خرافات به مثابه ایدئولوژی درسیاست ایرانیان
ازمجلسی تا احمدی نژاد
علی رهنما – ترجمه فرهاد مهدوی
چاپ اول – بهار ۱۳۹۴ لندن
ناشر: انتشارات مهری
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا
فروغ فرخزاد
کتاب پس از اشاره و پیشگفتار، با گفتاری سنجیده درمعرفی انقلاب سال ۱۳۵۷ شروع می شود. بحث اسلام سیاسی با«گسترش استعمار درهند، افریقای شمالی وخاورمیانه که درقرن هفدهم آغازشد»، نگاهی دارد به گذشته ها در مناطق تحت سلطۀ استعمار و جنبش های نوین در راه کسب آزادی، و ازتلاش برخی ها که « درمنابع دانش وسنت، تنوری بزرگی را که اساس آن اسلامی بود شناختند» سحن می گوید. در رهگذر معرفی اسلام، دینِ اسلام را به معنوی و سیاسی دوپاره می کند وبا این تقسیم بندی درست از مقاومت و طغیان علیه ستمگران و تهاجم علیه استعمار که ازدستاوردهای اسلام سیاسی ست دریچه های بحث را می گشاید. علل پیروزی استعماروآثارچیرگی بساط ظلم وستم و بندگی را توضیح می دهد. حکومتگران اسلامی قبل ازسلطۀ استعمار غربی را به باد انتقاد می گیرد. آن ها « در جستجوی استحکام حاکمیت خود» بودند. یادآور می شود که «اسلام را به عنوان ابزاری برای توجیه و گسترش حد اکثری قدرت خود به کار می گرفتند» و به دنبال بنده پروری بودند. پیداست که دراینگونه جامعه ها، زیردستان اسیر قدرت قدرتمداران، مردمان مطیع و سربه زیر ومعتاد به سکوت و طاعت وبندگی، پذیرای هرگونه ظلم و ستم باشند و فرهنگ سرکوب وخفقان را بخشی از مقدرات الهی بدانند. پدیدۀ تقیه درشریعت اسلام که بیخود نبوده، حتما حکمتی برضرورت این حکم بوده وگره گشای مشکلات دررفع حاجت های مسلمین. رد پای صدورحکمِ اسلامی البته شیعی شدۀ «تقیه» را به احتمال زیاد می توان : «ازامام جعفر صادق که به تنهائی بیش از سیصدهزار حدیث توسط محدثان بزرگوار روایت شد» پیدا کرد. بنگرید به برگ ۲۳ توضیح المسائل، نوشته شجاع الدین شفا چاپ پنجم نشر فرزاد» .
کتاب حاضرکه «برخرافه های مذهبی تمرکزدارد» و دوره ای ازجاافتادن و پیامدهای ویرانگر آن را توضیح می دهد، ازاین نکته نیزغافل نیست اعلام کند که هدف اساسی منادیان وپیشوایان مذهبی، نه تحکیم ایمان وخداپرستی مردم، بلکه همۀ تلاش ها :« به عنوان ابزاری توسط رهبران سیاسی شیعه به کار گرفته شده» است. تا زیستِ بنده واری درجهل واطاعت را ازارکان دین جاسازی کنند و توسعه دهند. باچنین نیت وهدف است که با گسترش خرافات درپوشش میلیون ها حدیث و روایت ازقول پیامبر و امامان شیعه و مهمتر، محدثان پُرگوئی چون محمدباقرمجلسی وهماندیشانش را سازمان داده اند. توسعۀ باورهای عامه پسند، که در دل پیروان و مومنان ته نشین شده است ، مفهوم ذاتی این گفته ها را به صراحت توضیح می دهد.
