ره آورد شماره ۱۰۹ در۲۸۸ برگ را که از ۳۳ سال پیش شروع به فعالیت ومنتشر می شود، این بار در ملاقات با دوستی از فرهیختگان با اجازه از روی میزش برداشتم و درتورق کوتاهی نتوانستم سر جایش برگردانم. قرض گرفتم.
روی جلد این شماره اختصاص دارد به تصویر زیبائی ازهنرمند پُرکار و متواضع خانم ایران درودی به مناسبت گفتگوئی که خانم مینو بدیعی با ایشان داشته اند. بعدا به آن می پردازم. دراین بررسی جهت پرهیزازطول کلام برخی از مطالب را برگزیده ام .
نخست ازسرودۀ پرمغز پشت جلد شروع می کنم که با عنوان “کتاب عمرمن” ازحسن شهباز بنیانگذار ره آرود آمده است :
«کتاب عمر من/ فریاد رنج و درد انسان است: نه آن رنجی که عاشق،/ ازبُت نامهربان دارد./ نه آن دردی که دانا،/ ازفضای آسمان دارد./ کتاب سرگذشتم،/ نعره های نسل ها آزاد فکران است/ خروش سال ها تاریخ استبداد ایران است. / ازآن روزی که دردامان مادر،/ دیده بگشودم،/ نمی دانم چه روزی بود،/ شاید قرن ها پیش از ظهورحضرت زرتشت،/ مرا با خشم هستی سوز شاهان آشنا کردند./ مرا از مهد آزادی جدا کردند./ دهانم را به هرعذری، / به مشت آهنین بستند./ روانم را به هر رنگی،/ به نیرنگ و ریا بستند. . . . . . .»
سرمقالۀ به قلم خانم شعله شمس شهباز که سردبیر ره آوردهستند باعنوان “لکه ی خونین دیگری در سابقه ی حقوق بشرِ جمهوری اسلامی” درباره اعدام “ریحانه جباری” دختر جوانی که درنهایت دلاوری وشجاعت برای حفظ شرف وناموس خود، دستش به خون طبیبی هرزه آلوده شده و پس از هفت سال زندان وشکنجه وپرونده سازی دردستگاه قضای امنیتی اعدام شد «چون ریحانه حتی با تحمل شکنجه های قرون وسطائی، اعتراف نمی کند که به دلخواه آغوش به روی مقتول گشوده وعمل اورا تجاوز جنسی می نامد به “قصاص” محکوم می شود، چشم درمقابل چشم ودست درمقابل دست . . .» وجالب اینکه به روایت ازقول قاضی که حکم قصاص ریحانه را داده «که من باسنجیدن تمام گوشه و کنار ماجرا، حکم قصاص را صادرکردم چون مقتول، هنگام اقامه ی نمازبوده . . .» به قول عموی ریحانه «آخرمرد حسابی اگرشما می خواهی نماز بخوانی چرا دختر ۱۹ساله را به آپارتمان خود می بری؟» حیرت انگیز این که حکومت هردروغ وتقلب را با بزک ودوزک به خورد مردم میدهد انتظار دارد که حتما باید بپذیرند. روح و روان ریحانه جباری شاد باد با شیرپاکی که خورده وپرورش یافته و با دلیری شرافتمندانه درمقابله با یک متجاوز هرزۀ بی آبرو، نام نیکِ خود را جاودانه ساخت.
مقاله سپس اشاره ای دارد به اسیدپاشی های اصفهان. « دراصفهان، دست کم به حدود چهارده دختر و زن جوان حمله می شود و به سرتاپایشان اسید می پاشند. دختری که با تلفن همراه به مادرش خبرمی دهد که درامن وامان است طعمه ی اسیدپاشی موتورسواری ناشناس می شود. زن جوانی که برای خرید جشن تولد پسرش ازخانه بیرون می رود بی هیچ دلیلی دولیتراسید به سراپایش پاشیده میشود . . . درهمین حال فریدون اللهیاری مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری اصفهان می گوید داستان اسید پاشی آن قدر گسترده و جدی نیست، فضا آمیخته به شایعه شده است ».
***
از «بسوزیم، نسازیم » نوشابه امیری نتوانستم بگذرم. زبان رسایش فریاد ملتی درمانده است که زیر بارهجوم مغول وارحکومت، وجدان بیدارجهانیان را تکان می دهد:« درتمام سال های استقرارحکومت اسلامی، نه، حتی پیش از آن، روزها که نیامده به نام رژیم شاه سینما به آتش و برصورت زنان تیغ کشیدند. کابوس کم نداشته ایم. هربارهم به خود گفته ایم بالاتر ازسیاهی رنگی نیست. حکومت اما، نشان داده ازتبار سیاهی که باشی بالاترت، بازهم سیاه تر است، و سیاهی سیاهکاران اندازه ندارد. درهمین بی اندازه بودن است که مردمان از هراس گسترده سیاه بعدی، دل خوش می کنند، به سیاهی موجود و انتخاب شان می شود آن که و آن چه کم تر سیاه است.
