اگر در جاده شمال ، چرخ ماشینمان پنچر میشد ،لعنت و نفرینی به مسبب و باعثش ( شاه ) میکردیم تو گوئی او مسئول میخی بود که به چرخمان فرو رفته است . و اگردر محل کارمان به علت بی توجهی یا بی لیاقتی توبیخ میشدیم و یا ارتقاء درجه مان به تأخیر میافتاد باز این کاستی را از چشم شاه میدیدیم و در خیالپردازی هایمان تا آنجا میرفتیم که رئیس مملکت را مسئول همه ی مشکلات و مصائبی میدانستیم که گرفتارش بودیم . آبادانی را نمیدیدیم اما اگر زاغه ای را مشاهده میکردیم لعنتی نثار شخص اول میکردیم تا دلمان خنک شود . یادم هست شبی با تنی از دوستان شاعر و نویسنده به شبکده دکتر رفته بودیم که کنار زایشگاه تهران در خیابان سنائی قرار داشت . صاحب میکده دندانپژشکی ارمنی بود به همین دلیل دکتر صدایش میزدیم . او ظاهرا ترسای پیرهن چرکین و سنگ صبور ما بودن را بر دندان پرکردن و کشیدن ترجیح داده بود .
سرمست و شاد از میکده بیرون زدیم لحظاتی از نیمه شب گذشته بود . دسته جمعی شعر زمستان اخوان را میخواندیم و به سوی اتومبیلهایمان میرفتیم که همان نزدیکی ها ، پارک شده بود . هوا بهاری و ملس بود . شاد بودیم و شعر زمستان میخواندیم و وقتی دوتن از ما برای نشان دادن نفرتشان از حکومت به جان پارکومترها افتادند و یکی دوتا را از جا کندند به شادی هورا کشیدیم که ضربه ای گران به آریامهر زده ایم .با دولت و مسئولان حتی نصیری رئیس ساواک اصلا کاری نداشتیم چون به زعم ما “تا شاه کفن نشود / این وطن وطن نشود ” این شعار را البته چند سال بعد سردادیم . در همه مملکت یک متهم بود که همه کاستی ها و خرابیها و جنایات و فساد را به پایش بنویسیم و این واقعیت تلخ را در نیابیم که وقتی او رفت چه خواهیم کرد و گریبان چه کسی را خواهیم گرفت .
ما تکرار میشویم
از فردای انقلاب ، با شروع اعدامها بر بام مدرسه رفاه ، خمینی جای شاه را گرفت . حالا او مسئول بود با این تفاوت که برای مدتی ، در پرتو وعده هایش ، انشاء الله گربه است برزبانمان بود به اضافه اینکه تصویر طرف را درماه و تارمویش را در سوره بقره !! دیده بودیم پس میشد مدتی به غمض عین کاستی ها و سیاهکاریها را تحمل کرد اما به مرور ، هاله قدسی کنار رفت و اینبار نایب مهدی موعود ، مسئول همه جرائم و فساد و کاستی هائی شناخته شد که جمهوری ولایت فقیه ظاهرا برای جلوگیری از ارتکاب آنها برپا شده بود . با این همه جایگاه مذهبی سید روح الله مصطفوی ،مانع از آن میشد که گلایه ها به جز در مواردی معدود بر زبانها ، مسموع افتد . به عبارت دیگر لعنت و نفرین زیر لبی بازگو میشد. درست شبیه داستانهای پلیسی مایک هامر ، یک آدم بد در قصه بود که همه جنایات را مرتکب شده بود و همه اورا میشناختند اما کسی جرأت نداشت نامش را برزبان آورد .
