته اشاره می کند: «نه تهاجم زمینی و نه حملۀ هوایی، بلکه گذاشتن دام و تله . . . ازلحظه ای که راکت شماره ۸ شلیک می شود، دولت اسرائیل دست به کارشود. تا غزه را اززیرساخت های اساسی اش مانند سوخت، آب و برق و تلفن منقطع ومحروم سازد. و ازاین که دیگران بتوانند این امکانات را برای غزه فراهم سازد جلوگیری کنند. ” به عبارت دیگر، منابع زیستی و حیاتی یک میلیون و پانصدهزار نفر ساکنان غزه را قطع کنند» و سپس اضافه می کند که «شیطان ازاین پس فقط درتهران نخواهد بود وهمین حا درمیان ما شیطنت می کند. اسرائیل را جریان کوجک و تیره یی از احمدی نژادهای سفید وآبی پرکرده است. اگر رئیس جمهورایران تخریب اسرائیل را پیشنهاد می کند، آن ها که ازاحمدی نژاد کوچکترند پیشنهاد می دهند که روستاهای فلسطینی را تخریب و صاف کنند وهمه ی جمعیت را گرسنگی بدهند و درواقع همه را بکشند». نویسنده، از وزرای دولت اسرائیل و اهداف نهائی آنها می گوید از وزیرداد گستری اسرائیل شروع کرده می نویسد: «مردی که باید قانون را رعایت کند گفت ما مجازیم که همه چیزرا نابود کنیم. وزیرصنعت و تجارت، “الی یشایی” نیزکه نماینده ی یک حزب مذهبی و دارای رهبری “معنوی” است ازجیم رامون عقب نمانده، او پیشنهاد داد نابودی شالوده و زیرساخت های لبنان وهمچنین “با خاک یکسان” کردن روستاها را هدف قرار دهند. . . . . . . خاخام سابق، “مردخای الیاهو” گفت به خانه ها شلیک کنید. وزیر مسستمری گفت یک موشک قسام داخلی بسازید و با آن غزه را هدف قرار دهید. وزیرامنیت ملی، “اودی دیچر” گفت اهداف تروریستی کافی نیست، آن دیگری شکایت داشت که چرا ساکنان بیت لاهیا، و بیت خاتون در زندگی آرامی بسر می برند. “لیبرمن” پیشنهاد داد که برای هر ضربه به سدورت، به محله های شهرغزه ضربه بزنیم . سرلشکر “امیرانی” می گفت غزه را به محله های مختلف تقسیم کنیم و این محله ها را یکی یکی نابود کنیم».

روایت هولناکی که دراثبات بیمایگی و دیوانگی برخی از رجال امروزی دنیاست به ویژه درجهان سوم. نه تنها حقوقدان برجسته اسرائیلی نیزهمپالگی احمدی نژاد است، بلکه دیگررجال دولت اسرائیل همه ازیک قماشند، انگارآبشخور تربیتی و ریشه های زیستی و اندیشگی این حمع معدود یکسان است، آدمخوار و فاسد و منادی خشونت و خونریزی! نویسنده با اندوهی که خواننده را به شدت متاثرمی کند، این فصل دفتر تکان دهنده اش را با این جملات به پایان می رساند: «هیچیک از این افراد که اسم شان در بالا آمده به خاطر گفته های شان مجازاتی ندیدند و هیجکدام نیز کنار گذاشته نشدند. این، آن چیزی است که ما هستیم. این تصویر اخلاقی ماست».
جنگ علیه کودکان، نویسنده: صحنۀ هولناکی از کشتارهای سازمان یافتۀ کودکان را می گشاید. آماری مستند از قتل عام کودکان را ارائه می دهد و بی تقاوتی مهاجمان را به این کشتارهای وحشیانه مطرح می کند. ازقتل ۲۱ کودک درطی دو هفته می گوید و اسرانیلی ها به این بهانه که «فلسطینی ها برای به کاربردن موشک های قسام از کودکان استفاده می کنند». حال آنکه کودکان «درحالی کشته شدند میوه خرنوب جمع آوری می کردند وسه نفر بعدی نیز، . . . درحال بازی و دویدن بوده اند». و تآسفبار این که برای : «نیروهای دفاعی اسرائیل هیج اهمیتی ندارد که قربانیانشان کودکان باشند. آنها به هرکس که مشکوک شوند شلیک می کنند حتی اگر کودک باشند. . . . نیروئی که به پرتاب کننده گان موشک ها آتش می کند ارتشی است که کودکان را می کشد». داستان هولناکی از وحشیگری اسرائیل درسال نو ۵۷۶۷ عبری روایت می کند . از قتل کودکی ۱۴ روزه درآغوش مادر معلول. ازکشتار اطفال درمهد کودک، در برخورد موشکهای اسرائیلی «۲۲ کشته پشت سرخود برجای گذاشته ومحله را با خاک یکسان کردند» پنداری نوچه های هیتلر از آئین یهودیت سربرآورده، درمعامله ای کثیف همدست با صهیونیست جهانی، خونبهای کشتارفلسطینی ها را با تأمین امنیت زندگی تاخت زده اند.

