بهارک عرفان
اشاره:
گونترگراس؛ نویسنده ی شهیر آلمانی که سالها با آثار و گفته هایش در دفاع از حقوق انسان و آزادی انسانی کوشید، پس از تحمل دوره ای از بیماری، سرانجام دنیا و مردمانش را بدرود گفت و به دیار دیگر رفت. یادداشت حاضر قرائتی ست گذرا بر زندگی و آثار و احوال او؛ در این نوشته از جمله به شعری از او بر می خوریم که در ماه آوریل سال گذشته به چاپ رسیده و سر و صدای زیادی در دنیای سیاست بر پا کرده بود. شعری که به روایت این مقال به یک بیانیهی سیاسی پهلو میزد. گراس در این نوشته، اسرائیل را خطری علیه صلح جهانی قلمداد کرده و حمله نظامی به ایران را عامل محو کردن این سرزمین از گیتی و نابودی مردمی دانسته بود که زیر «یوغ یک قلدر » گرفتار شده اند. شعر فوق به همت اعضای تحریریه ی مجله ی فرهنگی چهارسو، با زیر نویس فارسی در اختیار شما دوستان همیشگی ماست. با هم بخوانیم و ببینیم…
برای او طبل بنواز، اسکار کوچولو…
آوریل امسال مصادف شد با خاموشی گونترگراس، نویسندهی برجستهی آلمانی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۹.
مردی که آثارش هم به واسطهی فخر ادبی و هم به سبب نمایش بی پردهی واقعیتهای تاریخی و سیاسی زبانزد بودهاند. کمیتهی جایزهی نوبل در تقدیمنامهی خود او را این چنین توصیف کرده بود:
« به خاطر تصویر کردن چهرهی فراموششدهی تاریخ در قالب طنزی سیاه [این جایزه به او تعلق میگیرد] از زمان توماس مان تا کنون هیچ نویسنده آلمانی با چنین قدرتی از وجدان آزاد بشری سخن نگفته است. در زمانه ای که خرد به خواب رفته، این نویسنده همچنان با جدیت سرگرم روشنگری است.»
همزمان با درگذشت گونترگراس، سلمان رشدی دیگر نویسندهی شهیر و جنجالی در پیامی کوتاه در توییتر خود نوشت: « بسیار غمانگیز است. یک منبع وحی، یک غول پیکر و یک دوست. برای او طبل بنواز، اسکار کوچولو.»
مقصود رشدی از «اسکار کوچولو» اشاره به شخصیت اصلی شاهکار گراس، «طبل حلبی» ست. پسرکی که قد و قوارهاش را در سه سالگی ثابت نگه میدارد و تنها به نواختن طبل حلبیاش دلخوش است. گراس از زوایهی دید این قهرمان ناقص الخلقه و هشیار وقایع مربوط به جنگ، شرایط پیش آمده در لهستان و روی کار آمدن هیتلر را روایت میکند.
رمان طبل حلبی، گراس را به یکی از مهمترین نویسندگان جهان بدل کرد. از این کتاب، بیش از سه میلیون نسخه به فروش رسیده و به ۲۴ زبان ترجمه شده است.
نسخه سینمایی این اثر در سال ۱۹۷۹ به کارگردانی فولکر شلوندورف تهیه شد و توانست اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان و نخل طلای کن را از آن خود کند.
گونتر گراس زادهی ۱۶ اکتبر ۱۹۲۷ و شهر گدانسک لهستان است. او در سال ۱۹۴۴ بهعنوان نیروی کمکی در نیروی هوایی آلمان فعالیت کرد و پس از آنکه مجروح شد تا سال ۱۹۴۶ در زندان آمریکاییها در ایالت بایرن در اسارت بود.او در بازجوئیهای مقدماتی افسران آمریکائی، به عضویت خود در شاخه مسلح حزب نازی موسوم به اساس اعتراف کرد، اما تا سال ۲۰۰۶ از آن به افکار عمومی چیزی نگفت. اعتراف او به این امر جامعه آلمانی را شگفتزده کرد چرا که گراس از جمله نویسندگان چپگرا بود.
گونتر گراس در سالهای ۱۹۴۸ – ۱۹۴۷ در دوسلدورف آموزش سنگتراشی دید و از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲ در آکادمی هنرهای زیبای همین شهر گرافیک و مجسمهسازی خواند. او تا سال ۱۹۵۹ که رمان «طبل حلبی» را نوشت در پاریس زندگی کرد.
