یک ایتالیایی در آمریکا…
اشاره:
دوازدهم دسامبر سال ۱۹۱۵ به روایت صفحات تقویم تاریخ هنر سالروز تولد فرانک سیناتراست، هم او که اگر می بود در این روزها صد سالگی اش را جشن می گرفت. به همین بهانه نگاهی انداخته ایم به زندگی این مرد که از جمله شهره ترین چهره های موسیقی مردمی دنیا لقب گرفته و علاوه بر هنر در دنیای حاشیه و حرف و حدیث هم تا بسیار دور دست ها را رد کرده. با هم این نوشته را از پی بگیریم…
از مافیا تا اترنیتی…
فرانسوا آلبرت سیتاترا در دسامبر ۱۹۱۵ و در میان خانواده ای از کارگران ایتالیایی مهاجر به آمریکا دیده به جهان گشود؛ تا با بهره گیری از بی خیالی و شوخ چشمی سرزمین آبا و اجدادی اش و آمیختن آن با فرهنگ عامیانه ی آن روزهای آمریکا خالق سبک و سیاقی تازه در اجرای موسیقی شود و نامش را به عنوان برترین خواننده ی موسیقی مردمی تمام ادوار در برگه های تاریخ موسیقی ثبت کند.
فرانک سیناترا موسیقی اش را بسان بسیاری از بزرگان این هنر از کافه ها و رستوران های محلی شروع کرد؛ تا با استفاده از همین تریبون های نه چندان پر زرق و برق استعداد بی نظیرش در ادای کلمات را به بزرگان موسیقی وقت نشان دهد و خیلی زود با عنوان همخوان در ارکستر “ هری جیمز “ و ” تامی دورسی ” شرکت کند.
سالهای انتهایی دهه ی سی را می توان به عنوان نخستین دوران شکل گیری شخصیت اجتماعی سیناترا دانست. جایی که او همزمان با فرار از مدرسه و ازدواج با دختر مورد علاقه اش، توانست تا فعالیت های موسیقیایی اش را هم در هیات خواننده ی سولو ادامه دهد. در همان دوران بود که چهره و صدای سیناترا هم به سینمای پرآوازه ی آمریکا راه پیدا کرد؛ تا این طور مردم وقت نشانه های اولیه تولد ستاره ای تازه در عالم هنر را درک کنند.
در تجربه ی همین موفقیت های اجتماعی بود که نخستین البوم سولوی فرانک سیناترا به بازار موسیقی آمد. ” The Voice Of Frank Sinatra ” نام این آلبوم بود با هشت ترانه ی جاودانه که هر کدام نقش بسزایی در شهرت و محبوبیت فرانک جوان داشتند.
نخستین حاشیه ی زندگی سیناترا هم در بحبوحه ی همان موفقیت های پیاپی اتفاق افتاد. جایی که او زن و زندگی آرامش را قربانی عشق تازه یافته اش کرد و تن به اغوای ” اوا گاردنر ” ستاره ی زیبای سینمای هالیوود داد. این جدایی اما آنقدرها به مذاق جامعه ی مذهب زده ی آمریکا خوش نیامد تا او چند سالی را در رکود خبری زندگی کند. با این همه اما جایزه ی اسکار او برای بازی در فیلم ” از اینجا تا بی نهایت ” توانست تا خون تازه ای در رگ های این ستاره بدمد و دیگر بار زنده بودنش را فریاد کند.
در پی همین موفقیت و مقبولیت دوباره ی مردمی؛ در سال ۱۹۵۳ با کمپانی کپتال رکوردز یک قرار داد حرفه ای امضا کرد تا به واسطه ی همین قرارداد چندین و چند آلبوم اشنا به حافظه با ساز و کار حرفه ای ضبط و روانه ی بازار موسیقی شوند.
موفقیت دوم سیناترا هم بسان دوره ی اول محبوبیت و شهرت او کم دوام بود؛ چه این بار هم جدایی از اوا گاردنر با پرونده ی حضور او در باندهای مافیایی همراه شد تا این خواننده ی خوش صدا دیگر بار به حاشیه رود و اخبار و احوال زندگی خصوصی اش نقل صفحات روزنامه ها شوند…
سیناترا اما با تکیه بر صدای دلنشین و شیوه ی اجرای منحصر به فردش توانست تا دیگر بار بر حواشی زندگی هنری اش چیره شود و با آغاز دهه ی شصت؛ جان تازه ای بر روح و روان موسیقی اش بدمد.
