ادبیات مهاجرت، از رستههای مورد توجه در ادبیات داستانیست. نویسندگان این شاخه از ادبیات بازتابدهندهی تصویری از تلاقی دو یا چندین فرهنگ با هویتهای ملی و زبانی متفاوتاند. جرقهی تولد ادبیات مهاجرت با پاگرفتن دنیای مدرن آغاز شد. هنگامهای که جهان به اختلال سرعت و هیجان و ولع بیش از حد مبتلا شد و این عارضه را با خشم و رفتارهای غیر قابل پیشبینی بروز داد. جنگها، زوال اجتماعی، تبعیضهای نژادی و جنسیتی و حتی مسائل محیط زیستی، مسبب رقم خوردن پدیدهی مهاجرت در میان مردمانیست که گریزی جز ترک خانه و کاشانه برایشان نماندهاست. حقیقت این رخداد را اما تنها کسانی میآزمایند که از موطنشان به جست و جوی مامنی تازه میگریزند. ادبیات مهاجرت، قصهگوی دغدغهها و دشواریهای پیش روی آدمهای کوچکردهایست که برای آرام گرفتن در ماوای جدیدشان در تقلایند، آدمهایی که اگرچه با برچسب «مهاجر» نامیده میشوند اما ناگزیرند میان فرهنگ دیروز و امروزشان به ثبات برسند و در این مسیر خالق داستانهای بیشماری میشوند.
نگاهی اجمالی میاندازیم به چند اثر مطرح در این حیطه :
۱- «آنتونیای من» (۱۹۱۸) – ویلا کاتر
این نویسندهی زن آمریکایی و برندهی جایزهی پولیتزر، شهرتش را مرهون رمانهایی ست که مضمونشان تصویرزندگی نخستین مهاجران اروپایی به آمریکا و سبک زندگیشان در دشتهای پهناور ایالات غربی این سرزمین است. «آنتونیای من»، سومین کتاب از «سهگانهی چمنزار» است و روایتی از زندگی آنتونیا، دختر یک کولی مهاجر به دست میدهد. ویلا کاتر این رمان را بر اساس زندگی واقعی آنتونیا شیمردا، یک دختر کولی مهربان، قوی و سراسر آرزو نوشتهاست، زنی که نه تنها برکاستی های زندگی خودش چیره شد، که حیات جنس زن را در این کشور بیگانهی جدید تحت تاثیر قرار داد.
۲- «پنین» (۱۹۵۷) – ولادیمیر ناباکوف
این نویسندهی بلندآوازه از طبقهی اشرافزادگان روس بود که در نوجوانی و پس از انقلاب اکتبر ناگزیر به ترک سرزمینش شد، او پس از آن در کشورهای متعددی رحل اقامت افکند، از انگلستان و برلین و ایالات متحده تا سوییس که آرامگاه ابدیاش شد. او در رمان «پنین» که چهارمین اثرش به زبان انگلیسیست، مثال بسیاری دیگر از آثارش سکان روایت را به دست یک راوی غیر قابل اعتماد و پریشانگو دادهاست تا از پروفسور «تیموتی پنین» مهاجری بینوا و در همان حال فرهیخته و جاهطلب و از سوی دیگر سردرگم و رخوتزده ترسیم کند، تصویری که با هجوی هوشمندانه زندگی مهاجران روس در غرب بهویژه ایالات متحده را ریشخند میکند.
۳-«همنام» (۲۰۰۳) – جومپا لاهیری
« خارجی بودن یک جور حاملگی مادامالعمر است، با یک انتظار ابدی، تحمل باری همیشگی و ناخوشی مدام » این عبارات را «آشیما» یکی از شخصیتهای محوری رمان همنام به زبان میآورد، زنی که به همراه همسرش «آشوک» زندگی تقریبا مرفهشان در کلکته را رها کردهاند و از آشوب و غوغای کشور پهناورشان به آرام و سکون آپارتمانی کوچک و پرسوسک در نیویورک پناه بردهاند. داستان حول زندگی «گوگول» پسر این دو جوان هندی میچرخد که در آمریکا به دنیا میآید و میان تقابل فرهنگ غرب و شرق به بنبست میخورد.
