مظهری از آزادی طلبی مدرن و شهری بود و نشانه ای از قدرت موسیقی در برانگیختن احساسات آدمیان در برابر ظلم. زنی که نیم قرنی ست جز برای آزادی و برابری انسان ها ساز به دست نگرفته و آواز نخواندهاست.
جون چاندوس بائز در ژانویه ی ۱۹۴۱ و در نیویورک آمریکا به دنیا آمد؛ در خانواده ای تحصیل کرده و شهری از مهاجرین مکزیکی. او به واسطه ی همکاری پدرش یا سازمان یونسکو در کودکی و نوجوانی طی طریق بسیار کرد و زندگی در ممالک متفاوت و جنگ زده را تجربه کرد تا از همان روزهای کودکی؛ با سرشت پلید جنگ و فقر آشنا شود و بعدها در تمامی سالهای فعالیت حرفه ای اش همراه مردم گرفتار شود و برای رهایی انسان از بندهای فردی و اجتماعی آواز بخواند…
جون بائز از جمله ی خواننده هایی ست که خیلی زود در مسیر شهرت و محبوبیت قدم نهاد. تنها هجده سال داشت که در فستیوال موسیقی فولک نیوپورت خوش درخشید و نوزده ساله بود که نخستین آلبومش به جدول آلبوم های پرفروش راه پیدا کرد تا این طور موسیقی فولک و کانتری آمریکا چهره ی جدید و صدای صمیمی تازه ای را تجربه کند…
او در سالهای دهه ی شصت بدل به چهره ای شناخته شده در موسیقی آمریکا شد و از همان آغاز راه هم از شهرت و محبوبیتش در حمایت از جنبش های حقوق بشری استفاده کرد. او که با سخنرانی مارتین لوترکینگ دل در گرو آزادی و عدالت بسته بود در ادامه ی راه زندگی اش، در حلقه ی اصحاب دکتر همیشه حاضر او در آمد و در نکوهش جنگ و ستایش صلح آوازها ساز کرد.
نام بائز در غالب کتب تذکره با باب دیلن دیگر ستارهی موسیقی آمریکا گره خورده. دیلن که حالا بیشتر از معشوق روزگار جوانی اش به شهرت رسیده؛ در آن سالها جوان پرسه زن بی خیالی بود که تنها به واسطه ی خانه به دوشی و کولی گری اش در راه موسیقی افتاده بود؛ بائز اما علاوه بر لطافت زنانه، نگاهی تازه به او هدیه داد و با ساز و کار شهرنشینی آشنایش کرد …اضافه بر این، دیلن پایههای شهرتش را هم مدیون عشق و اعتماد جون بائز است، چه اول بار او بود که دیلن را با خود به تور برد و میهمان بسیار ویژهاش نام کرد.
آشنایی با دیلن برای بائز هم سرمنشا تغییرات بسیار شد. او که از گذشته ای منظم و بستری معقول و شهری می آمد، از پس آشنایی با دیلن، با مفاهیم و مختصات کولی گری و بی خانمانی آشنا شد. هم این آشنایی هم سبب شد تا آن صدای صمیمی و آشنا در بسیاری از ترانه هایش از عشق و جنون و بی خیالی یاد کند و اینها همه را با مردم شهر شریک شود.
دیگر از موارد ماندگاری او، بسط وسیع آثار او در شریان شهر است، چه، بسیاری از ملودی های جا افتاده ی امروز به واسطه ی زیبایی کلام اوست که عالم گیر شده اند. از همین جمله است ترانهی «دونا دونا» که با هنر بائز به شهرت رسید. ترانهای که علاوه بر زلالی و روانی از حیث کثرت ترجمه به زبان های گوناگون هم حائز اهمیت است…
جون بائز از جمله ی معدود هنرمندان آمریکایی بود که به نیکی از حال همه ی دنیا آگاه بود؛ او علاوه بر نکوهش جنگ ویتنام، برای فقرزده های آفریقایی هم آواز خواند. برای حق تحصیل بنگلادشی ها هم ترانه نوشت؛ در مذمت مجازات اعدام گفت و حتی برای احترام به زبان های اروپایی آلبومی به بازار داد.
او از اصل و نصب مکزیکی اش هم نهایت بهره را برده. علاوه بر استفاده ی او از تم های موسیقی آمریکای جنوبی در جان ترانه هایش؛ بائز یک آلبوم تمام را هم به زبان اسپانیایی اجرا کرده. ترانهی «سپاس زندگی» از جملهی شهره ترین ترانه های بائز به اسپانیولی ست.
مگر میشود که در گوشه ای از این دنیا، صدای دادخواهی مردمی بلند باشد و بائز با هم آن گیتار قدیمی اش به حمایت از آنها نشتابیده باشد؟ صدای پر شور سکوت ایرانیان هم خیلی زود به گوش این پوینده ی راه آزادی رسید تا او در روزهای پر التهاب و دشوار ایران به یاری مردم ما آید و ترانه ی مشهور ” We Shall Overcome ” را در هیاتی متفاوت برای جوانان ایرانی اجرا کند… علاوه بر این او در پایگاه خبری اختصاصی اش هم پیامی کوتاه برای مردم ایران به یادگار گذاشت تا نزد جوانان ایرانی محبوب تر از پیش شود:
«جهان با دیدن شما به قدرت رفتار غیر خشونتآمیز پی برد. ما آن را در غرش سکوت شما می شنویم و در چشمان شما میبینیم، آن گاه که آرام رو در روی رعب و دهشت مینشینید. شجاعت شما به شوقمان میآورد و فداکاریتان الهام بخشمان میشود. چه سعادتمندم من که زندهام تا شاهد این جنبش باشم. دعاهایم، عشقم و حمایتم را به سویتان روانه میکنم.»
علی رغم تمامی آنچه ذکرش رفت؛ نام جون بائز بیشتر از یک فعال سیاسی و خواننده ی مبارز؛ با عنوان هنرمندی صاحب سبک و کاربلد در دفاتر موسیقی دنیا به ثبت رسیده است. زبردستی او در نواختن گیتار و شیوه ی دوست داشتنی و صحیح آواز او باعث شده تا موسیقی مردمی و محلی امروزین آمریکا وامدار سعی و همت او باشد. هم او که از جانب مردم و مطبوعات با لقب «ملکهی فولک» شناخته می شود.
او همچنان می خواند با همان حنجره و گیتاری که سالهاست حضورشان را وقف شادمانی مردمان دنیا کرده اند. با هم آن ترانه هایی که چونان چون رودی زلال و آرام؛ نجوای شیرین گذر ایام را در گوش طبیعت زمزمه می کند.