او در سال ۱۹۶۱؛ کمپانی ” کپتال رکوردز ” را ترک کرد تا ترانه هایش را بی هیاهوی شرکت های تجاری به گوش مخاطبینش برساند. همکاری او با بزرگان موسیقی دوران در آن دوره با پختگی صدای او هم همراه شد تا موسیقی سیناترا در آن دوره بسیار بیشتر از قبل رنگ و بوی هنر وزین بگیرد و علاوه بر خلق کوچه و بازار توجه منتقدین موسیقی و اهل فن را هم جلب کند…
فرانک سیناترا از همان دوران تا آخرین روزهای حضور در موسیقی حرفه ای همواره در میان بهترین ها بود. نحوه ی اجرای او جوری بود که تولد ژانری تازه در موسیقی پاپ را به او نسبت داده اند. ” ایزی لسنینگ ” شاید سابقه ی چندانی در میان دفتر و دستک موسیقیایی نداشته باشد؛ اما تولد این سبک را می توان به تلاش های سیناترا مرتبط کرد؛ او با استفاده از ترانه های روان و ملودی های بی تکلف خالق و آموزگار شیوه ی تازه ای از موسیقی شد و برای آیندگانش به یادگار گذاشت.
” رت پک ” یا دار و دسته ی موشها، یکی دیگر از فعالیت های صحنه ی سیناترا به حساب می آید. سیتانرا به همراه دین مارتین و سامی دیویس جونیور از جمله ی اعضای اصلی این گروه بودند. اعضای این گروه در سالهای دهه ی شصت بارها و بارها در شوهای تلویزیونی و فیلم های سینمایی حاضر شدند و خاطرات قومی شیرینی برای مردم خلق کردند.
سیناترا دستی هم در عالم سیاست داشت و ارتباط ویژه ای با اهل قدرت. او سالهای سال برای دموکرات ها تبلیغ کرد اما در سالهای دهه ی هفتاد و هشتاد با چرخشی تمام سر از اردوی رقیب در آورد و از شهرت و ثروتش برای پیروزی نمایندگان جمهوری خواهان استفاده کرد تا در همه حال از جمله چهره های محبوب کاخ سفید باقی بماند.
تجربه ی روزهای شلوغ فراوان و هیاهوی شهر باعث شد تا سیناترا در سالهای ابتدایی دهه ی هفتاد به طور رسمی اعلام بازنشستگی کند و زان پس از موسیقی و سینما بیشتر برای تفریح و لذت استافاده کند تا وسیله ای برای کسب رزق و شهرت.
وی در سالهای میانی دهه ی هفتاد به نقاط بسیاری از دنیا سفر کرد و اجراهای خصوصی فراوانی را تجربه کرد. سفر او به ایران و دیدارش با ملکه فرح پهلوی هم از جمله ی رویدادهایی ست که در حافظه ی ایرانیان باقی مانده. سیناترا دو بار به ایران سفر کرد و هر بار اجراهایی خصوصی در کاخ محمد رضا شاه پهلوی را در برنامه اش گنجاند.
در تجربه ی همان روزهای آرام و در سال ۱۹۸۰، خالق تک ترانه ی ” تم او نیویورک نیویورک ” شد؛ ترانه ای که از همان بدو تولدش به هویتی از موسیقی نیویورک بدل شد و نشانه ای از صداهای ناب رایج درخون کوچه های شهر.
آخرین آلبوم موسیقی سیناترا هم در سال ۱۹۹۳ به بازار آمد. او در این سال با ارائه آلبوم Duet که با همکاری خوانندههای جوان دهه ۶۰ و ۷۰ ضبط شده بود توانست تا باردیگر نگاه محافل هنری را به سوی موسیقی دلپذیر سالهای نه چندان دور سوق دهد و شکوه بی پایان آن روزگار را دیگر بار جلوه ای تازه ببخشد.
فرانک سیناترا با وجود حواشی فراوان و نگاه های گه گدار ضد و نقیض سیاسی، جوایز معتبر فرون از شماری دریافت کرد. علاوه بر جوایز متعدد گرمی، نشان افتخار کندی و جایزه ی مردمی ریگان را هم می توان در شمار جوایز هنری و اجتماعی او به حساب آورد. منتقدین موسیقی شیوه ی اجرای او را ستوده اند و مجله ی معتبر رولینگ استون از او با عنوان برتیرن صدای موسیقی مردمی قرن یاد کرده است. صدای او به گواهی تاریخ و از پس عبور بیش از نیم قرن از اجرای ترانه های ماندگارش، همچنان زنده است و نشانه ای از همراهی موسیقی با زندگی مردمان جامعه.
این خنیاگر پر هیاهو سرانجام در سال ۱۹۹۸ و در کالیفورنیا دیده به روی جهان بربست تا دولتمردان آمریکا همراهی یکی از همراه ترین هنرمندان دوران را از دست بدهند و مردمی در غیاب بزرگترین یادگار موسیقی پاپیولار قرن به سوگ بنشینند.
توضیح آخر اینکه مجله ی موسیقیایی چمتا در فصول قبل برنامه ای را به فرانم سیناترا اختصاص داده بود. شما می توانید این برنامه را در صفحه ی بایگانی چمتا در سایت ایران فردا جست و جو کنید.