فوتبال مردمیترین و سیاسیترین ورزش جهان است. وقتی تیمهای کشورها در حال رقابت بودند، باراک اوباما، اولاند، مرکل و…همگی به تماشای مستقیم تیم ملی کشورشان نشسته و با گل زدن تیمشان به هوا میپریدند. همه دوست داشتند که تیمشان به مرحله بعدی صعود کند و قهرمان جهان شود. برزیل به همین دلیل میلیاردها دلار هزینه کرد تا دوباره قهرمان جهان شود.
رئیسجمهور آلمان و صدر اعظم آن کشور، رئیسجمهور برزیل، رئیسجمهور روسیه و… در مراسم فینال شرکت داشتند. مرکل هم از این پیروزی استفاده سیاسی خواهد کرد. چرا نکند؟ ورزش قوی، یکی از نشانههای نظام سیاسی کارآمد است. فوتبال آمریکا هم پیشرفت کرده و در جام بعدی با برنامهریزی، بالاتر هم خواهد رفت.
تیم ملی فوتبال برزیل اگرچه ضعیف ظاهر شد، ولی برزیل به عنوان یکی از چند قدرت نوظهور اقتصادی جهانی با برگزاری خوب رقابتها و مراسم با شکوه فینال، گوشههایی از کارآمدی خود را نشان داد، اما تماشاگران برزیلی در مراسم اختتامیه، به دلیل همین ناکارآمدی ورزشی، علیه رئیسجمهورشان شعار سر دادند.
ایرانیان هم دوست داشتند که تیم ملی فوتبالشان برنده شود و به مرحله بعد صعود کند. برخی نگران آن بودند که اگر تیم ملی ایران برنده بازیای شود یا به مرحله بعدی صعود کند، جمهوری اسلامی به سود خود از آن سوء استفاده خواهد کرد. کاش تیم ملیای داشتیم که برنده میشد و به مرحله بعد صعود میکرد. از آن مهمتر، کاش جمهوری اسلامی از برنده شدن ورزشکاران به سود خود استفاده میکرد.
اما دو مسئله اساسی در اینجا وجود دارد:
الف- فقیهان بر این باورند که مشروعیت جمهوری اسلامی ناشی از آسمان (خداوند/ پیامبر/ امام زمان/ ولایت فقیه) است، نه زمین (آرای رضایتآمیز مردم). هیچ فقیهی تاکنون نگفته است که پیروزی تیم ملی فوتبال- یا دیگر تیمها- نشانه مشروعیت نظام است. این مدعا موجب مضحکه فقیهان است که کسی بخواهد از طریق پیروزی تیمهای ملی ورزشی، مشروعیت و حقانیت نظام اسلامی را اثبات کند. آنان که مشروعیت و حقانیت نظام را ناشی از انتخاب آزادانه مردم به شمار نمیآورند، چگونه آن را محصول قهرمانی ورزشی قلمداد خواهند کرد؟
ب- کارآمدی و ناکارآمدی نظامهای سیاسی یکی از ملاکهای ارزیابی آنان است. تجربه تاریخی نشان داده است که نظامهای دموکراتیک بسیار کارآمدتر از نظامهای غیر دموکراتیک بوده و هستند. فوتبال آلمان نمادی از اقتصاد آلمان است. ورزش آمریکا نمادی از کارآمدی نظام سیاسی این کشور است. فوتبال ایران هم دقیقاً نماد میزان کارآمدی جمهوری اسلامی است. نمیشود دارای یکی از فاسدترین نظامهای سیاسی بود و این فساد به فوتبالش سرایت نکند. فوتبالیستهای ما درآمدهای سرسامآوری دارند، اما نمیتوانند توپ را به هم پاس دهند، نمیتوانند بدوند، نمیتوانند گل بزنند و غیره و غیره.
قهرمانی حق آلمان بود. یکی از بازیکنان آلمان گفته است، ۱۰ سال روی فوتبالمان کار کردیم. «کارکردن» اگر چه مفهوم واحدی است، اما مصداق آلمانی آن با مصداق ایرانیاش تفاوتهای بسیار دارد. این تفاوت هیچ ربطی به نژاد و مذهب ندارد، بلکه تبیینهای جامعهشناختی از پس توضیح آن بر میآیند. ایرانیان آمریکا نام آمریکا را گذاشتهاند «عمری کار». گویی آمریکاییها «کار» نمیکنند تا «زندگی» کنند، آنان زندگی میکنند تا کار کنند. کار و کوشش زندگی آنان است. به همین دلیل دارای بهترین دانشگاههای جهان هستند. کار ورزشی ما نماد دیگر کارهای ماست. حتماً به یاد داریم که در دورههایی به جای روانشناس و روانکاو همراه تیمهای ورزشی یک روحانی اعزام میکردند که به آنها روحیه بدهد.
دین شلاقی
در ماه رمضان به سر میبریم. درصدی از یک میلیارد و نیم مسلمان سراسر جهان، روزه نمیگیرند. اصلاً روزه برای چیست؟ میگویند برای ساختن انسان پارسا.
عرفا گفتهاند: اگر کم بخورید، کم سخن بگویید و کم بخوابید، صفای روح پیدا کرده و دریچههای روشنایی و حکمت به روی شما گشوده خواهد شد. چلهنشینیهای عارفانه چنان سودایی را تعقیب میکردند تا سالک از طریق وحدت انفسی، وحدت آفاقی کل هستی واحد را دریابد.