گراس پس از آن در سال ۱۹۶۱ «موش و گربه» و در سال ۱۹۶۳ «سالهای سگی» را هم منتشر کرد.گراس در کنار آثار ادبی، شعرها و نمایشنامههایی که از خود به جای گذاشته آثاری نیز در زمینه طراحی و مجسمهسازی دارد. طرحهای بسیاری از آثار ادبی گراس کار خود او هستند.
” در حال کندن پوست پیاز” دیگر اثر این نویسنده است ، این کتاب روایتیست که گونتر گراس از زندگی خود مابین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۹ ارائه می دهد. او در این کتاب قوهی حافظهاش را که چون لایه های پیاز بر روی هم قرار گرفته اند واکاوی میکند. او به قصد محاکمه ی خود و یادآوری خاطراتش شروع به پوست کندن این پیاز می کند و درهمین حین اشک می ریزد، اشک ریزانی که با شروع جنگ جهانی دوم و دوازده سالگی نویسنده آغاز می شود :
“سالها پیش هم مثل امروز همیشه جذاب بوده و هست که خود را در پس سوم شخص استتار کنی: وقتی هم که توانست تا دوازده را بشمارد، چیزی آغاز شد و چیزی خاتمه یافت، اگر چه هنوز هم خیلی دوست داشت در آغوش مادر جا خوش کند، ولی چیزی که آغاز شد و چیزی که خاتمه یافت، فرصت میداد تمام و کمال به نقطهای برسیم که میخواهیم؟ آن چه شامل حال من میشود، آری. در جایی که بزرگ میشدم، وقتی همزمان از هر گوشهای جنگ شروع شد، کودکیام در فضایی تنگ تمام شد.”
گفتنیست چندی پیش دفتری از شعرهای کوتاه گونتر گراس با نام «بوی برف می آید» با ترجمه ی خسرو کیان راد و به همت نشر مشکی در ایران منتشر شده است.
این دفتربرگردان فارسیِ چهل شعرِ کوتاه گونتر گراس با ترجمه خسرو کیانراد است که از زبان آلمانی صورت گرفتهاست . این اشعار بخشی از شعرهای کتابی از این نویسنده است که چاپ پنجم آن در سال ۲۰۰۹ همراه با نقاشیهای آبرنگ این نویسنده آلمانی منتشر شد. بیشتر شعرهای این دفتر از چهار سطر تجاوز نمیکند ومی توان گفت که این اشعار از حیث کوتاهی به هایکوهای ژاپنی شباهت دارند.
این اشعار از منظر درونمایه، در نگاه نخست خواننده را به یاد یادداشتهای کوتاه روزانه میاندازد. از دیگر ویژگیهای این دفتر بازیهای زبانی و خلق واژههاست. برای نمونه «آب- شعر» یکی از این واژههاست که برای ترکیب شعر و نقاشی آبرنگِ همراهش به کار رفته است.
گراس در طول زندگی خود بهعنوان یکی از روشنفکران سرکش عرصه سیاسی مطرح بوده و بارها اظهارنظرهای او در مسائل سیاسی جنجالبرانگیز شدهاند.
از جملهی این اعلام موضع ها شعریست با عنوان «آنچه باید گفته شود» که در آوریل سال ۲۰۱۴ و در روزنامههای زوددویچه تسایتونگ، نیویورک تایمز و لا رپوبلیکا منتشر شد، او در این شعر که به یک بیانیهی سیاسی پهلو میزد، اسرائیل را خطری علیه صلح جهانی قلمداد کرده وساختن بمب اتم از سوی ایران را مورد تشکیک قرار داده بود. او حمله نظامی به ایران را و عامل محو کردن این سرزمین از گیتی و نابودی مردمی دانستهبود که زیر «یوغ یک قلدر » گرفتار شده اند. گراس با انتقاد از سیاست خارجی غرب و به خصوص آلمان، مدعی شد که دولت آلمان به جبران گذشته و تحت عنوان پرداخت غرامت جنگی به اسرائیل کمکهای تسلیحاتی میکند.
از دیگر آثار گونترگراس، میتوان به مجموعه اشعار (۱۹۷۱)، از دفتر خاطرات یک حلزون (۱۹۷۲)، کفچه ماهی (سفره ماهی) (۱۹۷۷)، مادهموش (۱۹۸۶)، قرن من (۱۹۹۹)، بر گام خرچنگ (۲۰۰۲)، آخرین رقص (۲۰۰۳)، داستانهای هانس کریستیان آندرسن از دیدگاه گونتر گراس (۲۰۰۵)و جعبه (۲۰۰۸) اشاره کرد.