همه ی شهرزاد های زمین…
برگزیدن«سوتلانا الکسیویچ»، بهعنوان برندهی جایزهی نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۵ شمار کم زنان دریافتکنندهی این جایزه را به چهارده نفر رساند. این درحالیست که در تاریخ ۱۱۵ سالهی نوبل، در مجموع ۱۱۱ نفر بهعنوان برندهی این گرانبهاترین جایزهی ادبی معرفی شدهاند. این رقم اگرچه بسیار ناچیز است اما در هزارهی سوم با روندی فزاینده در حال پیشرویست، چنانکه پنج تن از این چهارده نفر از سال ۲۰۰۴ به این سو موفق به کسب نوبل ادبی شدهاند. با هم فهرست زنانهی نوبل ادبی را مرور میکنیم:
۱- سلما لاگرلوف – سوئد- سال ۱۹۰۹ :آثار این نویسندهی سوئدی مشتمل بر رمانهای تاریخی، سفرنامه و داستانهای تخیلیست. او خالق یکی از آثار شناختهشدهی کلاسیک در حوزهی ادبیات کودکان است، با نام «ماجراهای شگفت انگیز نیلز»
کمیتهی نوبل در تجلیل از او چنین گفتهبود: « آرمان گرایی رفیع، تصویرسازی های زنده و ادراک روحانی به نوشته های او هویت میبخشد.»
۲- گراتزیا کوزیما دلدا- ایتالیا – سال ۱۹۲۶
آکادمی نوبل در سال ۱۹۲۶ جایزه نوبل ادبی را به گراتزیا کوزیما دلددا اهدا کرد. در بیانیه نوبل آمده بود: «به خاطر قصههای آرمانگرایانه و برانگیزانندهای که گراتزیا کوزیما دلددا در پرتو الهام گرفتن از احوال زندگی مردم زادگاه نوشته، و همچنین به دلیل وصفهای زلال، عمیق و سراسر احساس او از نگرانیهای انسان در مفهوم کلی» این جایزه به او تعلق میگیرد.
گراتزیا کوزیما دلددا در یک خانواده متوسط و در جامعهای دورافتاده و سنتزده پرورش یافت. او که به خاطر سلطه سنتها و زن بودنش فقط سه کلاس سواد داشت، راه پروردن اندیشهاش را در کتابخانه بزرگ عمهاش یافت.
او با استفاده از باورها و سنتهای مردم، از بومیترین رخدادهای سرزمینش قصه ساز میکند و با شخصیتپردازی ماهرانه و ضربآهنگ یکپارچه داستانی، اوضاع و احوال قهرمانهای داستانهایش را شرح میدهد. آنها بیشتر از میان خدمتکاران، کشاورزان، چوپانها، مالکان و راهزنان خردهپا برگزیده شدهاند. داستانهای دلددا، در کشاکش انسان با پرتگاههای روحیاش، با درماندگی و سرگشتگی او اتفاق میافتند. شخصیتهایش انسانهای رنجوری هستند که در تقلای رهیدن از بندهای ساختگی سنت و مذهب، با گناه، عصیان، حسرت، بیپروایی، بیقراری و مرگ میستیزند و از مرارتی بیپایان و دلآشوبهای ابدی رنج میبرند.
از آثار شاخص این نویسنده میتوان به «در سرزمین باد»، «چشمهای سیمونه»، «پس از طلاق»، «نیها در باد»، «راز مرد گوشهگیر»، «حریق در باغ زیتون»، «مادر»، «الیاس پورتولو» و «کلیسای تنهایی» اشاره کرد.
این زن نویسنده از جمله مبارزان اجتماعی ضد فاشیسم و از مدافعان حقوق زنان بود، رمانهای او با اشارتهای تاریخی و مذهبی روایتگر زندگی زنانی ست که اسیر وقایع تلخ و تار سیاسی و اجتماعیاند و از خواستههایشان بازماندهاند. اوندست به سبب تجربهی کار ده سالهی اداری با دنیای زنان تنها و آرزوها و دغدغههاشان آشنا بود. با این حال او شهرتش را مرهون رمانهای تاریخیاش است که در آنها افسانهها و اسطورههای برآمده از فرهنگ اسکاندیناوی ثبت شدهاند. کمیتهی نوبل دلیل برگزیدن او را تواناییاش در توصیف زنده از زندگی مردم کشورهای اسکاندیناوی در قرون وسطی عنوان کرد.