نویسنده، ازقول اسپینورا – که با مجلسی همزمان بود – اسکندر مقدونی را وارد صحنه می کند. از خرافاتی بودن و باورهای او به غیبگویی و اینکه ازعاقبت کار خود در درگیری با داریوش وحشت داشته سخن به میان آورده است، تا بگوید که « مردانی ازهرسه ادیان ابراهیمی بوده اند که وانمود می کردند این توانائی را دارند و یا اعتقاد براین ست که دارای قدرت های فوق طبیعی هستند . . . چون خدارا بندگی می کنند از آن برخوردارند» اسپینورا براین اعتقاد پای می فشرد که تظاهر ومقدس نمائی های نمایشی «برای خاموش ساختن جرقه ی عقل و استدلال به دقت فراهم آمده است».
نویسنده درپایان این فصل، نگاهی دارد به اندیشه های دیوید هیوم و اثر او در«دو مذهب نادرست» : خرافات و شیفتگی. پوستۀ هردو را می شکافد. مغزسخنانِ سنجیده و دوراندیشانۀ او را شرحه شرحه می کند. کشیش ها را به عنوان مدعیان قدرت وسلطۀ افرادی دارای حرمت فوق العاده تعریف می کند. آن هارا مبتکران خرافات معرفی می کند: «هیوم نتیجه می گیرد که خرافات، دشمن آزادی مدنی است و مردم را تسلیم بردگی می کند ».
دربخش دوم بحث هاله ی نور است و سخنان موهوم وعوامانۀ احمدی نژاد درشصتمین دوره اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، و، آرزویی که لودهندۀ فهم وشعورش شد، هکذا دعایش برای ظهورغایب هزار وچند سالۀ شیعیان که براین باورند: « دردوران غیبت امام دوازدهم، جهان از شر و فساد فزاینده پُرمی شود. این دورباطل زشت، از ناپرهیزکاری و بی عدالتی که باغیبت امام دوازدهم درسال ۸۷۴ میلادی آغاز شده با حاکمیت رهبران خطاکار و بی عدالت شدت گرفته، با ظهور دوباره او درهنگامی که زمان آن مشخص نیست خاتمه خواهد یافت». بیجا نبود که آقای خامنه ای رهبر مسلمین در انتخاب، این نوحه خوان بیت به ریاست جمهوری گفتند که « فکراو به من نزدیک است». بی کمترین تردید از هوش ومهارت وتردستی اودرمدیریت دایرۀ فساد درابعاد گسترده آگاه بودند که برگزیدند. منظور رهبر معظم سرعت بخشیدن، به ظهور حضرت بوده و بس. گسترش بی نظیر فساد، وغارت “مغول وار” یبت المال مردم؛ این خدمت ستایش انگیز رهبررا نباید فراموش کرد. ایشان با اعتقاد کامل به ظهور حضرت امام زمان، خادم صدیق ظهورند و در انتظار تشریف فرمائی حضرت هستند وبراین باورند که بطور دائم رسانه ها را از «کِش دادن رسیدگیِ کلان پرونده های فساد مالی برحذرمی دارند. آن هم باصدایی آرام، پدرانه و اندرزوار. دورنیست آن روز که به منظور سرعت بخشیدن به ظهورحضرت قائم، فتوا صادرفرمایند که «رسیدگی به این قبیل پرونده های اختلاس وفساد خلاف شرع انوراست».
