مردم اسرائیل حق زندگی دارند، مردم فلسطین هم
نهمین روز ماه اوت به روایت تقویم ادبی دنیا، سالروز مرگ ” محمود درویش ” سمبل شعر مقاومت فلسطین است؛ که در چنین روزی و به سال دو هزار و هشت میلادی بدرود حیات گفت . همان مردی که در جادویی باور ناپذیر و با مفاهیم بنیادین شعر عرب، با عشق با زن و با شراب و عیش و نوش، در صف شاعران مبارز قرار گرفت؛ در ستایش آزادی گفت و جایگاه بلند مرتبه ی انسان در نظام هستی را ستود.درویش در سال ۱۹۴۱ در روستای بروه در نزدیکی عکا به دنیا آمد و در ۹ اوت ۲۰۰۸ در هوستون تگزاس خاموش شد .
در حال و هوای همین روز و بعد از گذشت هفت سال از مرگ در غربت این شاعر بزرگ، به سراغ دکتر علی رضا نوری زاده رفتم تا باب آثار و احوال درویش، از او جویا شوم. هم او که سالها قبل و در روزگار جوانی، شعر درویش و حماسه ی مقاوت او و دیگر شعرای هم وطنش را به دوست داران فارسی زبان ادبیات معرفی کرده و دفاتری مجزا از اشعار محمود درویش را هم به بازار کتاب داده بود… در این گفت و گوی صمیمی مثال طبیعت خاص و زلال او، بارها و بارها با میان قصه های متفاوت، سالهای سال را درنوردیدیم و از دیروز و امروز شعر و ادب گفتیم، از روزگار دبیرستان و عشق او به شعر عرب تا دیدارهایش با درویش در بیروت و لندن؛ از آرمان خواهی بنی بشر و از صداقت و پاکی که انگار روزگاری ارزش بیشتری داشت… از جادوی کلام گفتیم و از مشت های گره شده ای که به روایت او صدایی از جنس عشق و صلح و دوستی داشتند… شرح این گفت و گو که در برخی موارد به التزام زمان و حوصله ی روزنامه نگاری امروز اندکی کوتاه شده، در ادامه ی این صفحه، پیش روی شماست، با هم بخوانیم…
با مشت های گره کرده از عشق گفتن…
در آغاز گفت و گو از همان روزهای دور پرسیدم و داستان آشنایی او با شعر دوریش :
” … داستانش این بود که در سفری که به سوریه و لبنان و یک سری کشورهای دیگر عربی دشتیم به همراه پدرم، پدرم یک سری دیوان شعر خرید؛ و از جمله ی اون کتاب ها یکی مجموعه ی شعر مقاوت بود، و این مجموعه در برگیرنده ی اشعاری بود از محمود درویش، سالم جبران، سمیع القاسم و دیگرانی که درباره ی فلسطین شعر گفته بودند؛ خب این کتاب به خانه ی ما آمد و من از همان موقع شروع کردم اینها را با دقت و لذت خواندن؛ آنوقت کلاس یازده بودم… ”
پرسیدم که نخستین ترجمه ی فارسی شعر درویش هم از طریق همان کتاب ممکن شده؟
” بله. در همان روزها که با این کتاب درگیر شده بودم، ناگهان به شعری بر خوردم با عنوان عاشقی از فلسطین، عجیب این شعر من رو گرفت. خب من یک مقدار از لغت های شعر را می فهمیدم اما همه ش را نه؛ به پدرم گفتم که می خواهم این شعر را ترجمه کنم، او هم گفت بکن و اگر خوب بود یک جایزه ی ویژه هم داری. من هم نشستم با عشق و با زحمت به کمک المنجد و باقی دیکشنری های عربی به فارسی و فارسی به عربی ای که در خانه داشتیم، شعر را ترجمه کردم. منتها چون خودم روحیه ی شعر داشتم، سعی کردم ترجمه ی فارسی آهنگین باشد و با نظم و …؛ پدرم ترجمه را دید، گفت خوب است اما شعر درویش نیست… خلاصه این قضیه یک سالی ادامه داشت تا اینکه وقتی کلاس دوازده بودم، این شعر را کامل و روان ترجمه کردم و این ترجمه مورد تایید پدر قرار گرفت. آن زمان دکتر عنایت سردبیر مجله ی فردوسی بود و برادر ایشان دفتر اسناد رسمی داشت و دوست صمیمی پدرم بود. آن شعر را پدرم از من گرفت و از همین طریق به مجله ی فردوسی رساند و این کار در آنجا چاپ شد. ”