انقلاب ، برخلاف باور عامه که در همه مصائب انگشت به سوی شاه میکشید حتی از پاسبانی که خمینی را از قم به تهران در خرداد ۴۲ آورده بود رحم نکرد . سرلشگر مطبوعی ۹۶ ساله را به جرمی که در همه عالم بعد از ۵۰ سال مرتکب آن مشمول مجازات نمیشود ( حادثه مسجد گوهرشاد ) اعدام کردند چنانکه علامه وحیدی ۹۰ ساله همدرس خمینی را . چرا چون در مجلس سخنانی علیه همدرس سابق خود عنوان کرده بود .حتی امیرعباس هویدا را که واژه ای از فساد و جنایت در پرونده اش نبود اعدام کردند . یعنی اینکه شاه فقط مقصر نبود . توده ای و مجاهد محمود جعفریان و پرویز نیکجواه و منوچهر آزمون و محمدرضا عاملی تهرانی و بعدا صادق قطب زاده و رضا حاج مرزبان و آیت محققی و مهدیون و … را به جوخه اعدام سپرد و اهالی ولایت فقیه گلوی هویدا را سوراخ کردند ، پیکر ذبیحی و غلامحسین دانشی را دریدند و سر پردانش دکتر سیدمحسن بهبهانی را هدف گلوله قرار دادند . شما فکرمیکنید مطهری را که از همان أغاز در نفی ولایت سخن میگفت فرقان به قتل رساند ؟ حقا گمان میبرید بهشتی و یکصد تن از بزرگان رژیم و رئیس جمهوری و نخست وزیر وقت را مجاهدین کشتند؟ چمران که به درخواست روح الله مصطفوی به تهران میامد تا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند به تیر غیب گرفتار شد .او مشغول خداحافظی با رزمندگان بود که گلوله ای نه از سوی دشمن بلکه از جبهه خودی سینه اش را شکافت .
از فردای خاموشی رهبر زلزله ای که انقلاب نام گرفت ( اخیر در خاطرات شاهرخ میرزا ! نواده فرمانفرمای بزرگ و فرزند نصرت الدوله ، که دررژیم پهلوی دوم به ریاست و سفارت رسید و شاهانه زیست و به غربت رفت و به وطن نیز راهی داشت ، مشاهده کردم همه جا از رویداد ۲۲ بهمن ۵۷ به عنوان انقلاب بزرگ مردمی ؟! یاد کرده است ) انگار از یاد همه مارفت که تا دیروز اورا مسبب همه بدبختیها میدانستیم . یادمان رفت که او با ادامه جنگ پس از پیروزی تاریخی در خرمشهر ، نیم میلیون کشته و مجروح و معلول ، ۱۰۷ شهر و شهرک و هزار روستای ویران روی دست ملت گذاشت و بعد جام زهر صلح را سرکشید . کشتارهای ۶۰ و ۶۷ را از یاد بردیم و فراموش کردیم این آقائی که سر قبرش میرویم و به امید شفا یافتن زخم شاقلوسمان به ضریحش دخیل میبندیم ، در همه عمرش معنای شفا و مرحم نهادن بر زخمی را نفهمید . فرمان قتل هزاران ایرانی را صادر کرد و با مرگش توگوئی که بهرام هرگز نبود . از این بدتر اگر پس از انقلاب ، منصور روحانی بیگناه و خدوم را به صرف اینکه وزیر شاه بوده است و یا دکتر محمد رضا عاملی تهرانی را به این دلیل که از پس پرده آتش سوزی سینما رکس و نقش خوئینی ها و محتشمی پور در آن آگاه بود ، به خون کشیدند چگونه است که ما در باره آن دهها و صدها تنی که فرامین سید روح الله مصطفوی را به اجرا درآوردند اینهمه غمض عین داریم و یادمان میرود که فقط خلخالی تیرباران نکرد و به دار نکشید بلکه شیخ فاسدی که فرزند شاطر اسماعیل نانوای شاه عبدالعظیمی بود بهترین فرزندان نظامی ایران را به جوخه های اعدام سپرد او که ریشهری بود ؛ خون شهری شد . از یادبرده ایم که اشراقی و رئیسی و پورمحمدی سه هزار دختر و پسر جوان را در کمتر از سه ماه اعدام کردند . این تنها اسدالله لاجوردی نبود که به اشاره ارباب فقیهش به جای دست ؛ سر میاورد بلکه محمدی گیلانی نیز بود که حتی پسرش را نیز برخی جاه و مقام و رضایت اربابش کرد .