زیگرید اوندست درسال ۱۹۴۰ با آمدن فاشیسم به نروژ، کشورش را به قصد آمریکا ترک کرد ودرطول جنگ جهانى واشغال نروژ به مبارزهی تبلیغاتى با آلمان نازی در تبعید پرداخت.
ازجمله آثار او میتوان به زنان خانه دار، دوشیزگان باهوش، زن نجیب، یک موضع زنانه، یک یبگانه، بهار، صلیب، تبلیغات مذهب کاتولیک، پله ها، مقدسین شمالى، ۱۱ سال زندگى، سالهاى خوشبختى، حلقه وتاج گل، هاریت واگنر، کریستین دختر لاورنت، خانم جنى، خانم مارتا، و داستانهایى از شاه آرتور اشاره کرد.
۴- پرل باک – ایالات متحده آمریکا – ۱۹۳۸
پرل باک، نویسنده و زندگی نامه نویس بزرگ آمریکایی در ۲۶ ژوئن۱۸۹۲ در یکی از شهرهای غربی ایالت ویرجینیا متولد شد. پدر و مادر او از کاتولیکهای مذهبی و مبلغ مسیحیت بودند که از سال ۱۸۹۴ و زمانی که پرل دو ساله بود آهنگ اقامت در چین کردند و در محلی در کنار رودخانه یانگ تسه سکنی گزیدند. همرنگ شدن خانواده پرل با شیوه ی زندگی وفرهنگ خانوادههای چینی پرل را تبدیل به دختری آمریکایی – چینی کرده بود، به نحوی که حتی زبان چینی را پیشتر از زبان انگلیسی آموخت.
پرل،ارزنده ترین کتابهای خود را در فاصله ی سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۴- که دوران تشدید جنگهای داخلی در چین بود- به رشتهی تحریر در آورد. از آن جمله می توان به اثر تحسین برانگیز او، «خاک خوب»که در سال ۱۹۳۰ منتشر شد، اشاره کرد.
پرل باک که در چین بهعنوان یک نویسنده چینی و با نام «سای ژن ژو» معروف است. در سال ۱۹۳۸، به عنوان نخستین زن امریکایی موفق به احراز جایزهی نوبل شد. این جایزه به خاطر تجسم زنده از زندگی روستائیان چینی و قدرت او در بیوگرافی نویسی و همچینین به مثابهی پاداشِ تلاشهای او در زمینهی استقرار صلح و تفاهم بشری به او اهدا شد.
در کتاب تاریخ امریکا آمده است :«پرل باک حلقه ارتباطی ما بین ایالت متحده و چین به وجود آورده است که نمایانگر دو وجهه دموکراسی است. »
این شاعر شیلیایی نخستین ادیب اهل آمریکای لاتین است که جایزه ی نوبل ادبی را از آن خود کردهاست. گابریلا میسترال در سال ۱۸۸۹ و در شیلی زاده شد و در مناطق روستایی و دورافتادهی این کشور پرورش یافت. او از سن ۱۵ سالگی آموزگار شد و بعدها از سوی آموزش و پرورش شیلی به عنوان رایزن آموزشی برگزیده شد.او در سال ۱۹۱۴ با غزلهای سهگانهاش به نام غزلهای مرگ برنده جایزه ملی شعر شیلی شد. او همچنین به نمایندگی مردم شیلی در جامعه ملل و پس ازآن در سازمان ملل متحد برگزیده شد. مسیترال در سال ۱۹۴۵ به خاطر داستان معروف «دعا به خاطر آنها که خودکشی کردند»، موفق به دریافت جایزه ادبی نوبل شد. تم شاعرانهی میسترال بر مدار هویت آمریکای لاتین میچرخد و با احساساتی قدرتمند و رویکردی آرمانگرایانه نوشته شدهاند. میسترال از مدافعان سرسخت دموکراسی و برابری حقوق زنان، کودکان و فقرا بود.
۶- نلی زاکس- آلمان – سال ۱۹۶۶
این نویسندهی شهیر آلمانی تبار نفرتش از جنگ و خشونت را در تمامی نوشتههایش ترسیم کرد و سرانجام در دههی هشتم زندگیاش موفق به کسب جایزهی نوبل شد .