این کتاب نخستین رمان، این نویسندهی هندیتبار اهل آمریکاست. جومپا لاهیری که به کاوش در مسائل فرهنگی و اجتماعی مهاجران هندی در آمریکا شهره است، در این اثر هم با روایت داستانی نفسگیر و اثرگذار به تضادهای فرهنگی برآمده از تفاوتهای مذهبی و ایدئولوژیکی نظر انداختهاست. این نویسندهی برندهی پولیتزر، «همنام» را وامدارتجربیات شخصی خودش از مهاجرت میداند.
۴- بادباک باز (۲۰۰۳) – خالد حسینی
بادبادکباز، نخستین رمان این نویسندهی افغانستانی-آمریکاییست و به محض انتشار در سیاههی آثار پرفروش قرار گرفت. خالد حسینی که خودش از کودکی طعم مهاجرت و پناهندگی را چشیدهاست، در این رمان از یک سو راوی زندگی پدر و پسری افغان است که بهعنوان مهاجر در آمریکا در آمریکا اقامت دارند و از سوی دیگر با نقب زدن به گذشته و پیش رفتن در زمان حال، حدیث روزگار رفته بر زادگاهش را بازگو میکند. سرزمینی که سالهاست با تنش و جنگ و آتش عجین است و مردمانش از همان کودکی نظارهگر بیداد و خیانت و خشونتاند. جنگهای قبیلهای و تعصبات نژادی از یک سو و دستاندازیهای مدام کشورهای سلطهجو از سوی دیگر به خوبی در این داستان ترسیم شدهاند. خالد حسینی این رمان را زمانی نوشت که قلبش از سلطهی طالبان بر میهنش به درد آمده بود و زخم سوزناک غربت و تبعید در جانش سرباز کرده بود. بادبادک باز، مرثیهی خالد حسینیست بر احوال مردم بیپناه افغانستان که از پس دههها مهاجرت هنوز، هم چشمانتظار بازگشتن شادی به سرزمینشاناند.
۵- «زندگی کوتاه و شگفتانگیز اُسکار وائو» (۲۰۰۷) – جونو دیاز
این رمان در لیست ده رمان برتر دههی نخست قرن و بیست و یکم قرار دارد و علاوه برجوایز متعدد، شهرت جهانی هم برای نویسندهی دومینکنیتبارش به ارمغان آوردهاست. جونو دیاز پس از اتمام تحصیلات مقدماتیاش، در جمهوری دومینیکن برای ادامهی تحصیل به آمریکا مهاجرت کرد و پس از مدتی به کرسی استادی در دانشگاه امآیتی دست آزید. بن مایهی«زندگی کوتاه و شگفتانگیز اُسکار وائو» مهاجرت است و دیاز، آن را براساس تجارب شخصیاش از مهاجرت نوشتهاست. او در این رمان، تصویرگر زندگی اسکار، قهرمان راندهشده و بی موطنیست که نه توان تطابق با زندگی مدرن ایالات متحده را دارد و نه قادر است به وطنی بازگردد که با تجربهی حکومت دیکتاتوری تروخیو به خشونت و آشوب و نکبت کشیدهشده.
۶- «گرمای خورشید های دیگر» (۲۰۱۰) – ایزابل ویلکرسون
این کتاب حماسی که برای نویسندهاش جایزهی پولیتزر را به ارمغان آورده، شرح داستانهای ناگفتهایست از تاریخ آمریکا، حکایت زندگی شهروندان مهاجر سیاهپوستیست که طی سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۷۰ به جست و جوی زندگی بهتر کاشانهشان در ایالات جنوبی را ترک کردند و رو به سوی ایالات شمالی و شهرهای غربی گذاشتند. ایزابل ویکلرسون کتابش را حول ماجرای زندگی سه شخصیت میچرخاند: همسر یک رعیت به نام آیدا مائه براندون که میسیسیپی را در سالهای دههی ۱۹۳۰ ترک کرده و به شیکاگو کوچ کردهاست، یک کارگر مزرعه به نام جورج سوانسون که در دههی ۱۹۴۰ از فلوریدا به نیویورک رفته و روبروت ژوزف پزشکی که در سالهای نخستین دههی ۱۹۵۰ از لوییزیانا بار سفر بسته و به لوسانجلس مهاجرت کردهاست.
عنوان این کتاب برگرفته از شعریست به قلم ریچارد وایت، نویسندهی مشهور آمریکایی آفریقاییتبار و خالق رمان مشهور «پسرک سیاه».