زیبایی صورت و شخصیتی دلسوز و صمیمی
آخرین خبر ناگوار برای اهل فرهنگ، با این شرح کوتاه مخابره شد که، خانم «پروین خیر بخش» ، که در سالهای جوانی با نام هنری «فروزان» به شهرت رسیدهبود و برای پانزده سالی ستارهی اول فیلمفارسیهای پرفروش بود؛ از پس تحمل یک انزوای چندین و چند ساله؛ عاقبت در چهارمین روز از بهمن ماه سال هزار و سیصد و نود و چهار و در هفتاد و هشت سالگی دنیای زندهها را بدرود گفت و به قول روزنامه نویسهای قدیم، «چهره در نقاب نیستی کشید»؛ تا این طو ، نام فروزان هم به فهرست طویل هنرمندانی علاوه شود که همگی در کنج غم و انزوا و فرسنگها دورتر از هیاهوی شهرت و محبوبیتشان، دنیای زنده ها را بدرود گفتند.
خانم فروزان که به واسطهی چهرهی زیبا و بازیهای باورپذیر و هنر رقص و آوازش، بدل به یکی از ستارههای محبوب سینما شدهبود و نقش مهمی در روند رو به تجدد زنان ایران (در مقیاس عمومی و در میان تودهی مردم) ایفا کرده بود، بر خلاف بسیاری از همدورهایهایش در سالهای پس از انقلاب اسلامی، حاضر به پذیرفتن شرایط جدید نشد تا تصاویر و خاطرات دلنشین حضور او در سینما، هیچگاه رنگ تغییر نگیرند و با همان شمایل در یاد مردم باقی بمانند.
این طور شد که خانم خیر بخش که در تصمیمی جالب توجه به ترک ایران هم رضا نداده بود، ناچار روزگار تنهایی و گوشه نشینی را آغاز کرد و سی و هشت سال تمام را به دور از پردهی جادو و صفحات روزنامه ها زیست.
به بهانهی درگذشت او؛ سراغ یکی دیگر از چهرههای قدیمی هنر ایران را گرفتیم و هم صحبت هنرمندی شدیم که در شکلگیری شخصیت سینمایی فروزان؛ نقشی بسزا داشت. همان شخصیتی که علاوه بر بازیهای سینمایی به واسطهی رقص و آواز هم در خاطر مانده بود. در این مجال پای صحبتهای خانم «عهدیه بدیعی» نشستیم؛ هم او که در بسیاری از فیلمهای فروزان به جای او آواز خواند و با صدای دلنشیناش روند به شهرت رسیدن او را تسریع کرد.
خانم عهدیه که از جمله چهرههای شناخته شدهی موسیقی ایران در سالهای قبل از انقلاب به حساب میآید، بخش بزرگی از شهرت و محبوبیتش را مدیون سینماست، چه صدای او بارها و بارها و در فیلمهای بسیاری تکرار شده و از همین طریق هم به جان شهر نشسته؛ در این میان اما، صدای او و شخصیت فروزان انگار که جوری به هم سنجاق شده بودند و این لب خوانی در معلوم ترین حالتش هم باز دلنشین بود و باور پذیر.
خانم عهدیه در گفت و گو با خلیج فارس، گفت که حضور در سینما را از همان روزهای اول فعالیت حرفهایاش آغاز کرده و از چهارده – پانزده سالگی با حضور در استودیو های موسیقی به جای چهرههای وقت آواز خوانده؛ و در این میان « فروزان» یکی از اولین افرادی بوده که از هنر آواز او بهره برده…
«همان طور که شما هم اشاره کردید، صدای من و چهرهی خانم فروزان جوری با هم تلفیق شده بود که بسیار جالب توجه بود. خیلی ها به من می گویند که شاید بخشی از شهرت و محبوبیت خانم فروزان مدیون صدای من و آن آهنگ ها بود، اما در عین حال من میتوانم این را بگویم که بخشی از رونق کار من در سینما، مدیون بازی و چهرهی قشنگ خانم فروزان بود، به هر حال من و او جوری هر دو به هم کمک می کردیم»
از شخصیت حرفهای خانم فروزان هم پرسیدم. خانم عهدیه در برابر این سوال؛ خاطراتی از روزهای رفته را تعریف کرد و گفت:
«خانم فروزان خیلی به هنرش علاقه مند بود و موسیقی را هم خیلی دوست داشت. ایشان خیلی اوقات موقع ضبط ترانه به استودیو می آمدند و سعی می کردند که با تمام وجودشان آهنگ را احساس کنند. من جای بسیاری از بازیگران درجه اول دیگر هم آواز خواندم، خانم آذر شیوا، خانم پوری بنایی، خانم مرجان و بسیاری دیگر اما با تمام احترام برای آنها، باید بگویم که خانم فروزان از همه بیشتر به کارش اهمیت میداد و به اصطلاح برای کارش احترام قائل بود. »
اما این اشاره به حضور بازیگر در استودیوی موسیقی، باعث شد تا سوال دیگری به خاطرم بیاد. در آن روزها که شاید خیلی از آثار سینمایی ایران حتی «سنارویوی از قبل مشخص» هم نداشتند، شیوهی ضبط ترانه ها چطور بود؟ پرسیدم که شمای خواننده قبلتر از اجرا در جریان سناریو قرار میگرفتید؟
« بله. یقینا همین طور بود، کارگردان موقع ضبط ترانه، شرح آن موقعیت را به ما می داد و برای ما می گفت که این ترانه در چه حال و هوایی آواز می شود، که مثلا در آن لحظه بازیگر در حال شادی است یا غم، یا دارد عشوه گری میکند و چه و چه و چه… هر چه بود من باید آن حال و هوا را در آوازم تکرار می کردم.»