نویسنده، از احمدی نژاد وحیله گری های او می نویسد: «احمدی نژاد، درگیر یک لشگرکشی ی حیله گرانه شده بود. بطور غیرمستقیم ایده ی ارتباط با عالم غیب را پیش می برد، اجازه می داد تا این ایده، درجامعه نفوذ و گسترش پیدا کند، و به سیاستمداران طرفدارش دستور می داد تا غیرمستقیم به ایده ی مذکور دامن بزنند». اما درحضور روحانیان مرتکب اینگونه نا پرهیزی ها نمی شد. اما «درعین حال ارتباط خود با عالم غیب را نیز رد نمی کرد». همو در دیدارش با جوادی آملی وقتی از هاله نوری که زمان صحبت کردنش درمجمع عمومی سازمان ملل دراطراف سرش پیدا شده می گوید : «وی اصرار داشت که تمام نمایندگان که درمجمع عمومی حضور داشتند به او خیره مانده و ازپلک زدن ناتوان بودند». نویسنده، شرح یاوه های رئیس جمهور ایران را تا پایان این فصل با جزئیات «هاله ی نور» آورده است تا آیندگان بدانند وآگاه شوند که دراوایل دهه قرن بیست و یکم «برملتِ باستانی و درماندۀ امروزی ایران» چگونه موجوداتی حکومت می کردند! جوادی آملی درمقابل لاطائلات رئیس جمهوربا گفتن «مردم را فریب ندهید» به طورموقتی هم که شده دهن اورا مهار می کند. بنا به نوشتۀ این کتاب باید «آیت الله مصباح یزدی یکی از معدود مدل های سیاسی مذهبی و از منابع الهام و تقلید احمدی نژاد بوده باشد». بی علت نیست که درزمان همین رئیس جمهورعوامفریب، بودجه «موسسه ی آموزشی وپژوهشی امام خمینی متعلق به مصباح یزدی» که درپایان دوره ی ریاست جمهوری خاتمی «۳۵۰ میلیون تومان یا ۳۵۰ هزار دلار» بوده دردورۀ ریاست جمهوری احمدی نژاد به «۱۰ برابر یعنی ۵/۳ میلیارد یا ۵/۳ میلیون دلاز افزایش یافت» .
نویسنده، ازگسترش ونفاذ اوهام و رواج جادوگری دردورۀ احمدی نژاد روایت های جالبی دارد. ازقول علی دائی فوتبالیست مشهورکشور وکاپیتان سابق تیم سایپا، که باورکردنش واقعا کار آسانی نیست. به روایت علی دایی «در مصاحبه ای با روزنامه ی ایران یک مورد ازبدشانسی باورنکردنی تیم اش – یعنی تیم سایپارا – فاش ساخت . . . این را پسرجادوگری که تیم را طلسم کرده بود، پیشاپیش به دایی گفته یود» همچنین از پناهنده شدن سگی به حرم امام رضا درمشهد، وراه اندازی بساط دیداربا امام زمان توسط مردی به نام سیدحسنی درکرج و معجزه های چاه جمکران خبرهای تازه وتعجب آور می دهد. به این خبردرست توجه فرمائید : «براساس گزارش رسمی، درشب تولد امام غائب و درفردای آن روز، حدود سه میلیون نفر ازجمکران بازدید می کنند». این گونه خبرهای حیرت آور آثارشوم و فساد ریاست جمهورمرد هوچی عقب مانده را توضیح می دهد؛ و درکلیت، بخشی از دستاوردهای حکومت اسلامی را به نمایش می گذارد.
درحادثۀ طبس نیز، آقای خمینی، شکست آمریکارا به حساب دست غیبی گذاشت : «جه کسی هلیکوپتر های آقای کارتررا که به سمت ایران درحرکت بودند درهم کوبید؟ ما؟ این شن ها وماسه ها بودند، شن ها و بادها عامل و پیشکار خدا هستند . . . آنها می توانند باردیگر نیزتکرار شوند».
نویسنده، در«فرزند مورد لطف الهی و ارتباط محمدرضا با عالم غیب» اشاراتی دارد به اعتقادات مذهبی رضاشاه و محمدرضاشاه. و اینکه آن ها نیز به طور سنتی پای بندی های مذهبی خودرا داشتند. تجربه های آن دورا یاد کرده. از قول سلیمان بهبودی آمده است زمانی که محمدرضا هفت ساله به مرض تیفوئید مبتلا شده وسخت بیمار بود درخواب به شدت عرق کرده بیدارمی شود: « به روشنی فریاد زد من شفا پیدا کردم، امام را در خواب دیدم» بهبودی این خبر خوش و شفای ولیعهد را به اطلاع شاه و ملکه می رساند. همچنین باز درهفت سالگی در راه امامزاده داود، افتادن ازاسب وگرفتن حضرت ابوالفضل ایشان را شرح می دهد. دردوران سلطنت نیزچند بارازاین معجزه ها رخ داده که به نجات سلطنت وحفظ جان شان انجامیده است. درهمین بخش، ازدیدن امام زمان درهالۀ نورسخن رفته. «ملاقات یا برخورد با امام دوازدهم چند لحظه بیشتر به درازا نکشید واو ناپدید شد» محمدرضای جوان که درحال قدم زدم با معلم خود امام را می بیند، حیرت زده، از اومی پرسد«آیا اوهم مرد مقدس را دید. معلم اش می گوید چه کسی را باید می دیدم؟ اینجا که کسی نیست» اماجوان ازدیدن امام مطمئن بود و«پاسخ معلم اش در اطمینان و یقین او خللی ایجاد نمی کرد».