با مرگ آقای خمینی ، همه آنهائی را که کارگزاران جنایتهای او بودند ، بخشیدیم و هیچیک از ما نپرسید آقایان سرلشگر محسن رضائی ، سرتیپ محسن رفیق دوست ، سرلشگر غلام علی رشید ، سرتیپ حمیدرضا نقاشان آن شب خون و برف بام مدرسه رفاه کجا بودند و کدامیک تیر خلاص در سر قربانیان میزدند .نزدیک ۲۵ سال پس از رحلت ولی فقیه اول ، اینک همه انگشتها به یک سو نشانه رفته است . همه میگویند خامنه ای و کسی نمی پرسد آنها که به سید علی بن جواد حسینی مجال دادند ازیک ملای نسبتا روشنفکر اهل شعر و موسیقی ، به مستبدی تبدیل شود که تحمل کوچکترین انتقادی را ندارد و خود را خدای زمین و زمان میداند ؛ چه کسانی بودند ؟
روزی که با طرح از پیش تنظیم شده هاشمی رفسنجانی ، با کمک احمد خمینی ، مهدی کروبی ، عبدالکریم موسوی اردبیلی ، محمد محمدی ریشهری ، محسن رضائی ، مرتضی رضائی ، علی اکبر ئاطق نوری ، و علی مشکینی نخست آیت الله مرحوم حسینعلی منتظری از قائممقامی رهبری برکنار و کوتاه زمانی بعد با مرگ خمینی ، در نمایشی سراپا فریب و دروغ سید علی حسینی خامنه ای بر کرسی رهبری نشانده شد ، من نامه ای به آقای خامنه ای نوشتم که بعدها عنوانش را بر کتابی گذاشتم که علاوه بر این نامه مجموعه ای از مقالاتم در آن بود . ” ازخون دل نوشتم نزدیک دوست نامه ” در این نامه به مردی که از دیر و دور میشناختمش و پدر صالحش را پدرم حرمت مینهاد اما اخوی ناصالحش ” محمد” که هم دانشکده ای من بود نه استحقاق حرمت داشت و نه شایسته رفاقت بود ، یادآورشدم ، از فردا وضع شما فرق خواهد کرد همه ی بوزینه های خونخواری که سر سجده در برابر سلف شما به خاک می سائیدند ،از این پس اظهار نوکری و بندگی به شما خواهند کرد . در چشم برهم زدنی شما به مقام خدایگانی ارتقاء پیدا میکنید دوستان حقیقی پر میکشند و چاپلوسان و مداحان سرمیرسند . هشدار دادم که به جای آنکه مفتون واژگان قوم الظالمین شوید ، آستین بالا بزنید دزدان و فاسدان و جنایتکاران را رسوا کنید و بر زخمهای دل این ملت درد کشیده مرهم نهید … یکبار دیگر پس از انتخاب محمد خاتمی به آقای خامنه ای نوشتم به جای تب کردن و کلافگی و دلسپردن به غیظ و نفرت و غضب در برابر مردم و منتخبشان ، خود جلو بیفتید و رهبری اصلاحات را بر عهده گیرید . همان زمان شنیدم که خاتمی به ” آقا ” گفته است شما جلو بیفتید من دنبالتان میآیم . هیهات که سید علی آقا زودتر از آنکه فکر میکردم مثل خمینی که سه روز پس از پیروزی ، سید روح الله مصطفوی را در قاب پنجره رو به حیات مدرسه علوی به دار کشید تا مشکلی برای ظهور حضرت امام خمینی باقی نماد؛ کوتاه زمانی پس از جلوس بر تخت زرین ولایت ، سید علی بن جواد حسینی را با دست خود خفه کرد تا راه را برای ظهور مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای هموار کند . کافی است شما نگاهی به اسامی همراهان و معاشران پرزیدنت خامنه ای و امام خامنه ای بیندازید تا موضوع روشنتر شود . علی موسوی گرمارودی محترمانه به تاجیکستان تبعید شد تا جایش را سبزواری بگیرد . دیگر مجال دیدار با عبادی و مهدی اخوان ثالث فراهم نشد اما آهنگران و هلالی و بعد ها احمدی نژاد ساقیان مجلس انس ” آقا ” شدند . سیمین بانوی بهبهانی در قائمه اعداء جای گرفت و سپیده خانم مرحوم ؛ چندی منزل نشین دیده مقام معظم شد . دیگر خبری از امیر سلیمی وسرلشگر شهبازی بگوش نرسید که جایگاهشان نصیب حاج قاسم سلیمانی و آقا وحید “حقانیان ” شده بود . در بارگاه خلیفه دیگر جائی برای دوستان خراسانی آقا نبود این أخریها حتی شیخ عباس واعظ طبسی از چشم رفیق دیرو دور افتاد چون در باب فرزندی محمود احمدی نژاد بی لطفی کرده بود .