چنین است که نه قتل عام جمعی مردمان درجای جای میهن نه بردار کردن گروهی زندانیان در سیاه چال های حکومتی، نه بی سیرت کردن پسران درکهریزک، و فروش دخترکان میهن در بازارهای جنسی خارجی، نه قتل های زنجیره ای وکارد آجین کردن بهترین فرزندان ایران درخانه و خیابان … هنوز طومار ظلم بر نچیده و هرروزهم سیاهی بیشتری را شاهدیم.
حالا هم نوبت رسیده است به سوزاندن با اسید، کابوسی دیگر که دِل نشانه می گیرد و همراه با بوی سوختگی دخترکانی بی گناه ویران می کند بودن را بودن ما را نه بودن آنان که پایه های قدرت، بر سوخته های ما بنا کرده اند، آنانکه درعراق میّتی مومیائی شده، ملتی را به “دوروز عزای عمومی” مهمان می کنند، اماسوزش فرزندان ما، حتی لرزشی برصدایشان نمی نشاند. سوختن ما نه آنان که «کیهان» را “نقدی”، بالا کشیده و بهایش به خون ما پرداخته اند. نه آن مجلس نشینان که به گواه دیگرهمپالگی هایشان درمیان شان هم دزد یافت می شود، هم قاتل وهم جاعل، نه آن زمین خواران خیمه زده برقوۀ به اصطلاح قضائیه ونه آن کهنسالان به خواب رفته خبره . . . سوختن ما، ما که هراس، خانه نشین مان کرده و دردمندانه سراغ «چشم خواهران» می گیریم.
داستان این سوزش راهم بازهمان فیلمنامه نویسانی می نویسند که سال هاست مردمان ساده و بیگناه را ازخانه هایشان بیرون می کشند و بر زنان لباس فحشا و برمردان لباس زنانه می پوشانند. «عامل خارجی» و «جاسوس» و مزدورشان . . . می خوانند تا رد گم کنند که کس نداند زخمی ها درچه تار عنکبوت نکبت باری، گرفتار آمده وتاری تنیده ازنفرت وعقب ماندگی تاریخی و منافع میلیاردی که می رود تا نفس ایران را بگیرد. . . . . . . »
نوشابه، برگی ازکارنامۀ ننگین حکومت را ورق زده وچون ادعانامه ای ازسوی ستمدیدگانِ درمانده زیربیم وهراس گزمه های حکومت، حکومت فاسد را به دادگاهِ وجدان بشریت فراخوانده است .
این دوبیت ازسرودۀ دکترعارف پژمان نیزشنیدن دارد: «مذهب حاکم این شهراسید افشانی است/ جاده جولانگه گرگ است زجلاد مپرس!/ داعش اینجاست، مرو شام و حلب ای غافل/اصفهان نصف جهان است زبغداد مپرس.»
***
مصاحبه خانم بدیعی با خانم ایران درودی هنرمند بزرگ وتوانا درخانه ایشان انجام می گیرد. بین تابلوهایی که با درخشش هنری ازدر و دیوار آویزانند. با گشاده روئی ازدوران بچگی اش می گوید وازخانوادۀ فرهنگی اش. در خانه اشرافی پدرش چشم به دنیا گشوده است. در۱۱شهریور۱۳۱۵ شب هنگام درخانه بزرگ آبااجدادی درمشهد. پدرش تحصیل کردۀ مسکو دررشتۀ معماری. واین ها را درکتاب “درفاصلۀ دو نقطه” آورده است : «مادرم نخستین درس پیانورا به من داد. درخانه ای که به دنیا آمدم آثار نقاشان بزرگ روسی، دیوارها را پوشانده بود و پیانوئی که جزو جهیز مادرم بود درکنار این تابلوها به چشم می خورد»
خانم بدیعی صحبت ازنمایشگاه هایشان را پیش کشیده می گوید ۶۰ نمایشگاه انفرادی در ایران و دیگر کشورها داشته اید. وهنرمند پاسخ می دهد : «افتتاح نمایشگاه هایم اوج لحظات درخشان زندگیم هستند. ولی درمیان این نمایشگاه ها رضایتم ازبرگزاری چهار نمایشگاهم استثنائی بود. ازآن جمله توکیو در گالری دوران ۱۹۷۵ ، موزه هنرهای زیبا مکزیک ۱۹۷۶، موزه هنرهای معاصر تهران ۲۰۰۸ و نمایشگاهم درمورد هنرهای معاصرتهران ۲۰۱۳ به مناسبت رونمائی پانزدهمین چاپ کتاب “در فاصلۀ دو نقطه . . .”