در۲۰۰۸ «تمام چراغ ها خاموش شده است» گیدئون لِوی، مسئولان حکومت اسرائیل را به دادگاه وجدان عمومی می کشاند. از«کمیته ی وینوگراد» می گوید: «این کمیته درمورد کشوری که جنگی را علیه همسایه اش به راه انداخته، هزاران نفر از شهروندانش را کشته، کشتار جمعی را موجب گردیده، مهمات ترسناک را به کار گرفته و به کشتار بی گناهان تا امروز ادامه داده حرفی نمی زند؛ کمیته ی وینوگراد کمیته ی متروکه است». همو درمقایسۀ نیرو و تجهیزات تخریب وکشتارجنگی اسرائیل، {– فلسطینی ها با ابزارجنگی اولیۀ تیر و کمان ازسویی و اسرائیلی ها با موشک های دور برد و هوا پیماهای اف ۱۶ –} از سوی دیگرمی نویسد : «اگرتمام ساکنان باریکه ی غزه به خاطر موشک های قسام مستحق مجازات هستند بس تمام اسرائیلی ها نیز به خاطر اشغال، باید مجازات شوند». و با شکافتن انگیزه های بی سرانجام جنگ، نتیجه می گیرد که هدف نهائی کشتار و ویرانی بود.
درمقاله ۲۳ مارس ۲۰۰۸ تحت عنوان «با دوستانی مانند اینها» می نویسد: میهمانان وبازدیدکنندگان از اسرائیل، باید هولوکاست را در دیوار غربی و حالا درسدروت، محل زیارتی ی ملی، گرامی بدارند . . . . . . ترکیبی از سدروت و هولوکاست، اسلام هراسی بین المللی و حاکمیت حماس درغزه، کاررا هموار کرده است». ازموضع رهبران اروپائی، دراین باره با عنوان گیج کننده یاد می کند: « مقامات اروپایی چشمان خود را بسته و به طور خود کار خط امریکا را در زمینه ی حمایت کور از اسرائیل پیش گرفته وغزه را تحریم کرده اند». همین رفتار نادیده گرفتن تجاوز اشغالگرانه اسرائیل را فرانسوی ها نیز پیش گرفته اند. ومردم غزه هنوز درقفس زندان اسرائیل به بند کشیده شده اند.
در مقالۀ ۲۴ ژوئیه «عنوان مُد کاترپیلار» ازتخریب یکهزار و چهارصد وچهارخانه خبر میدهد.«۱۰ هزار و ۷۰۴ فلسطینی، بی خانمان شدند. درکمپ پناهندگان در جنین، اسرائیل ۵۶۰ خانه را تخریب کردند. راننده ی بلدزر افسایه یی گفت که او چقدر ویسکی خورده تا توانسته است “جنین را به زمین فوتبال” تبدیل کند. درعملیات رنگین کمان، که بولدزرهای دیگری کار می کردند، اسرائیل ۱۲۰ خانه را طرف یک روز درکمپ برزیل در رفح تخریب کردند».
در مقاله ۳۱ دسامبر ۲۰۰۸ باعنوان «ساخت هیولا ازبهترین مردان جوان ما» می نویسد: « این مردان جوان، طرف چهار روز ۳۷۵ تن را کشتند».
۲۰۰۹ باعنوان: «و أنجا بدن ها در زمین پراکنده اند»، آخرین فصل کتاب است و شامل ۱۸ مقاله در همان روال فاشگویی با زبان تند انتقادی از تجاوزهای خونین و سبعبت ارتش مجهز تا بیخ دندان با سلاح های مدرن درمقابله با مردم درمانده و مفلوک فلسطین که بقول نویسنده در قفس زندان به بنداند.
درمقالۀ اول فوریه عنوان «سکوت حقوق دانان» آمده است: «۴۱هزار وکیل دراسرائیل وجود دارد که به عنوان وفاداران به دولت قانونی مشغول به کارهستند. این ارتش بزرگ وسنگین، یک بار دیگر از عملکرد خود منحرف نشده است. سوءظن عمیقی درسراسر جهان وجود دارد که اسرائیل یک رشته جنایات جنگی مرتکب شده است. حقوقدانان کشور ما اما به سازش خود چسبیده اند و ادامه می دهند».
درمقاله ۱۹ مارس ۲۰۰۹ «فقط دروغ» به نقل از اُلمرت : «ما به هرکاری دست می زنیم باعملیات باران های تابستانی آغاز شد که بازپرداختی بود برای انتقام جوئی و آدم ربایی. ۲۰ عضو پارلمان فلسطین و ۸ وزیر ازخانه هایشان ربوده و زندانی شدند». دولت اسرائیل و آدم ربائی! تعجب آور این که نخست وزیر دولت یعنی فرمانده آدم ربایان به ظاهر متمدن! بی کمترین شرم و حیا می گوید : «ما از هیچ تلاشی فروگذاری نکردیم، اما با سازمانی بی رحم، سبع، ستمگر و عاری از احساسات اولیه ی انسانی مواجه هستیم . . . . . . نخست وزیری که علیه مردمی محاصره شده و درمانده درغزه دست به تهاجم زده – ۱۳۰۰ تن از آنها را کشته و یکصد هزار تن را با ارتشی که بی رویه خشونت به خرج می دهد، بی خانمان کرده – اخلاقا حق ندارد که از بیرحمی، سبعیت و کمبود ترحم حرف بزند».
با گاهشمار که شامل شرح رویدادها به ترتیب زمانی و تاریخچۀ، پیشینه و تحولات فلسطین است این کتاب مستند و پرمحتوا به پایان می رسد. باسپاس از مترجم فاضل که بخشی از تاریخ پرماجرای سرزمین های اشغالی فلسطین را با زبانی پخته و رسا به ادبیات ایران در تبعید افزوده است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*