مردم همیشه مردمند و این قدرتمندان هستند که با رانده شدن از قدرت بهسوی مردم میآیند و بعد از ترک قدرت تازه بهیاد میآورند که ظلم چیست؟ استبداد چیست؟ روحانیون چه میکنند؟ در کشور چه میگذرد و .. این ویژگی تمام حکومتهای «توتالیتر» است که راندهشدگان از قدرت بهسوی مردم میآیند.
از یک نظر، یک ویژگی روانشناسی بر این موضوع حاکم است. بدین صورت که فرد طعم قدرت را چشیده و بدون قدرت، هرگز نمیتواند زندگی کند. این است که پس از رانده شدن از سوی حاکمیت، نوع دیگری از قدرت که نزد مردم است را جستجو میکند. بنابراین در جمهوری اسلامی هم میبینیم که افراد و گروههای مختلف تا آن هنگام که دستی در قدرت دارند، چه محتاطانه و با ظرافتهای مورد پسند نایب امام زمان! سخن میگویند ولی آن زمان که چوب رانده شدن را میخورند و دیگر دستشان به هیچجایی نمیرسد، سخنانی تند و افراطی بیان میکنند و چشم بر سابقهی تند و خشن خود میبندند و ناگهان چنان حرف میزنند که اگر کسی گذشتهی تاریک آنان را نداند میپندارد با فردی روبروست که از بدو تولد آزادیخواه بوده است!
مثالها هم کم نیست. در همین جمهوری اسلامی میتوان از اکبر هاشمی رفسنجانی نام برد که در دو دههی پیش استبدادی سیاه بر کشور حاکم کرده بود و یکهتازی میکرد و اکنون که دستش از قدرت کوتاه شده روزی نیست که در حمایت از مردم سخن نگوید! و یا دیگرانی چون موسوی تبریزی، افراطگرایان دههی ۶۰ و کسانی همچون هادی غفاری!
باری در همین راستا اخیرا هادی غفاری از روحانیون تندروی دههی ۶۰ که سوابق مشعشعش برهیچکس پوشیده نیست از ظلم و جنایت عمامهداران در رژیم ایران سخن گفته است.
وی در گفتگویی تفصیلی با وبسایت «خبرآنلاین» گفته است: «استبداد نعلین و عمامه به شدت خطرناکتر از استبداد چکمه و کلاه قزاقی است.» غفاری که عضو شورای مرکزی مجمع «نیروهای خط امام» و رییس موسسه الهادی است، همچنین گفته: «من دین را عامل ارتجاع نمیدانم، من با استبداد نعلین به شدت مخالفترم تا با استبداد چکمه. این موضع سیاسی من است آن را پنهان هم نمیکنم. من میدانم این حرف که منتشر میشود برای من گران تمام میشود اما به جد میگویم که استبداد نعلین و استبداد عمامه بسیار خطرناکتر از استبداد چکمه و کلاه قزاقی و رضاخانی است.»
این روحانی تندرو در پایان هم برای اینکه گزگی به قول خودش به دست منتقدان ندهد در یک خط فقط گفته است که «از مواضع گذشتهاش دفاع میکند، و نه تواب است و نه پشیمان.»
اما دم خروس در قسمت دیگری از سخنان وی بیرون زده جایی که او «خود را نه فرزند انقلاب که مادر انقلاب و صاحب انقلاب، نه تماشاچی انقلاب» خوانده و گفته است: «امروز کسانی ما را متهم میکنند که خودشان گذشته بسیار تاریکی دارند. چون نمیتوانند خودشان را روشن کنند مجبورند روشنها را تاریک کنند. با تاریکنمایی روشنی ماها قصد پنهان کردن گذشته خود را دارند.»
و همین جمله چه خوب نشان از قدرتطلبی و دستوپا زدن او دارد و چه نیک نشان میدهد پس ذهن باندباز و قدرت طلب این روحانی مرتجع را. کاملا مشخص است که وی، استبداد عمامه و .. را برای رقیب گفته است و بهقول خودش شمشیر از رو کشیده، تا سهمی بگیرد و نوالهای نصیب ببرد و هرگز این چنین نیست که این سخنان از سر همدردی با مردم بیان شده باشد. اساسا چنین قدرتطلبانی که گذشتهای سیاه و جنایتبار دارند نمیتوانند کنار مردم قرار گیرند. آنها همواره همان طعم شیرین قدرت را بهیاد دارند و به هر طریقی در جستجوی بدست آوردن آن هستند.