! گنجینۀ موزه تعداد۹ اثر متعلق به گنجینۀ موزه وتعدد۱۲ اثربرگزیده ام را به نمایش درآورده بود. این آخرین نمایشگاه که موج جمعیت به دیدن خودم می آمد ازبقیه، برایم تکان دهنده تر بود. در واقع این پاداش پُر ارزشی بود که ملت ایران به من داد». پرسش وپاسخ درباره تابلوی مشهورنفت، بنیاد ایران درودی، فعالیت های کارگردانی فیلم وتابلوهایی که دربارۀ منطقۀ کویر آفریده اند دراین مصاجبه آمده که روایتی از خلاقیت وعشق و اندیشۀ هنرمندانه بانو درودی ست. و درپایان مصاحبه خانم بدیعی می پرسد «خدارا چگونه توصیف می کنید؟» خانم درودی ازنظم جهان هستی و کهکشان ها می گوید و اضافه می کند که «هیچ هنرمندی را نمی شناسم که اثری بیافریند وبه قدرت مافوق ونظم الهی ایمان نیاورد. آرزوی من در این مقطع اززندگی، رسیدن به ایمانی است که با آن درجانم ریزش نوررا ببینم، آیا غیرممکن، ممکن نیست؟ مصاحبه با شعری که زنده یاد احمد شاملو “برای ایران درودی وتلاش رنگینش” سروده به پایان می رسد.
***
«مآمور با سابقۀ پیشین سازمان سیا وفعال سیاسی امروز گفتگوی «ره آورد» با فیلیپ جیرالدی نوشته مسعود عسگری سروستانی» و۵۰ سال کار برای تصحیح شاهنامه : گفتگوبا استاد جال خالقی مطلق و الهه خوشنام» و سپس بخش دوم باعنوان: ایران تفحصی درگذشته، دریچه ای به آینده» مقاله ای جالب و خواندنی ازحسن منصوراستاد اقتصاد درباره تورم. اعلام جرم ازقلم فاضل غیبی. نقش شاه ایران در موفقیت های اوپک طی دهۀ هفتاد نوشته دکتر پرویزمینا. نگاهی راهبردی به زیرساخت پیدایش داعش ازحسن مکارمی. بخش سوم ادب، فرهنگ ، دین وفلسفه: زیر نظر دکتر مسعود عسکری سروستانی و اندیشه های نوبخش ششم روزگازسرگشتگی ازدکتر: ن. واحدی. گفتمان سیاسی دربین ایرانیان هنوز گفتمانی «توده ای» است. از: مسعود عسکری سروستانی . بخش چهارم: (بازتاب احساس) زبان، و سبکِ شعرِ نیما یوشیج از دکتراسماعیل خوئی . با دوغرل ازهمین شاعر. کوچه ای درشهر به یاد «فریدون مشیری» دکتر مهشید مشیری. اقلیت ها از میترا مفیدی داستان زیبا وخواندنی ست. بخش پنجم درگذرگاه تاریخ: روایت اسنادی [از] نقش روسیه وشوروی دربحران جنگ جهانی اول در ایران. از دکترالهام ملک زاده (ایران دانشگاه تهران) استاد یار پژوهشکدۀ تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. چکیده:
اینجا مکثی باید کرد و تأملی دراین پژوهش خانم ملک زاده، با ارج نهادن به زحمات ایشان که از پریشانی های دوران قاجارپرده برداشته وفلاکت ملی و نکبت های زمانه را عریان تر کرده اند. پژوهشگر در عنوان «قحطی نواحی شمالی ایران (مازندران وگیلان و قزوین)، با انتقاد از «اغراق گوئی» پطروفسکی سفیر اتحاد شوروی دراکتبر ۱۹۳۱، نگاهی به روابط گذشتۀ ایران و روسیه را مطرح کرده می نویسد : «دراسفند ۱۲۹۳ تقریبا از اواخرژانویه ۱۹۱۵ دولت روسیه به همه سرحدات دستور داد که به هیچوجه نگذارند آذوقه وارزاق ازهرقبیل به ایران حمل شود، ولیکن تجار محلی را تشویق و ترغیب نمائید که هرقدر ممکن است همه روزه مقدار کلی مال التجاره [و] آذوقه از هرقبیل درایران یافت می شود خریده به روسیه حمل کنند. . . . . . . براثرکمبود آرد و وارد نشدن آن از روسیه قیمت برنج با تمام فراوانی آن ۷۵ ریال افزایش یافته . . . به گفتۀ رئیس گمرک اگر مصادر امور می خواستند ازقحط و غلای مازندران جلوگیری کنند لازم بود دولت ایران مقابله به مثل کند و درصورتی که دولت روس اجازه صدور آرد وقند ندهد، حمل برنج را به خارج قدغن نماید.» به دنبال این گرازش آمده است که : «بنا بر گزارشی که ازبارفروش رسیده بود، اهالی شهر ازخوف قحط و غلا خواسته بودند جبرا و قهرا از صادرت برنج جلوگیری نمایند. درواکنش به حرکت مردم “قونسولگری روس، رئیس بلدیه را حبس کرده و حکومت مازندران نیز در برابر این خود سری آشکار کنسولگری نتوانست کاری انجام دهد.»