در کانون تحقیقات مجلسی و تولیدات آن
ازآنجایی که تا به امروزتعداد درست آثار مجلسی روشن نشده است، نویسنده، با حرمت امانتداری هر چهار آمار رایج را آورده است « دومنبع از ۱۳ کتاب به زبان عربی و ۵۳ کتاب به زبان فارسی. و منبع سومی ۱۰ کتاب به زبان عربی و ۴۹ کتاب به زبان فارسی و نهایتا چهارمین منبع ۱۹ کتاب و رساله یه زبان عربی و ۷۰ کتاب به زبان فارسی نوشته است».
نویسنده، ازروابط حضرت علی با مجلسی ها – پدر و پسر، خواندنی های بسیاری روایت کرده است که نه تنها حیرت آور بلکه ازقدرت تفکر آن دو درگسترۀ خیال متآسف می شود که چرا همگی دردایرۀ اوهام و خرافات به کار گرفته شده؛ ایکاش گامی برمی داشتند که به سعادت و رفاه جامعه می انجامید!
مجلسی گرائی به مثابه ایدئولوژِی
نویسنده، که اندیشه و دستاوردهای ویرانگر مجلسی را، تا خلوتِ ذهنش گشته و کاویده، ودراین سفر طول ودرازخواننده را نیزسایه به سایه به دنبال خود کشانده؛ فرسایش قدرتِ حکومتی و علل سقوطِ خفتبار دولت قدرتمند صفویه را که بی تردید از آثارشوم اوهام وتوسعۀ خرافات بوده است، به نمایش گذاشته است. دولتِ توانائی که ازهمان اوان شکل گیری، با امپراطوری عظیم عثمانی درگیربود و توانست با تدبیر وهشیاری آمال و آرزوهای های چندین سالۀ متجاوزان را در تصرف خاک کشور نقش برآب کند. بازکردن، داستان هجوم های آزار دهندۀ عثمانی در آن سال های بحرانی خارج از مقولۀ این بررسی ست، ولی گذرا بگویم و بگذرم که هرزمان که اصحاب مذهب ومسجد در کشور توانمند وقدرتمند شدند، افول سیاسی، فلاکت و درماندگی های ملی سراسر وطن را در تباهی و ظلمت گرفتارکرده است . اظهار نظر یک پژوهشگر انگلیسی شنیدنی است : «جای تعجب نیست که طی سلطنت دوتن از ضعیف ترین پادشاهان صفوی، سلیمان و سلطان حسین [ ملاحسین] که رویهمرفته پنحاه و شش سال از ۱۶۶۶/ ۱۰۷۷/ تا ۱۷۳۲/۱۱۳۵ فرمانفرمایی کردند، علما را دراوج قدرتشان می بینیم. . . . علما برای تحصیل موقعیت مسلط درکشور فشار می آوردند وتوجهی به این واقعیت نداشتند که با این کار به نابودی کشور کمک می کنند» بنگرید به : ایران درعصر صفوی، راجر سیوری، ترجمه احمد صبا، کتاب تهران چاپ اول ۱۳۶۳ ص ۲۱۴.