برای ما مردم هم که فرقی نمیکند پریروز شاه و دیروز خمینی و امروز خامنه ای را محکوم کرده و میکنیم که مسبب همه بدبختیها بوده و هستند . اصلا کاری نداریم چه کسی قتلهای زنجیره ای را طراحی کرد وچه کسانی فتوای قتل دادند و ، نقش قربانعلی دری نجف آبادی چه بود ؟ سعید امامی چرا واجبی خور شد ،مصطفی پورمحمدی در این جنایات کجا بود و چگونه است که مصطفی کاظمی ( موسوی نژاد ) و اکبر خوشکوش (معروف به گاوکش ) و مهرداد عالیخانی ، خسرو براتی ، جواد آزاده (جواد عباسی کنگوری) ، علی فلاحیان ، پورفلاح ، ناصر سرمدی ، محمد نیازی ، محمد جعفرزاده ،حمید رسولی ،محمد رسولی ، علی ناظری ، علی صفائی پور ، اثنی عشر و … نه تنها آزادانه علی رغم صدور حکم اعدام و حبس ابد و …. راست راست راه میروند ، صاحب مقام و ثروت و نفوذند و از همه مهمتر از مقربان خاصه بارگاه ملک پاسبان مقام ولایت به شمار میروند ؛ به گونه ای که یکیشان ( مصطفی پور محمدی) در دولت پرزیدنت دکتر حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی مقام منیع وزارت عدلیه را عهده دار میشود تا به ریش ذکور و در مورد اناث ، به گیسوی قربانیان خود بخندد .
آقای خامنه ای رهبر و رئیس و خلیفه و ولی امر و نایب امام زمان جمهوری ولایت فقیه است . همه اتهامات را نیز میتوانیم متوجه او کنیم که استادی خود را در گزینش رذل ترین پایوران رژیمش بارها ثابت کرده است . همان مورد تحفه آرادن برای پی بردن به استادی مقام معظم ولی امر مسلمانان چهارراه آذربایجان کفایت میکند . با اینهمه آقای خامنه ای تیغ بر گردن فلاحیان نگذاشته بود تا شماری از بهترین فرزندان ایران زمین را به قتل برساند . (رضا ملک مدیرکل وزارت اطلاعات بود اتومبیل و راننده و خانه سازمانی داشت . به علت دانش و آگاهیها و اعتقاداتش ، جایگاه ویژه ای در دستگاه امنیت خانه مبارکه جمهوری ولایت فقیه از آغاز تاسیس وزارت اطلاعات داشت . اما چون شکنجه گر و آدمکش و فاسد نبود زمانی که از پس پرده قتلهای زنجیره ای مطلع شد و رابطه قدیریان و فلاحیان و اصغرحجازی و … را کشف کرد ، لحظه ای درنگ را جایز ندانست و به قیمت ویران شدن زندگیش و از دست رفتن سلامتی اش و سالها زجر و شکنجه در زندان نایب امام زمان ،پرده بالازد ، فیلمهای شکنجه خانم فهیمه دری نوگورانی همسر سعید امامی و ۸ تن از متهمان اصلی در پرونده قتلهای زنجیره ای را به دست ما در خارج کشور رساند . همان زمان من با پخش بخشهائی از این فیلمها در برنامه یاران دوست و یاور دور و دیرم علیرضا میبدی در تلویزون ملی آقای ضیاء آتابای ، اهالی ولایت فقیه را سخت برآشفته کردم . یادم هست آقای مهدی کروبی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی روز پس از بخش نخستین قسمت فیلم با اندوه و وحشت گفت که از ناراحتی شام نخورده و خوابش نبرده است بعد هم شمه ای در فضائل همسرش گفت و اینکه ایشان بانوئی متدینه و پاکدامن است – یعنی اگر روزی او را گرفتند و وادار به گفتن حرفهائی ناصواب کردند بدانید و آگاه باشید که اعترافات فرضی بی ارزش است و … – رضا ملک چون شرف داشت حاضر به سکوت و برخورداری از مزایایش نشد اما همکارش حمیدسرمدی که دستی تامرفق به خون دگراندیشان و اندیشمندان و فعلان سیاسی داشت ، سکوت کرد و به سفارت به تاجیکستان رفت )