در ادامه از روابط دوستانه خانم عهدیه با خانم فروزان هم جویا شدم …
« من با خانم فروزان از هنرپیشههای دیگر رابطه ی نزدیک تری داشتم. مثلا وقی که من ۱۸-۱۹ سالم بود، بنا به دلایلی که هیچ وقت هم متوجه نشدم، صدایم را از دست دادم و برای یکی دو ماه حتی برای حرف زدن معمولی هم مشکل داشتم چه برسد به آواز و … آن موقع بیشتر از همه خانم فروزان ناراحت بود و چند باری هم به دیدن من آمد و میگفت که من برایت دعا میکنم. هر چه بود رابطه اش خیلی دوستانه و صمیمی بود. »
خانم عهدیه همچنین گفت که شوربختانه در این سالها که او غربت نشین بوده، نتوانسته تا به درستی از احوال فروزان باخبر باشد و به همین خاطر هم خودش را سرزنش می کند…
«البته جسته و گریخته و از طریق دوستان مشترک از حالشان خبر داشتم اما تماس مستقیم با خودشان نداشتم. اما حالا که او را از دست دادهایم همه ش به خودم می گویم که ای کاش او را پیدا می کردم و از احوالشان با خبر می دشم تا حدی…»
عاقبت از سرنوشت غمگنانهای پرسیدم که نصیب فروزان و بسیاری دیگر از چهرههای هنری ایران شد؛ خانم عهدیه که خودش هم جوری با این مشکل مواجه شده و سالهای سال در خارج از مرزهای ایران، به دور از هنر و علاقه اش زندگی کردهاست، دربارهی این غم بزرگ این طور گفت:
«من می دانم که تحمل این داستان بسیار مشکل است. به نظر من هر آدمی اگر در کاری حرفهای باشد و آن کار را دوست داشته باشد و بعد از آن کار منع شود، تحمل این دوری برایش بسیار سخت است. حالا هر کار و هر تخصصی، مثالا اگر یک پزشک بنا به دستوری از طبابت منع شود و یا یک آرشیتکت نتواند کار خودش را انجام دهد، تحمل این دوری از حرفه واقعا سخت است اما فکر می کنم که در این میان دوری اجباری از برخی کارها که جوری تماس بیشتری با مردم دارند و روح «خدمت کردن» در آنها پررنگ تر است، و تمام کار به صرف دستمزد انجام نمی شود جوری غم بزرگتر و دردناکتریست.»
سرانجام این گفت و گو را با پرسیدن از انتخاب خانم عهدیه دربارهی بهترین ترانهای که برای خانم فروزان اجرا کرده به آخر آوردم…
«من ترانه های بسیاری را برای خانم فروزان اجرا کردم که هر کدامشان برای من دنیایی از خاطره دارند اما اگر بخواهم یکی را انتخاب کنم، فکر کنم که انتخاب من ترانهی شاهزاده باشد، که در فیلم دالاهو استفاده شد.»
توضیح اینکه شعر این ترانه که روایت یک خیال همیشگی زنانه است را بیژن ترقی سروده و مهندس همایون خرم آهنگش را تظیم کرده، تا این ترانه با صدای خانم عهدیه و اجرای فروزان، با مجموعه ای از بزرگترین نام های موسیقی مردمی ایران همراه شود و در ردیف ترانههای همیشه سبز موسیقی پاپ ایران قرار بگیرد.