مطالعۀ این پژوهش که متکی به اسناد وضمانم منتشرشده است، برای علاقه مندان از خواندنی ترین مطالب این شماره ره آورد است.
بخش ششم یادها وخاطره ها. زیر نظر: میترا مفیدی
انگشت شست : ازسیروس آموزگار نویسندۀ خوش قلم وباتجربه. خاطره ای ازدوران تحصیل در دبیرستان فردوسی تبریز و ملاقات جالبش با علی دهقان مدیرکل مقتدر فرهنگ آذربایحان که ازشیرین ترین مطالب خواندنی این شماره است. دومین مقاله از آقای احمد احرار است با عنوان « . . . واو یک معلم بود. «بایاد طاهره های گمشده» ازصدالدین الهی.
بخش هفتم نقد و معرفی کتاب زیرنظر: امیرحسین دیانی: کتاب “دوقرن فراز ونشیب” مطبوعات و سیایت درایران – احمد احمد احرار- ا. ح. دیانی. کتاب مقدس ایرانیان، شاهنامه فردوسی به کوشش سهراب چمن آرا ناشر شرکت کتاب، نقد ومعرفی از اردشیر لطفعلیان . یارای ماندن” شعرهای سبا خویی” روح انگیز شریفیان. و معرفی کتاب: به نام خان کشیش ازعلی وحید رودسری. رک و پوست کنده “احوال ما زنان” آسیه جوادی (ناستین) از دکتر مینو وزیری – گرجی. «مهمان» اثرنصرت مدرس – معرفی ازسعید امامی . کتاب “صبح بیداری” تاریخ دیانت بابی و بهائی در نی ریز – نوشته حسین عهدیه وهیلاری چمن – معرفی مسعود عسکری سروستانی – ادامه کتاب – ۶ خظ از زندان از انتشارات مردمک نوشابه امیری .
بخش هشتم : نامه های خوانندگان. بخش نهم ” بدرود با مشاهیری که رفتند.
بخش دهم دانش وفن آوری زیر نظر: کامبیز زارع: سرطان یا زهر پیچک – دکترمسعود سرشاهی. نقش گازدرآینده صنعت انرژی جهانی و جایگاه آن – سیروس عشایری . سازونوای ایرانی (گفتار دوازدهم) جایگاه آواز و موسیقی – دکترجلال ستاری. پارادوکس رشداقتصادی و منافع آب – احمد آل یاسین .
بخش دوازدهم (دوستی می گفت) زیرنظر: میترا مفیدی : شمع و گل و پروانه و بلبل . وآخرین نوشتار خواندنی « دوکلمه حرف حسابی» با عنوان : نقش منارجنبان و تیمورلنگ در اسید پاشی های اصفهان از “برزو پناهی” روزنامه نگار باسابقه، که ازجذاب ترین نوشته های این شماره است. به نقل جملات پایانی این نوشته را به پایان می رسانم :
«بنده معتقدم وزارت شریفه و نجیبه ی اطلاعات با بهره گیری از دانش و به ویژه کمروئی برادرانی چون محمد جواد لاریجانی و علی یونسی و احمد خاتمی اولا مانند تیمور لنگ و برکاته برای مدتی کوتاه شهر اصفهان را به محاصره درآورند واجازه ندهند هیچ جُنبنده ای حتی منارجنبان از آن خارج شود و دوما، از طریق آزمایش خون و تطبیق” دی . آن” اخلاف تیمور را شناسائی کرده به جرم اسیدپاشی، بلافاصله اعدام کنند والسلام اسیدپاشی تمام.
خدا را چه دیدید،ای بسا ازاین طریق کشف شد که شخص تیمورلنگ شخصا اسیدپاشی در اصفهان را سازماندهی کرده است.
رجاء واثق دارم که دستگاه قضائی ولایت از محاکمه و اعدام، منارجنبان، هم که دراین ماجرا با جلب توریست ها، همکاری آن ها را دراسید پاشی به روی دختران نازنین ما میسرساخته است غافل نخواهد ماند.
پایان.