این درست که وقتی راهبر به ناصواب رفت رهروانش نیز به ترکستان میروند و راه به کعبه نخواهند داشت اما مگر نمیشود راه را کج کرد و یا از قافله عقب ماند . فردی که نمیتوانم اسمش را ذکر کنم در جایگاه والائی از نفوذ و قدرت قرار داشت . روحانی سرشناسی بود که با آقای خمینی دوستی دیرینه داشت ، میتوانست با سکوت و و غمض عین بر جنایات و اعمال خلاف دین و انسانیت ، امروز یکی از کرسیهای قدرت را در اختیار داشته باشد اما پس از کشتارهای سال ۶۷ نزد خمینی رفت و گفت آنچه را کسی جرأت بازگفتنش را نداشت . نتیجه اینکه امروز او باسربلندی در گوشه ای از جهان ، سر در کتاب و تحقیق و تتبع دارد و عین خیالش نیست که خانه و زندگیش را به دستور پورمحمدی مصادره کردند و همسر بیمار و سالخورده اش را به خیابان انداختند و … میتوانم از مرحوم آیت الله منتظری یادکنم ، مردی که در دوقدمی کرسی ولایت ، در پاسخ به ندای وجدان بیدارش به خلافت و قدرت و مال “نه” گفت نه خامنه ای شد و نه رفسنجانی . نه چون مصباح یزدی به پای رهبر افتاد تا ۷ ملیارد تومان مرحمتی ، نصیبش شود و نه هاشمی شاهرودی وار پشت به باورها و اعتقاداتی کرد که عمری مدعی پایبندی به آنها بود تا ریاست قوه قضائیه را برای دو دوره زیر نگین داشته باشد . وقتی منتظری در برابر خمینی که اعتبار و جایگاهی هزار بار فراتر از ولی فقیه ثانی داشت ، أنگونه مردانه ایستاد و با صدای رسا از جنایات مردیکه نزد او مقامی فراتر از استاد و پدر و رهبر داشت ، پرده برداشت ؛ آیا در میان پایوران حکومت ولی فقیه دوم ، آزاده ای نبود که رازگشائی کند و مثلا در جریان جنبش سبز ، حکایت دستورات آقا وحید به وزیر کشور را درشب انتخابات ، به اطلاع ملت برساند ؟
در میان اینهمه سردار و امیر که با برخورداری از امتیازات مالی و معنوی پابوسی آستان ملک پاسبان ولایت ، ضمیر پنهان را در صندوق مصالح مادی و مقام و جاه ، پنهان کرده اند حتی یک مرد پیدا نمیشود که گرفتار عذاب وجدان باشد و برای شستن روح از چرک خود فروشی ، فریاد زند دیگر نمیتوانم ! ؟
وقتی آقای دکتر محمدرضا عارف با ناجوانمردی یاران اصلاح طلب ، از نامزدی ریاست جمهوری دست کشید و اینجا و آنجا حرفهائی از او شنیده شد که نشانه های بریدن بند نافش از رژیم بود خوشحال شدم . از کسانی شنیده بودم او آدم درستی است و تکیه گاهی قدرتمند در کنار دارد که همانا همسر تحصیلکرده و روشن اندیشش بود . اما در لحظه ای که اورا در جمع دیگر پایوران سید علی آقا دیدم که به عیادت ارباب آمده و خم میشود و دست میبوسد از ساده دلی خودم ، افسرده شدم .
به موضوع بازگردم ، فکرش را بکنید جسم فانی آقای خامنه ای روزی ( دیر یا زود ) نتواند باروح عاشق ماندن و حکمفرمائی ایشان هماهنگی کند و حضرتش چشم فرو بندد و به ملکوت اعلا پر کشد ! آن روز آیا ما فراموش خواهیم کرد چه کسانی در صیروره معکوس ایشان مؤثر بوده اند که طی ربع قرن ” از جمادی مردن و نامی شدن ” را به عکس کلام حضرت مولانا ، تجربه کردند ؟ آنکه نخستین بار حجت الاسلام سید علی خامنه ای را آیت الله و آیت الله العظمی و امام و مقام معظم رهبری و ولی امر مسلمانان جهان و نایب امام زمان خواند چه کسی بود ؟ نقش اتاق فکر رهبری در تبدیل شدن یک ملای اهل شعر و علاقمند به فرهنگ و هنر به یک آخوند متعصب دشمن اندیشه و فرهنگ و هنر و شادی که برای شرق و غرب نسخه مینویسد و کابوس ” دشمن ” لحظه ای رهایش نمیکند ، چه بود ؟ راستی سید علی بن جواد حسینی که اهل خونریزی نبود پس چه کسی یا کسانی اورا به ورطه ای کشیدند که با مشاهده نداآقاسلطان بر پهنه خیابان در حالیکه خون از دهانش بیرون میریزد و او با همه وجود میخواست زنده بماند ، نه تنها اشکی نریخت بلکه قصه ی قاتلان ندا را پذیرفت که قتل او کار انگلیسی ها بود !