از حال و هوای جامعه ی ادبی ایران در آن روزها هم رسیدم و اینکه آیا محمود درویش پیش تر از این شعر هم در میان اهل ادب ایران شناخته شده بوده یا که نه…
” اصلا… البته کارهای کلاسیک عرب ترجمه شده بود و حتی در کتاب های درسی ما هم آمده بود اما در معاصرها از احمد شوقی این طرف تر نیامده بودند. و تنها کاری که شده بود در آن موقع کاری بود که آقای دکتر شفیعی کدکنی با شعر عبدالوهاب البیاتی کرده بود. او شعر های بیاتی را به زیباترین وجه به فارسی آورده بود. که البته بعدها که من با عبدالوهاب آشنا شدم این خبر و این کتاب را به او دادم و او بسیار شادمان شد… ”
اما شعر درویش در پیوندی محکم و جدانشدنی ست با مسئاله ی فلسطین. همان موضوع غمانگیزی که یکی از طولانی ترین جنگ های تاریخ را رقم زده و مردمی را برای بیش از هفتاد سال از خانه و زندگی شان دور و آواره ی دنیاشان کرده… از اوضاع و احوال و واکنش جامعه ی ادبی ایران به مسئاله ی فلسطین هم پرسیدم و این طور پاسخ گرفتم:
” … آنزمان به غیر از کتاب بسیار ارزشمند ماکسیم رودنسون که با ترجمه ی آقای هزار خانی به بازار آمده بود یا یکی دو تا مطلب آقای حاج سید جوادی که راجع به فلسطین نوشته بود، در این باره آنقدرها حرف زده نمی شد. این مسئاله به خاطر حضور بعضی از بچه های ایرانی در گروه های فسطینی تا حدودی تابو شده بود… ”
دکتر نوری زاده در ادامه ی گفته هایش از چند و چون به چاپ رسیدن کتاب ارزشمند ” حماسه ی فلسطین ” حکایت کرد و از جمله گفت که این کتاب به پیشنهاد و لطف آقای رضا امامی و توسط نشر بعثت که در آن زمان بیشتر کتاب های ملی – مذهبی ها را در می آورد به بازار کتاب آمد. کتابی که از قرار گفته های آقای نوری زاده، همان مجموعه ی شعر مقاومت بود و مقدمه ای بسیار رسا و دلنشین به قلم فخرالدین حجازی را بر پیشانی اش می دید…
آقای نوری زاده در ادامه از دیدارهایش با محمود درویش در چهارسوی دنیا گفت و از جمله در شرح نخستین برخورد با شاعر محبوبش این طور گفت:
” … اولین باری که با محمود درویش برخورد کردم خیلی جالب بود. درویش وقتی از فلسطین بیرون آمد اول به بیروت رفت. به سازمان آزادی بخش فلسطین هم پیوست و مقام خیلی بالایی هم به دست آورد. عرفات هم خیلی دوستش داشت و عجیب مراقبش بود. ما اولین دیدارمان در بیروت بود، در سالهای قبل از انقلاب در سال ۱۹۷۵ و در آستانه شروع جنگهای داخلی لبنان … در آنجا مجموعه ای داشتند به نام مجله ی شعر و در آن شاعران مهم لبنان و عرب شعر چاپ می کردند و ماهی یک بار هم جلسه ی شعرخوانی داشتند. یکی از سفرهای من به بیروت هم همزمان شده بود با جلسه ی ماهیانه ی آنها… من هم توسط یکی از دوستانم انسی الحاج که شاعر و نویسنده بنامی بود به آنها معرفی شدم و همانجا یک شعر از شاملو و یک شعر از نادر پور که به عربی ترجمه کرده بودم و شعری از خودم را خواندم و این شعرها بسیار مورد توجه آنها قرار گرفت. من در همان فرصت گفتم که بسیاری از شعرهای مربوط به مقاومت فلسطین را هم به فارسی ترجمه کرده ام. حالا من در آن زمان یک مجموعه ی مجزا از اشعار درویش با عنوان ” بیرون از اسطوره ها ” را بیرون داده بودم که توسط نشر امیرکبیر چاپ شده بود و بارها هم مورد تجدید چاپ قرار گرفته بود.