نلی زاکس، در یک خانواه ی یهودی و در سال ۱۸۹۱ در شهر برلین آلمان متولد شد، او یگانه فرزند خانوادهی ثروتمندش بود و در بهار سال ۱۹۴۰ در بحبوحهی جنگ جهانی دوم پس از تعقیب و گریزهای فراوان سرآخر توانست از چنگ نازیها بگریزد و به سوئد پناهنده شود.
نلی زاکس درهمریختگی های شدید جسمی و روحیِ ناشی از فشارهای نازیها بر یهودیان را در اشعارش تصویر کرده است، او در نخستین کتاب شعرش با نام «در خانه های مرگ»، اگر چه روزگار اسفبار یهودیان آن زمان را توصیف میکند، اما در حقیقت نگاهی کلی به مقولهی جنایات جنگی و سرنوشت تراژیک انسانهای بیگناه و به خصوص کودکان دارد.
۷- نادین گوردیمر – آفریقای جنوبی – سال ۱۹۹۱
آلفرد نوبل آثار گوردیمر را به مثابهی دستاوردی عظیم برای بشریت توصیف کردهبود. این نویسندهی اهل آفریقای جنوبی بیش از همه بر موضوعات نژادی و آپارتاید در کشور زادگاهش تمرکز کردهاست.
از جمله آثار برجستهی این نویسنده میتوان به «دختر برگر» و «خانوادهی ژوییه» اشاره کرد. در بیانیهی نوبل در توصیف این نویسنده آمده بود: او نویسندهایست که به قول آلفرد نوبل از دل آثار باشکوه حماسیاش دستاوردی عظیم برای بشریت میآفریند.
این نویسنده ، نخستین زن آفریقایی تبار آمریکاییست که موفق به کسب جایزهی نوبل شدهاست. او زادهی اوهایوست و آثارش لبریزند از شرح شاعرانه و جماسی از زندگی سیاهپوستان در آمریکا. بنا به اعلامیهی کمیتهی نوبل در سال ۱۹۹۳ رمانهای او با نیروی تخیل ژرف و استعارات شاعرانه به بعدی حیاتی از حقیقت آمریکایی حیات میبخشند.
رمان «دلبند» یکی از شاخصترین آثار این نویسندهی فمینیست است، این رمان که در ژانویهی ۱۹۸۷ منتشر شد، هر چند با استقبال منتقدان مواجه شد و توانست جایزهی پولیتزر را از آن خود کند؛ اما به دلیل محتوای جنسی و خشونتهای تکان دهندهی آن در فهرست کتابهای ممنوع قرار گرفت. موریسون در این کتاب با نثری تکاندهنده و تاثیر گذار، از دوران بردهداری آمریکا قصه ساز میکند، قصهای دردناک از زبان یک بردهی زن سیاه پوست به نام «ست» که فرزند دخترش را می کشد تا او را از رنج بردگی برهاند.
۹- ویسلاوا شیمبورسکا – لهستان – سال ۱۹۹۶
در سوم اکتبر ۱۹۹۶ آکادمی سوئد، ویسلاوا شیمبورسکا، شاعر ناشناختهی لهستانی را برندهی جایزهی نوبل ادبیات اعلام کرد. شاعری که تا آن زمان تنها نزدیک به دویست قطعه شعر سروده بود و اشعارش بر خلاف دیگر شاعران اروپای شرقی سیاست زده و ضد کمونیستی نبودند. آکادمی سوئد، هنگام اعلام نام شیمبورسکا به عنوان برنده ی جایزه ی نوبل از او به عنوان «موتسارت شعر معاصر جهان» یاد کرد که زبان شعری اش در کمال شیوایی«خشم بتهوونواری» را بیان شعری میبخشد و شعر او را اینچنین توصیف کرد : « … به خاطرِ شعری که با طنزی ظریف تاریخ و بیولوژی را به صورت ذراتی از واقعیتهایِ بشری به نمایش میآورد..»
این نویسندهی اتریشی پیش از کشف استعدادش در ادبیات سودای بدل شدن به یک موسیقی دان را در سرداشت. نخستین مجموعه داستان او با نام «سایهی لیزا» یلینک را در میان دنیای ادبیات به شهرت رساند. آثار این نویسنده بر موضوعات چالش برانگیز جنسیت زنانه استواراند. در سال ۲۰۰۴ زبان موسیقیایی در رمانها و نمایشنامههای او مورد توجه آکادمی نوبل قرار گرفت ، تا ضمن برگزیدن او اعلام کند: « [الفریده یلینک] در در آثارش از زبانی خاص برای بیان کلیشههای جذاب جامعه استفاده میکند.»
