خانه » هنر و ادبیات » اگر می‌دانیم که حق با ماست ، سکوت نکنیم …رهیار شریف

اگر می‌دانیم که حق با ماست ، سکوت نکنیم …رهیار شریف

یادی از سعید سلطان پور؛ جانباخته ی عدل حکومت اسلامی

زندگی و مرگی که سراسر به داستان و افسانه می مانست؛ حکایت مبارزه در برابر ظلم و ایستادن تا آخرین لحظه ی زندگی و سر آخر جانباختنی غریب؛ در شب زفاف.
حرف از ” سعید سلطان پور ” است؛ هم آن نویسنده و معلم ساده زیست ایران که از جمله ی نخستین جانباختگان راه مبارزه با حکومت ناعادلانه ی ” جمهوری اسلامی ” بود و سرآخر هم به تراژیک ترین شکل ممکن؛ و درست در شب عروسی؛ تیرباران شد و ققنوس وار ترک دنیا کرد.

سعید سلطان پور

سعید سلطان پور

سعید سلطان‌ پور ، کارگردان تئاتر ، نمایش‌نامه‌نویس و شاعر ایرانی در سال ۱۳۱۹ در سبزوار به دنیا آمد . مادرش آموزگار بود و خود او هم پس از دورهٔ دبیرستان در آموزشگاه‌های جنوب تهران به آموزگاری پرداخت .
این طور که پیداست؛ روح و روان شاعر و انسان دوست او؛ در همان ایام و با کار در محلات فقیرنشین جنوب شهر تهران ، با مشکلات اجتماعی آشنا شده تا او در همان روزگار جوانی و به سال ۱۳۴۰ برای نخستین بار در جنبش اعتراضی آموزگاران شرکت کند و پای در راه دشوار و دراز “مبارزه ” بگذارد .
در دیگر سو و همزمان با تدریس و مبارزه؛ روزگار جوانی او با ادبیات و نمایش هم گره خورد. سلطان پور با تأسیس هنرکدهٔ آناهیتا به این مرکز فرهنگی پیوست و از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ به فعالیت هنری پرداخت و مشق تئاتر کرد . او در اجرای نمایش‌نامهٔ ” سه خواهر” اثر آنتون چخوف همکاری کرد و هم‌زمان با شرکت سازنده در تئاتر ، از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ دورهٔ دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران را به پایان رسانید.
در سال ۱۳۴۷ جنگ شعر صدای میرا را که در خلال سال‌های ۴۷–۱۳۴۰ سروده بود و ۵۸ شعر داشت ، در دویست صفحه چاپ و روانه ی بازار موسیقی کرد . در این میان نخستین شعر سیاسی سلطان‌پور مربوط به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود. در این شعر سعید سلطان‌پور، همراه توده های مردم از سرنگونی قدرت وقت می گوید و شور و خیزش آن‌روز را به شعر می آورد.
هم‌زمان با چاپ صدای میرا در سال ۱۳۴۷ کتاب ممنوع‌الانتشار شد . سعید سلطان‌ پور در سال ۱۳۴۸ در پی یک سال تلاش شبانه‌روزی ، کاری از ” هنر یک ایبسن ” به نام ” دشمن مردم ” را به نمایش در آورد . این طور که می گویند، در شب یازدهم نمایش ، ساواک به تئاتر هجوم آورد ه و سالن را تعطیل کرده تا مبارزه ی او با حکومت وقت علنی تر از پیش شود.

” …
تا که در بند یکی بندم هست
با تو ای سوخته پیوندم هست

گر چه در تب تند شکنجه می‌سوزم
ز خون ریخته خورشیدها می‌افروزم
… ”

اینها قسمت هایی ست از سروده های ” آوازهای بند ” . سلطان پور که در کشاکش مبارزه بارها و بارها به زندان افتاده بود؛ سرانجام در سال ۱۳۵۳ به جرم انتشار آوازهای بند که در سلول‌های کمیته و اوین سروده بود و به جرم داشتن افکار مارکسیستی و سوسیالیستی و به اتهام پیوند با سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در اوین و بند پهلوی زندانی شد .
این چهره ی فرهنگی – سیاسی تاریخ معاصر ایران؛ پس از تحمل سه سال زندان، و با باز شدن حداقلی فضای سیاسی در سال ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد و مستقیما از زندان به کانون نویسندگان رفت و گشایش دوباره ی این کانون را موجب شد.
این مبارزات که سرآخر به انقلاب اسلامی انجامید؛ در وهله ی اول یک شادی عمومی برای او و مردم به ارمغان آورد؛ اما صد افسوس که این شادی چونان چون شب تیر و روز دی ماه کوتاه بود و نیامده به ترس و وحشتی بی سابقه تبدیل شد.
سلطان پور در کنار بسیاری دیگر از چهره های فرهنگی در همان ما های نخست انقلاب؛ از دور شدن این تغییر اجتماعی از آرمان های اولیه اش خبر شد و محکم تر از پیش مبارزه برای آزادی مثالی را ادامه داد.
سعید سلطان پور پس از انقلاب پنجاه و هفت؛ به نمایندگی از سوی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در انتخابات مجلس ، کاندیدا شد و از این تریبون در گردهمایی چند صد هزار نفره در میدان آزادی در تهران برای جبهه انقلاب و علیه حکومت سخن گفت .
در زمانه ای که اکثریت رهبری نیروهای چپ در کنار حکومت جمهوری اسلامی بودند و دست در دست حزب توده گذاشته بودند؛ سعید سلطان پور؛ سکوت را جیز ندانست و فریاد بر ‌آورد :
” اگر با شهامت خود ایستاده‌ایم ، اگر می‌دانیم که حق با ماست ، سکوت نکنیم … ”
سعید سلطان‌پور نخستین بار در سال ۱۳۵۹ و هنگام پخش تراکت در تهران به وسیلهٔ گشت سپاه دستگیر شد و پس از چند دوره ی کوتاه زندان عاقبت سعد سلطان پور در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شب عروسی‌اش برای آخرین بار دستگیر و این بار به جوخهٔ اعدام سپرده و تیر باران شد .

” … نغمه در نغمهٔ خون غلغله زد ، تندر شد
شد زمین رنگ دگر ، رنگ زمان دیگر شد
چشم هر اختر پوینده که در خون می‌گشت
برق خشمی زد و برگردهٔ شب خنجر شد
… ”

از جمله ی ماندگارترین فعالیت های فرهنگی سلطان پور یکی هم تهیه ی یک کاست دوزبانه بود که خوب است تا در این مقال هم یادآوری دوباره شود؛ این اثر حاصل همکاری سعید سلطان پور و عاشیق عبدالعلی نوری ست . لحن حماسی این اثر یکی از نمونه‌های خوب هماهنگی موسیقی عاشیقی و جریانات چپ در سال های پر تلاطم اواخر دهه پنجاه است . سرآخر این نوشته را با ذکر بندی از این سروده های به آخر می آوریم…

یاشیل دیر باشین اردک
هلا اردک که تاجت نیلگونه
آل دیر قوماشین اردک
پر و بال سفیدت غرق خونه
همیشه جت گزردین
تو با غمخوار خود بودی همیشه
هانی یولداشین اردک
چرا تنهایی و بی آشیونه

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*