جمهوری اسلامی در ۳۶ سالگی به سر میبرد. قرار بود مظهر معنویت و اخلاق باشد، اما فقیهان مینالند که پس از ۳۵ سال اجرای شریعت، مردم زیر بار حجاب اسلامی نرفتهاند و همه قوای حکومتی- خصوصاً نیروی انتظامی- باید به جنگ بدحجابان بروند. همین مسئله واحد، نماد شکست کامل جمهوری اسلامی در ساختن جمهوری معنویت و اخلاق است. آری با نیروی انتظامی و بسیج و قوه قضائیه و زور بسیاری از زنان را با حجاب نگاه داشتهاند. وقتی در همین هم شکست میخورند، یکی از فقیهان گفته است: «برخورد با بدحجابان مانند قاتلان و سارقان باشد».
علی عبداللهی- امام جمعه سپاهانشهر- گفت: «همان گونه که نیروی انتظامی به عنوان یک ارگان دولتی در مواردی مانند قتل، جنایت و سرقت و یا مبارزه با مواد مخدر با برخورد ایضایی و انتظامی در برابر اخلالگران و قانونشکنان میایستد، موظف است با هنجارشکنان فضای فرهنگی جامعه نیز به شدت برخورد کند چرا که این افراد با اهداف ضد انقلابی در جامعه جولان میدهند.»
آیا اینگونه تجویزات نشانه شکست کامل نظام در تحمیل یک سبک خاص زندگی به همگان نیست؟ در همین حال رسانهها خبر دادهاند که دو تن را به دلیل تظاهر به روزهخواری در ملاء عام شلاق زدهاند. چرا کمی تأمل نمیکنند که پس از ۳۵ سال زمامداری فقیهان، روزهخواران، «تظاهر به روزهخواری» میکنند. آیا تظاهر به روزهخواری شکل دیگری از اعتراض به تحمیل یک سبک زندگی خاص به همگان توسط جمهوری اسلامی نیست؟
مگر روزهخوار چه میکند که اینگونه مجازات میشود؟ آیا فرد با روزهخواری به جهنم خواهد رفت؟ فرض کنیم چنین باشد. چه بهتر. بگذارید کسی که مختارانه جهنم را انتخاب کرده است گرفتار آتش جهنم شود. تازیانههای فقیهانه که روزهخوار را راهی بهشت نخواهد کرد. تازیانههای فقیهانه که بر شمار روزهداران نخواهد افزود. تنها پیامد این رویکرد، برساختن «دین شلاقی» است.
از سوی دیگر، مگر با روزهخواری فرد از دایره مسلمانی خارج میشود؟ مسلمانان روزهخوار، بیحجاب، نمازنخوان و… هم همچنان مسلماناند. مگر فراموش کردهاید که آیتالله خمینی میگفت برای مسلمانی فقط اعتقاد به توحید و نبوت و احتمالاً معاد کفایت میکند. اگر فرد مسلمانی احکام فقهی را در صدر اسلام واجب بداند، اما امروز آنها را واجب نداند و به آنها عمل نکند، بازهم مسلمان است. خوب بر این مبنا، روزهخواری که امروزه روزه را واجب نمیداند و خوردن در قلمرو عمومی را هم خلاف شرع به شمار نمیآورد، باز هم مسلمان است.
در جهان واقع، در میان یک و نیم میلیارد مسلمان، شرابخوار، بیحجاب، روزهخوار و… فراوان وجود دارد. فقیهان در واقع نگران بهشت و جهنم مردم نیستند، نگران از دست رفتن سلطه خود بر مردم هستند. تنها دلیل آنان بر این که حکومت «حق ویژه» فقیهان است، فقهدانی و اجرای شریعت است. اگر دینداری انتخابی و آزاد باشد، هیچ دلیلی برای انحصار قدرت سیاسی در دست فقیهان وجود نخواهد داشت. حکومت «حق ویژه» فقیهان است، چون آنان به زور شلاق شریعت را اجرا میکنند.
دین برای فقیهان چیزی جز قدرت سیاسی و اقتصادی نبوده است و نیست. در طول تاریخ مردم بیچاره کار کردهاند و فقیهان به نام امام زمان از آنان خمس گرفتهاند. جمهوری اسلامی این مواهب را به حد اعلا رسانید. اگر گروهی باید شلاق بخورند، این گروه فقیهانند که دین را به ابزار قدرت و ثروت اندوزی تبدیل کردهاند. به قول حافظ:
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمیبینم
حافظ با فقیهان دیگری مواجه بود. میگفت:
پشمینه پوش تند خو از عشق نشنیده ست بو
از مستیاش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
اما فقیهان کنونی، پشمینهپوشی را کنار نهادهاند و در مجهزترین منازل زندگی و از مدرنترین اتومبیلهای ضد گلوله ساخت غرب استفاده میکنند (رجوع شود به مقاله «زهد ریایی فقیهان»). اینک همه چیزشان آشکار آشکار است:
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند
شلاق زدن دو «تظاهرکننده به روزهخواری» عملی وحشیانه و ناقض حقوق بشر است. بی دلیل نبود که حافظ میگفت: «آتش زهد ریا خرمن دین خواهد سوخت». آتشی که در سالهای اخیر گروههایی چون القاعده، طالبان، داعش، جبهه نصرت، بوکوحرام، الشباب و فقیهان مسلط بر ایرانیان در خرمن اسلام افکندهاند، چیزی جز سر افکندگی برای اسلام و مسلمانان باقی نگذاشته است.
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست