پرونده – روایت
چند سال پیش بود که خبر آمد، بلوار ” ایرج میرزا ” در مشهد که سالها با همین نام در میان شهروندان مشخص شده بود به ” جلال آل احمد ” تغییر نام داد… این شعر هادی خرسندی که در حال و هوای همان روزها سروده شده، صفحه ی دیگری از پرونده ی ماست…
دوش ایرج به خوابم آمده بود
اینچنینم به طنز میفرمود:
جان هادی ز غصه بیمارم
که ز کف رفته است بولوارم!
بولوارم که بود در مشهد
شد نصیب جلال آلاحمد
حیف شد حیف که چنان کردند
چه رقمها که خرج آن کردند
من در این چیزها سوادم هست
از زمان قدیم یادم هست
توی این شهر یک زمانهائی
بودهام پیشکار دارائی
من ز بولوار خود خبر دارم
به همه جانبش نظر دارم
یک قران خرج اگر در آن میشد
صدتومن سهم این و آن میشد
هرچه دلال این حوالی بود
شادمان از لحاظ مالی بود
هرچه آخوند بود این اطراف
سود آن برد بابت اوقاف!
روی بولوار من همه خوردند
سود آسفالت من همه بردند
دزدی اصل در مصالح بود
هرکه نه گفت زیر پا له بود
زیرسازی و قیرریزی شد
روی میزی و زیرمیزی شد
سنگریزه به نرخ مروارید
آهک و گچ نگو، طلای سفید
بابت قیمت شن و ماسه
کاسهها رفت زیر نیمکاسه
قیر اعلا حراج هم کرده
باقی معامله پس پرده!
بله بولوار ایرج است آنجا
صورتش صرف مخرج است آنجا
آیتالله و حجتالاسلام
نرخ سیمان نمودهاند اعلام!
خوب خوردند تا توانستند
بعد هریک به جانبی جستند
ناگه اعلام شد که این ایرج
بوده با دین و اهل ایمان لج
پس بپرسید زینهمه افراد
تازه دوزاری شما افتاد؟
آنهمه سال که از این بولوار
ماسه خوردید و آهک و الوار
آنهمه سال که خریدن قیر
کرد در ثروت شما تأثیر
همه بردید بهرهی گچ را
همه خوردید قیر ایرچ! را
آنهمه سال که مصالح کار
کرد بار تمامتان را بار
آنهمه سال من نبودم بد؟
که بیاید جلال آل آحمد؟
ناگهان بیادب شدم بنده؟
کابوی نیمهشب شدم بنده؟
بله چون خرج تازه باید کرد
با صدور اجازه باید کرد
پس ببین فکر و ایدهی نو را
اولش فکر نصب تابلو را
– های تابلونویس و تابلوساز
میشود کار از شما آغاز
بنویسید تابلوئی پت و پهن
که شود دیده از حوالی صحن
تابلوئی در نکوهش ایرج
به بلندی قرین سد کرج!
بنویسید بیحیا بوده
خصم روحانیون ما بوده
داشت تحریک ِ کافی افکارش
بود پورنوگرافی اشعارش
از مضامین مبتذل بنویس
زشتی مثنوی غزل بنویس
تابلوی تو که خوب شد قلمی
بده صورتحساب شش رقمی
بیخیالات نرخ و استعلام
چک که دستت رسید من اونجام!
های ای حضرت مقاطعهکار
باز باید که نو شود بولوار
سابقاً این به نام ایرج بود
یک کمی هم مسیر آن کج بود!
حال باید که راستش بکنی
آنچه منظور ماستش بکنی
×××
چیست منظورشان ز مذهب و دین
رشوه، حقالعمل، همین و همین
پولشان را اگر کنی تأمین
میفروشند بر تو مذهب و دین!
دینشان اسکناس و تضمینی
پورسانتش فریضهی دینی!
روی این اصل میکند تغییر
نام بولوار بنده بیتقصیر
من فقط از خرافه میگفتم
یا ز جهل اضافه میگفتم
گفته بودم قمه نباید زد
سینه هم اینهمه نباید زد…
×××
حالیا ای جماعت سر ِ کار!
غیر تعویض نام این بولوار
به شما باز بنده شک دارم
یک عدد شک بانمک دارم
مثلاً در میان این اخبار
خبر ایرج جنایتکار!
توی این داغ داغ تبلیغات
حرف پورنوگرافی ِ کلمات
بابت حس کنجکاویها
گوش کردن به حرف راویها
من بعید از شما نمیدانم
کرده باشید چاپّ ِ دیوانم!
بفروشید راه و نیمهی راه
مخفیانه به قیمت دلخواه
در بیارید پول بسیاری
واقعاً چه سیاهبازاری!
که شنیدم برای آنتن ِ دیش
بردهاید این پروژه را از پیش
این طرف این متاع، ممنوع است
آنطرف، بعله، نرخ مقطوع است!
***
هیسسس! دیوان ایرج ملعون
پر اشعار سکسی و ….. و …. !
قصه با حجابی آن زن
تا بخواهی رکیک و مستهجن!
شعرهایش کلوچه است و رطب
تو بخر کیف کن پسر امشب!
باب دندان عارف و عامی
پوششاش مکتبی و اسلامی
شعر پورنوگرافی ِ و بد بد
لای جلد جلال آلاحمد
سی چهل ساله توی این کاریم
جلد نهج البلاغهشم داریم