به هر حال من در آنجا محمود درویش را برای اولین بار دیدم. در خاطرم هست که او به آغوش گرفته بودم و می گریستم و برایم یک چیز عجیب و غریب بود و خیلی خوشحال بودم که او را از نزدیک می بینم و او هم خیلی شادمان بود از اینکه اشعارش در ایران خوانده می شود. چرا که بسیار ایران و مردم ایران را دوست داشت. ”
درویش اما به اندیشه های چپ و بسیار مترقی اش هم شهره شده. همان چپی که به روایت دکتر نوری زاده بیشتر انسان گرایانه بود تا یک کمونیسم صرف… دکتر نوری زاده درباره ی اندیشه و خط سیاسی درویش این طور گفت:
” محمود درویش مثل بسیاری از روشنفکران وقت در جوانی به حزب کمونیسم اسرائیل پیوسته بود. یعنی افکار چپی داشت اما خیلی کومونیست در معنی رایج اش نبود. می خوام بگم یک آدم بسیار اومانیست و انسان گرا بود؛ حتی در رابطه با یهودی ها. مثالا یک شعری دارد از زبان یک عاشق فلسطینی که دلداده ی یک دختر اسرائیلی شده. در آنجا به زبان شعر از غم عاشق می گفت؛ عاشقی که می داند هیچ وقت طعم وصل را نخواهد چشید و باید به اشارات دل و زبان چشم ابرو قناعت کند.
همین انسان گرایی هم باعث شده بود تا او از فعالیت های تندرویانه دوری کند. به خصوص وقتی که از فلسطین بیرون آمد و به مرور آشنا شد با آلودگی های داخل مقاوت ، با بازی های پس پرده، با دخالت های دولت های عربی؛ … خیلی آزرده شد و به شدت زده شد؛ به گونه ای که در اشعار جدید تر و همین طور مقاله هایی که می نوشت حالت یاس و عصبانیت و پرخاش داشت و همین ها هم بیماری قلبش را شدید کرد… او بعد از کنفرانس مادرید یک شعر بسیار تند و پرخاشگرایانه سرود و از جنبش مقاومت انتقاد کرد؛ اما در پرتومادرد قرارداد اوسلوبهفسطین بازگشت ، نخست به غزه رفت و بعد به رام الله ، از زادگاهش دیدار کرد و برای بسیاری از هموطنانش شعر خواند . در سالهای بعد بین عمان پایتخت اردن و تونس و فلسطین و پاریس و لندن در آمد و شد بود . بع علت بیماری قلبی در ۶۷ سالگی در هوستون تگزاس تحت عمل جراحی قرار گرفت و همانجا خاموش شد .و جالب اینکه با وجود اینکه به صورت رسمی از جنبش بیرون آمده بود اما در همه حال احترامش حفظ شد. برای مرگش هم یک تشییع بسیار باشکوه تدارک دیدند . محمود عباس رئیس دولت فلسطین سه روز عزای عمومی اعلام کرد و خود در مراسم خاکسپاریش نطق مؤثری ایراد کرد . درویش را در نهایت حرمت و احترام در محلی که قصر فرهنگ نامیده میشود در رام الله با حضور دهها هزار فلسطینی به خاک سپردند. ”
سرآخر و به عنوان سوال انجامین از جایگاه درویش در روزگار پس از مرگ جویا شدم و اینکه شعر او در این هفت ساله تا چه اندازه رونق پیدا کرده و یا اینکه از یادها رفته…
” به نظر من محمود درویش بعد از مرگش بیشتر اعتبار پیدا کرد. چرا که بسیاری از چیزهایی که در اشعارش گفته بود، بعدها و در عمل ثابت شد. مثالا همین که گفته بود اسرائیلی ها اهل صلح نیستند و یا اینکه گفته بود اسرائیلی های باید حق زندگی داشته باشند؛ اما فلسطینی ها هم… “