مجلسی، تا آنجا پیش می رود که هرنوع صفت ناپسند انسانی، حتا «محرمات» که دراسلام حرام و گناه شمرده شده رامجازاعلام می کند: « براساس روایاتی که توسط مجلسی نقل شده، تظاهر و دورویی مذهبی، درتمام زمینه ها وحوزه های قابل تصور، عملی است .مگرنوشیدن شراب خرما ومس مربوط به وضو برروی کفش وپاپوش، تظاهر ودورویی به حدی برجسته است که ادعا شده . ۹ دهم دین از تقیه تشکیل می شود. هرکس که تقیه نکند دین دارنیست. حتی سوگند دروغ برای برطرف کردن آسیب از خود دروغ محسوب نخواهد شد». بیجا نیست که میوۀ شوم دوروئی ودروغ سازمانیافته در سلطنت فقها و تسری آن به جامعه، قبح هرگونه زشتی ها به صورت عادت تغییر ماهیت داده است. با تآسف باید گفت که از آسیب های ملی فرهنگ خشونت و تزویرنبابد غافل ماند.
درمیراث مجلسی ازمعجزات پیامبراسلام آمده که : « یکهزار معجزه داشته ازجمله آن ها عبارت از ۱ نوری که همواره ازپیشانی اوساطع بود ۲ نوری مانند شمع ازانگشتان او می تابید ۳ شکافتن ماه ۴ بینا کردن نابینا ۵ انداختن آب دهان به چاهی خشک، و آن را مجددا آب کردن ۶ پیش بینی آینده و زنده کردن مرده یی از طریق نماز و دعا مجلسی می گوید هرگاه پیامبر از کنار سنگ و درختی عبور می کرد آن ها خم شده پیامبررا گرامی می داشتند و . . .» نویسنده اضافه می کند که «ایدئولوژی مجلسی متکی بود به تعطیل کردن ذهن انسان ازفکر واندیشه و سئوال انتقادی، ونیزجایگزین ساختن این خلاء معنوی با ترس ازعقلانیت».
نویسنده، درجمع بندی ونتیجه گیری به موضوعی جالب دربارۀ رفرمیست های پروتستان دارد : «واسطه های میان خدا و مردم، موقعیت خود را به عنوان امری عیرمسیحی انکار کردند، و حق تفسیر کتاب مقدس را به همه ی مسیحیان گسترش دادند. رفرمیست ها پذیرفتند که افراد معتقد، ازاین ظرفیت برخوردارند که درباره خدا بیندیشند وبا او ارتباط برقرار کنند، مومنین می توانستند زندگی خود را براساس منطق و وجدان خویش وبدون تبعیت کورکورانه ازاحکام و دستورالعمل کلیسا، مدیریت نمایند. روحانی بودن همه ی مومنان شعارمطلوب پروتستان ها شد».
و کتاب با این پیام سنجیده و بسی عبرت آموزبسته می شود: «تحمیل اجباری ی عُرف مشترک اقلیتی براکثریت، همواره به خون ریزی کشیده خواهد شد، حتی زمانیکه اکثریت عمیقا متعهد باشد که شرایط را ازطریق غیرخشونت بار تغییر دهد».
درپایان بگویم که این کتاب سندی است درباره ی آراء و عقاید مجلسی و درمجموع نگاهی ست بسیار ژرف به اندیشه های بی پایه وویرانگر مجلسی ست که دردوران صفویه با انبوهی از اوهام وخرافات، بانی و باعث سقوط خفتبار دولت قدرتمند صفویه گردید. و مهمتر، این که هنوزهم همان روایت ها صدرنشین اذهان مدرسین حوزه هاست.
با سپاس از پژوهشگرفاضل و مترجم آگاه که این اثر بسیار مفید را به ادبیات تبعیدیان افزودند.
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی شود سیا
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید … که به لطف و صفای خویش
گوئی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
توفان طعنه، خنده ی ما را ز لب نشست
کوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو بموج حادثه تنها نشسته ایم
مائیم … ما که طعنه زاهد شنیده ایم
مائیم … ما که جامه تقوی دریده ایم
زیرا درون جامه بجز پیکر فریب
زین هادیان راه حقیقت، ندیده ایم!
آن آتشی که در دل ما شعله می کشید
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر بما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره رسوا! نداده بود
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما