خانه » هنر و ادبیات » هراس / شعری از مجید نفیسی

هراس / شعری از مجید نفیسی

fds0021021s2dedds

آیا به خانه بازگشته ای

پس از گشتِ شبانه با اِلایجا

و شاید کاترینا که پشت فرمان می نشیند

و از گوشه ی چشم به تو می نگرد؟

می دانم که همیشه در بازگشت

کلید را به نرمی در قفل می چرخانی

و در را به آرامی می بندی

از پله ها پاورچین بالا می آیی

در خوابگاهت را خاموش می گشایی

و پیراهنت را در تاریکی به جارختی می آویزی

وقتی که به بستر می روی

گوشیها را به گوش می گذاری

تا رَپ رَپه ی لوکِ مستت

مرا از خواب بیدار نکند.

اما اکنون در دلِ گرمِ شب

از آوای مرغِ مقلدی بیدار شده ام

که در پشت پنجره ی خوابگاهم

نابهنگامانه جفت خود را می خوانَد.

ناگاه آژیرِ بیماربَری را می شنوم

و هراسی به دلم راه می جوید.

از جا بر می خیزم

و بی گشودنِ درِ خوابگاهت

به دنبالِ نشانه های حضورِ تو می گردم

و از سرپوشِ فروهشته ی آبریز در می یابم

که تو به خانه بازگشته ای

بی آن که دسته را بفشاری

مبادا که پدرت از خواب بیدار شود.

۷ مه ۲۰۰۵

Have you returned home

After your nocturnal ride with Elijah

And perhaps Katrina who sits behind the wheel

And looks at you

From the corner of her eyes?

I know that when you get home

You turn the key gently in the lock

And slowly close the door behind you.

You climb the stairs on tiptoe,

Open your bedroom door

And drape your shirt on the hanger in the dark.

When you go to bed

You wear your earpiece

Lest I am awakened

By the rap of your drunk camel.

But now, in the heat of midnight

I awaken to the sound of a mockingbird

Who is untimely calling his mate

Outside my bedroom window.

Suddenly a fear falls upon me

As I hear the sound of an ambulance.

I get up, and without opening your door

Look for signs of your presence

And from the closed lid of the throne

I gathered that you have returned home

And did not push down the handle

So as not to wake up your father.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*