الفریده یلینیک در زمینههای مختلف ادبی کار کرده است: شعر، مقاله، رمان، نمایش رادیویی، نمایشنامه، فیلم نامه. او تقریبا تمامی جایزههای مهم آلمانی و اتریشی را دریافت کرده است. یلینک، جنجالیترین نویسندهی اتریش، فمینیستی رادیکال و منتقدی بی رحم و نویسندهای سیاسیست. او همواره در کشور خودش از طرف دست راستیها تحت فشار بوده است تا آنجا که به او لقب «هرزهی سرخ» داده اند.
مهمترین اثر یلینیک رمان «پیانیست» است که سال ۱۹۸۳ منتشر شد. میشائیل هانکه فیلمساز اتریشی در سال ۲۰۰۱ فیلمی با نام «معلم پیانو» بر اساس این رمان ساخته است.
۱۱- دوریس لسینگ – انگلستان – سال ۲۰۰۷
او سالخوردهترین نویسندهایست که این جایزه را تصاحب کردهاست. لسینگ با رمان مشهورش، «ترنم علفزار» در سال ۱۹۵۰به شهرت رسید. او در این کتاب راوی نژادپرستی و استثمار در قارهی آفریقا و به خصوص کشور زیمبابوه شدهاست. اما کتابی که باعث شهرت لسینگ شد و مهمترین اثرش لقب گرفت، «دفترچه طلایی بود» که در سال ۱۹۶۲ نوشته شد. آثار او بیشتر حول مسائل سیاسی و فمینیستی میچرخند. او با وجود فشارهای زیاد، همواره نسبت به انتخاب موضوعهای اجتماعی در آثار خود وفادار ماند. دوریس لسینگ در دورهی اول نویسندگیاش بیشتر به مسائل اجتماعی پرداخته، در دورهی میانی از دیدگاه روانشناختی به موضوعها نگریسته و در دورهی انجامین به عرفان و صوفیگری گرویده است.
لسینگ بیش از ۴۰ رمان نوشت و ۸۸ ساله بود که جایزه نوبل ادبی را دریافت کرد.از جمله آثاردیگر او میتوان به «ازدواج موفق»، «گرسنگی»، «خاطرات یک نجات یافته» و «تابستان پیش از تاریکی» اشاره کرد.
آکادمی نوبل در وصف این نویسنده اعلام کرد: « حماسهسرایی بر اساس تجارب زنانه، کسی که با شکگرایی، آتش و قدرت تخیل تمدنهای گوناگون را در نظرآورده و با موشکافی بررسی کردهاست. »
۱۲ – هرتا مولر – رومانی – سال ۲۰۰۹
سال ۲۰۰۹ کمیته نوبل ادبیات اعلام کرد «نوبل ادبیات به هرتا مولر تعلق میگیرد، کسی که با تمرکز بر شعر و نثر ساده دورنمای زندگی کسانی را که زندگی شان مصادره شده به تصویر کشیدهاست.»
هرتا مولر، نویسنده و شاعر آلمانی در رومانی و در سال ۱۹۵۳ به دنیا آمد. او در دانشگاه رومانی علاوه بر رشته مطالعات آلمانی در رشته ادبیات رومانیایی نیز تحصیل کرد. او تا سالها با حکومت کمونیستی رومانی در کشمکش بود و این کشمکش ناگزیر به ترک وطناش کرد. او نخستین کتابش را سال ۱۹۸۲ به زبان آلمانی و با عنوان «زمین های پست» منتشر کرد. مولر سال ۱۹۹۵ به عضویت آکادمی شعر و ادبیات آلمان درآمد. بسیاری از آثار هرتا مولر پسزمینهای به سرزمین دوران کودکی و نوجوانی اش یعنی رومانی و حکومت کمونیستی تحت ریاست نیکولای چائوشسکو است. مولر از سال ۱۹۸۱ تا سال ۲۰۰۹ بیش از ۲۰ جایزه ادبی را از نهادها و انجمن های مختلف در اروپا و خارج از اروپا به دست آورده است. «وطن همان جایی است که به زبانش صحبت میشود»، «سرزمین گوجههای سبز» و «گرسنه و ابریشم» از جمله آثار او هستند.