سیاهکاران و دغلکاران مجلس که نان ولیفقیه میخورند و قبلتین میبازند در روزهای اخیر بر شدت حملات خود بر پوشش بانوان افزودهاند. آنها همهساله با شروع فصل تابستان و گرما تمام عقدهها و کمبودهایشان را اینچنین بهکار میگیرند تا به مقابله با بانوان ایران بپردازند و عجیب اینکه هر بار هم با شکستی مفتضحانه کنار میروند و این شکست هم البته از زبان خود آنان صریحا بیان میشود.
وقتی محمد رضا نقدی نظر خود را تغییر میدهد و میگوید «حجاب و ماهواره» با زور درست نمیشود انسان میتواند پی به عجز و زبونی این قوم تنپرست ببرد که در برابر شیرزنان ایرانی کم آوردهاند.
باری! در همین راستا در روزهای گذشته مجلس و محافظهکاران بر حملات خود افزودند و هم طرحهایی را در خصوص دخالت آشکار و وقیحانه در زندگی خصوصی مردم در زبالهدان مجلس تصویب کردند و هم «کارت زرد»ی به وزیر محافظهکار دولت روحانی دادند.
در ابتدا این متملقان و امامان جمعه و محافظهکاران بودند که حملات خود را شروع کردند و از «بدحجابی» نالیدند و فریادهای مشمئز سر دادند. احمد خاتمی گفت «بیحجابی» بیداد میکند و چارهای هم نمیتوان اندیشید و بعد رضا اکرمی٬ رییس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری هم گفت که «وضعیت حجاب در ایران هر روز بدتر میشود و متاسفانه ساپورتهای مشکی کم بود حالا ساپورتهای رنگی هم اضافه شده است.» نقدی و مصباح و ریز و درشت دیگر محافظهکاران هم بهمیدان آمدند و بر سرمنابر و تریبونها، خطابههای تند و پوسیده خواندند..
و بعد نوبت به اصطبل و ولایت و علی مطهری رسید. هم او که برای خود ژست منتقد گرفته بود این بار ماهیت خود را کاملا آشکار کرد و ارتجاع واقعی را به دوستان مرتجعش نشان داد.
ماجرا هم از آنجا آغاز شد که روز سهشنبه عبدالرضا رحمانی فضلی، برای پاسخ به سوالهای علی مطهری، نماینده مردم تهران در مورد علت برخورد نکردن وزارت کشور با «ساپورتپوشان» حضور یافت. وزیر کشور محافظهکار دولت که میکوشید با سخنانی دل اصطبل ولایت را بدست آورد در این خصوص گفت: «۲۲ دستگاه در قانون عفاف و حجاب براساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، مسوول پیگیری موضوع حجاب و مسایل فرهنگی کشور شدهاند که وزارت کشور یکی از این ۲۲دستگاه است.»
اما نمایندگان مجلس از توضیحات عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور دولت حسن روحانی، در مورد «اقدامات این وزارتخانه درباره قانون حجاب و عفاف» قانع نشدند و به وی « کارت زرد» دادند.
علی مطهری به عنون سوالکننده پس از توضیحات وزیر کشور گفت: «نگاهی که وزیر کشور به این مساله دارد این است که باید صرفا کار فرهنگی شود و صورت مساله برای آقای رحمانی فضلی روشن نیست.»
اما در جریان رسیدگی به سوال علی مطهری از وزیر کشور در مورد «بیتفاوتی این وزارتخانه به پدیده بانوان ساپورتپوش» تصاویری از این افراد از مانیتور مجلس پخش شد. نمایش تصاویر بانوان ساپورتپوش در صحن علنی مجلس با واکنش نمایندگان و همهمه زیاد در صحن علنی مجلس همراه شد و علی مطهری با اشاره به همهمه ایجاد شده در مجلس گفت: «به نظر میرسد دوستان از دیدن این تصاویر به وجد آمدهاند.» و همین موضوع عمق عقبماندگی و زشتصورتی و زشتسیرتی مشتی متملق که تحت عنوان نماینده مردم در مجلس حضور دارند را نشان میدهد.
