اشعار ایرج، بی هیچ تفسیر و مفسری خود حاکی طرز تلقی او از اوضاع و احوال جامعه اند؛ همکارانمان در تحریریه ی بخش فرهنگی خلیج فارس، برخی از سروده های او را در این صفحه گرد هم آورده اند که با هم می خوانیم…
انتقاد از قمه زنی
بشنو که لطیفه ی قشنگی است
این است حقیقت اصل معنیش
در دسته ی شا حسین بنگر
کان ترک کفن فکنده درپیش
خواهد که کشد سنان و خولی
کوبد قمه را به کله ی خویش
آن ترک دگر ز سینه زن ها
فریاد کشد ز سینه ی ریش
کوبیدن اشقیا از این به ؟؟
دانایی و معرفت از این بیش ؟
درویش
کیست آن بی شعور درویشی
که همیشه به لب بود خاموش
نه کند هیچ گفت وگو با کس
نه به حرف کسان نماید گوش
کارهایی کند سفیهانه
خارق عادت و مخالف هوش
مثلا در هوای گرم تموز
خرقه پشم افکند بر دوش
لیک در عین سورت سرما
تن برهنه نماید از تن پوش
فقیه
نشسته بود فقیهی به صدر مجلس درس
به جای لفظ عن اندر کتاب خود من دید
قلم تراش و قلم بر گرفت و من عن کرد
سپس که داشت در آن باب اندکی تردید
یکی ز طلاب این دید و گفت با یاران
جناب اقا عن کرد جمله عن بکنید
اشک شیخ
نعوذ بالله از آن قطـره های دیـده شیخ
چه خانـه ها که از این آب کم خراب کند
شنیده ام که به دریای هند جانوریست
که کسبِ روزی با چشمِ اشک یاب کند
به ساحل آید و بی حس به روی خاک افتد
دو دیــــده خیره به رخسـارِ آفتاب کند
شود ز تابش خور چشم او پر از قی و اشک
برای جلب مگس دیده پر لعاب کند
چو گشت کاسه ی چشمش پر از ذُباب و هَوام
به هم نهد مژه و سر به زیر آب کند
به آبِ دیـده ی سـوزنـده تر ز آتــشِ تیز
تن ذُباب و دل پشــه را کـباب کنــد
چو اشک این حَیوان است اشک دیده ی شیخ
مرو که صیدِ تو چون پشه و ذُباب کند
تصویر زن
در سردر کاروانسرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را
از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا خلق
روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد
تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق
می رفت که مؤمنین رسیدند
این آب آورد آن یکی خاک
یک پیچه ز گِل بر او بریدند
ناموس به باد رفته ای را
با یک دو سه مشت گِل خریدند
چون شرع نبی ازین خطر جَست
رفتند و به خانه آرمیدند….
اگر از جمله ی کنجکاوان ادبیات ایران هستنید و به مرور بیشتر اشعار یرج تمایل دارید، می توانید دیوان کامل سروده های او را در نشانی زیر سراغ کنید:
http://www.lajvar.se/ketab/divan-iraj-mirza.pdf