سخنگوی هیئت داوران جایزه نوبل در سال ۲۰۰۹ در سخنانی از مولر به خاطر مقاومت شجاعانه او در برابر دیکتاتوری کمونیستی رومانی قدردانی کرد. او گفت «مولر از مسائلی حیاتی سخن میگوید که ارزش مبارزه دارند.»
۱۳ – آلیس مونرو – کانادا – سال ۲۰۱۳
آلیس مونرو، زادهی سال ۱۹۳۱ در اونتاریوست، او ده ساله بود که مادرش به بیماری پارکینسون مبتلا شد، مساله ای که رد پای آن را می توان در داستانهای او و در تصویر سازی رابطه ی دختران و مادران مشاهده کرد، چنان که خودش گفته است:
«رابطه مادران و دختران برای من مهم است، به این دلیل که رابطه آنها سرشار است از نفرت و عشق، تبعیت از مادر و تلاش برای به استقلال رسیدن از او. تاریخ ادبیات پر است از آثاری درباره پدران و پسران. من تلاش میکنم داستانهایی بنویسم درباره وداع دختران از مادرشان.»
آکادمی نوبل، در اطلاعیه ی خود مونرو را «استاد داستان کوتاه معاصر» توصیف کرد و او را به خاطر «داستانهایی که با ظرافت نوشته شده و ویژگی آنها روشنی و واقعیت روانشناختی ست» ستود.
داستانهای کوتاه مونرو اغلب روایتگر زندگی زنان در رده های سنی مختلف و با دغدغه های خاص آنهاست، زنانی که یا با تصمیم های یکباره و ناگهانی یا با حیلت اندیشی های منسجم، بند سنت و عرف را می گسلند و سرنوشتی رها برای خود رقم می زنند؛ زنانی که قرنهاست اندیشه ها و نیازهاشان نه تنها از سوی مردان که برای خودشان هم گنگ و پیچیده است.
۱۴- سوتلانا الکسیویچ – بلاروس – سال ۲۰۱۵
طبق اعلام آکادمی سلطنتی علوم، جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۵ این بار به شرق اروپا رسید، نویسنده و روزنامهنگاری به نام سِوتلانا آلکسیویچ، از کشور بلاروس.
کمیتهی نوبل در بیانیهای دلایل این انتخاب را چنین برشمردهاست: « بهخاطر آثار چندآواییاش که تمثالی از رنج و رشادت را در زمانهی ما تصویر میکند»
بنا به گفتهی سارا دانیوس، دبیر آکادمی نوبل، برندهی نوبل ادبی امسال ژانر جدیدی را ادبیات پایهگذاری کردهاست. او گفتهاست: «[الکسویچ] مبانی تاریخی نوین و پرباری را به ما ارائه میدهد، نثر او یگانه و ژانر ادبی او تازه است.»
الکسویچ، راوی چیرهدست تاریخ شفاهیست، مصاحبههای او با سربازان بازگشته از جنگ، بازماندگان فاجعهی اتمی چرنوبیل و زنان و شهروندان شاهد جنگ جهانی دوم و برگردان این قصهها به فرم ادبی خصوصیت بارز کارهای اوست. خود او در سایت شخصیاش چنین نوشتهاست: « من به جستجوی موثرترین ژانری بودهام که به شایستگی آنچه گوشهایم شنیده و آنچه چشمهایم از زندگی دیده را به ظهور برساند. من راههای بسیاری را آزمودم و سرانجام روشی را برگزیدم که در آن آدمها از زبان خودشان سخن میگویند.»
از جمله آثار الکسویچ می توان به «چهره غیر زنانه جنگ»، «صداهایی از چرنوبیل؛ تاریخ شفاهی یک فاجعه هستهای» و «پسرانی از جنس روی » اشاره کرد. کسب جایزه مدیسی و جایزه صلح ناشران آلمان از دیگر افتخارات این نویسندهی ۶۷ ساله است. این نخستین بار در تاریخ جوایز نوبل است که یک نویسنده – روزنامه نگار مهم ترین جایزه ادبی جهان را دریافت می کند.