حضرت رهبری که در روزگار فقر ، به زمین و زمان فخر میفروخت که الفقر فخری ،و حاضر نبود صفای خانه چهل متریش را با کاخ ملک آباد عوض کند ، تحت تأثیر چه کسانی در حالیکه هزاران کودک خیابانی در پرتو رهبری های داهیانه اش ، به اعتیاد و تن فروشی و سرقت و جنایت آلوده میشوند ، حاضر شد یک قلم ۹۵ ملیارد دلار را در ستاد اجرائی فرمان امام در کف با کفایت آقازاده سید مجتبی قرار دهد ، سالی دوملیارد دلار از بیت المال را به حسن نصرالله بدهد ، ۱۵ میلیارد دلار به بنده زاده بشار الاسد تقدیم کند و تروریستها و شورشیان شیعه عراقی و یمنی و بحرینی و …را از خوان نعمتش نصیب دهد و فراموش کند که بر پایه آموزه های همان مذهبی که ادعای زعامتش را داشت ” چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ” ضمن اینکه حسن نصرالله و محمو الزهار و هادی العامری و آصف محسنی و … ( رهبران حزب الله و حماس و سپاه بدر و حزب الله افغانستان ) اگر قرار باشد در جایگاه مسجد باشند بیشک اعتباری بیشتر از حوض مسجد نخواهند داشت .
راستی فردا که آقا به عالم باقی شتافت آیا به ضریح او که هم اکنون مخفیانه کار ساخت و ساز آن توسط مهندسی خاتم الانبیاء در مرحله نهائی است دخیل میبندیم که درد بواسیرمان کاهش یابد و مزاجمان روبراه شود ؟
آیا تمام دردها و رنجها و سیاهکاریها را از یاد خواهیم برد ؟ آیا فراموش میکنیم به برکت رهبری های خردمندانه ایشان ، ۸ سال یک انسان مالیخولیائی نادان به نام محمود احمدی نژاد میلیاردها دلار ثروت ملی ما را به باد داد ، کشور را غارت کرد و مارا در سراشیبی انداخت که برون رفت از آن لابد فقط با ظهور حضرت میسر میشود ؟
تردیدی نداریم که سیاست مرگ بر آمریکا در دوران زمامداری مقام معظم رهبری اول و دوم ملیاردها دلار خسارت به همراه آورد و مارا درگیر جنگها و مصائبی کرد که شماری از بهترین فرزندان ایران قربانی آن شدند . اما همزمان میدانیم که چهار رئیس جمهوری و ۵ وزیر خارجه و چهار دبیر شورای امنیت ملی و دهها و صدها تن از معاونان و مدیران کل و سفرا و مشاوران عالی و نمایندگان پارلمان ، میتوانستند جلوی این خسارتها و نسل کشی ها را بگیرند . کافی بود مجلس خبرگان تذکری به آقا میداد و مجلس شورای ملی از رئیس جمهوری میخواست با آمریکا تجدید رابطه کند ، به سیاست صدور انقلاب و مداخله در امور همسایگان خاتمه دهد و هرگونه کمکی را به سازمانهای تروریستی ماوقف سازد . در چنین صورتی سید علی آقا چه میتوانست بکند ؟ به اعتقاد من همه گناهامن را به پای خامنه ای نوشتن و با خاموشی او یک خدا رحمتش کند و از سرتقصیراتش بگذرد گفتن و بعد منتظر ماندن تا بار گناهان بعدی را به گردن جانشینش ( اگر جانشینی باشد ) انداختن ، مارا بیشتر در عمق تالابی که از سال ۵۷ گرفتارش شده ایم فرو خواهد برد . یکبار هم که شده مانع از آن شویم که ریشهری دیگری ربع قرن جنایت کند و بعد در مقام متولی امامزاده ای بقیه عمر را به چاپیدن و غارت طی کند . نگذاریم فلاحیان با فراغ بال ، در ویلای شمال ؛ مجلس انس برپاکند و خیال آسوده دارد که ما ملت فقط خامنه ای را مسئول میدانستیم و حالا که او رفته؛کسی را با او کاری نیست . آقای قربانعلی دری نجف آبادی که حکم قتل فروهرها و مختاری و پوینده و شریف و دوانی را صادر کرد نباید شادمانه در ویلای شمس آباد آسوده خاطر باشد که داماد و رئیس دفتر و معاونش در وزارت اطلاعات ، حالا در مقام مشاور عالی پرزیدنت روحانی ، بی اظهار ندامتی از مشاهده جنایات حاج آقا دری ، در صدا و سیما و محافل خصوصی و عمومی در فضایل والد عزیز زوجه مکرمه داد سخن سردهد . جنتی باید پاسخگو باشد ، گریبان آقای دکتر علی اکبر ولایتی و کمال خرازی و منوچهر متکی و علی اکبر صالحی و محمد جواد ظریف را نباید رها کرد تا بگویند چرا در برابر خیانتهای مستمر به مصالح ملی سکوت کردند و در بسیاری از موارد شریک اعمال مقام ولایت بودند . از ابتدای روی کار آمدن جمهوری ولایت فقیه نزدیک به دوهزارتن ، مقامات عالیه کشوری و لشگری نظام را برعهده داشتند ، حداقل ۷۰ درصد این افراد هنوز صحنه گردان خیمه ولایتند . همه اینها به نسبتهای متفاوت شریک جرانم وهمدست رهبر نظام و تحکیم کننده پایه های رژیم بوده و هستند . این درست که محسن آقا رفیق دوست دیگر کار نظامی و امنیتی نمیکند و مثل رفیقش آقا مرتضی رضائی و حمید رضا نقاشان ، کاسب حبیب الله شده ، اما مگر میشود شب اعدام ۴ ژنرال را بر بام مدرسه رفاه و معامله کردن جان امام موسی صدر را با معمر القذافی به بهای ۳۰ موشک سکاد فراموش کرد؟
حضرت شیخ المراجع آیت الله وحید خراسانی که باشنیدن خبر پخش سریالی که در آن در لحظه ای کوتاه تصویر حضرت عباس نشان داده میشد موی سرو صورت کندند ، عمامه برزمین زدند ، درس را تعطیل کردند و به آقای خامنه ای که قمه زنی و جیغ و شیون جنون آمیز در عزاداری حسینی را منع کرده بودند ، با تشدد میگفتند تو غلط کردی ، باید در برابر ملت پاسخگو باشد چرا در قتل عامهای زندانیان و جنایات سال ۸۸ سکوت کرد و از چه رو داماد عزیزش صادق لاریجانی را مورد عتاب و لعنت قرار نداد که قوه قضائیه را به ظالمخانه ولایت فقیه تبدیل کرده است ؟ چرا و صدها چرا در برابر عملکرد کسانی که در عصر امام اول انقلاب شاهد و شریک جنایات بودند و بعد از رحلت ارباب ، از برکات نسیان تاریخی ما ملت بهره برده و میبرند . چرا و صدها چرا در مقابل پایوران صف اول و دوم و سوم رژیم که هریک به شکلی در تبدیل شدن سید علی آقا به امام خامنه ای ولی أمر مسلمانان جهان از جاکارتا تا تیمبوکتو؛ مسئولیت دارند .
وقت آنست که خود را از بیماری نسیان تاریخی نجات دهیم . زمان به سرعت میگذرد منتظر پرواز آقا و اضافه شدن امامزاده ای دیگر به ده هزار امامزاده مان نمانیم . وظیفه ماست که برای تک تک پایوران رژیم دفتری گشائیم و عملکردشان را ثبت کنیم تا قصه ی سید روح الله مصطفوی با رحیل ولی فقیه ثانی تکرار نشود و ده سال بعد آقای فلاحیان را نبینیم که با عنوان حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ علی فلاحیان به اتفاق حضرت آیت الله العظمی خسرو خوبان (همین روح الله حسینیان خودمان ) در مراسم عمامه گذاری ، سیصد تن از طلاب خود را با عمامه نهادن بر سرشان ، مفتخر کردند .
لندن ۱۶ اکتبر ۲۰۱۴