آنها که با زبانی آویزان بانوان زیبای ایرانی را میدیدند، قبل از اینکه کارت زرد به وزیر کشور بدهند، پی به حقارت خود برده بودند.. از سوی دیگر ارائه «کارت زرد» به رحمانی فضلی از اینرو اهمیت داشت که بانی این اقدام علی مطهری بود که دولت حسن روحانی و اصلاحطلبان میکوشند وی را نمایندهای معتدل جا بزنند.
علی مطهری که عضو کمیسیون فرهنگی مجلس است در کنار انتقاد به برخی رفتارهای «تندروها» اما همواره دربارهی موضوع «حجاب» مواضعی کاملا منطبق با افراطگرایان داشته و در این زمینه در هر شرایطی به دستاندرکاران «تذکر» داده است.
وی پس از روی کار آمدن حسن روحانی و علیرغم وعدههایی که رییس دولت یازدهم در خصوص بهتر شدن فضا برای زنان داده بود صراحتا به دولت روحانی هشدار داده بود و این بار هشدار خود را عملی کرد و یقهی دولت نسبتا معتدل را گرفت تا نشان دهد هیچچیزی تغییر نکرده است!
اما طرح دیگر و مضحک و در عین حال تلخ اصطبل ولایت تصویب کلیات طرح «افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت کشور» بود. طرحی که فقط به خواست و خوابنمایی علی خامنهای دیکتاتور بزرگ تصویب شد. چه او خوابنما شده و تصمیم گرفته با دستور و بخشنامه جمعیت ایران را دو برابر کند.
باری! به هر حال براساس طرح مجلس متملقان که باعث شوخیهای گستردهی مردم در فضای مجازی شد، «تبلیغ برای کاهش فرزند و همچنین عقیمسازی در ایران مجازات خواهد داشت و کمک به سقط جنین نیز با مجازات حبس «دو تا پنج سال» روبهرو خواهد شد.»
شیخ محمد یزدی، دبیر «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم»، هم که او روی ویلچر است و شرح فسادهای او و خاندانش و سهام لاستیک «دنا» و .. بارها منتشر شده و در زمان ریاستش بر قوه قضاییه به گفتهی هاشمی شاهرودی، ویرانهای از خود بجای گذاشت، در تازهترین اظهارفضل! گفته است که «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تذکرهای محرمانه و فوق محرمانهای» را به رییس جمهور داده است.
یزدی گفته که در صورت بی توجهی رییس جمهور به تذکرها، این جامعه ممکن است «رسما» تذکر بدهد و روزی هم ممکن است رودرروی همدیگر قرار بگیرند. وی به جزئیات و محور این تذکرها اشارهای نکرده است٬ اما یزدی گفته «جامعه مدرسین» پیشتر نیز به محمود احمدینژاد نیز چنین تذکرهایی را داده بود که با بیاعتنایی احمدینژاد همراه شده بود.
اگرچه جزییات این تذکرات فوق محرمانه فاش نشده ولی قابل حدس است که این نهاد محافظهکار نیز همچون دیگر روحانیون تندرو به رییس جمهوری ایران در خصوص همان ماجراهای بهزور بردن مردم به بهشت و دفاع روحانی از شبکههای اجتماعی و .. تذکر داده باشد. بحث بر این زمینه از اوایل خرداد ماه و پس از آن بالا گرفت که آقای روحانی بدون اینکه فرد یا نهاد خاصی را مخاطب قرار دهد گفت: «این قدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد.»
این سخنان با واکنش احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، رو به رو شد که تاکید کرد «رسالت حکومت دینی این است که جاده بهشت را صاف کند و ماموریتش هم این است که جاده را هموار کند برای بهشتی شدن مردم.» همزمان، احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد در نماز جمعه مشهد نیز هشدار داد: «شلاق که سهل است، با همه قدرت جلوی کسانی که مانع بهشت رفتن مردم شوند خواهیم ایستاد.»
در واکنشی متقابل، حسن روحانی اظهارداشت: «برخی بیکار و دچار توهمات هستند و مدام غصه دین و آخرت مردم را میخورند. نه دین را میدانند چیست و نه میدانند آخرت چیست، اما همیشه غصه آخرت را میخورند.» در پاسخی مجدد به این اظهارات، محمدتقی مصباح یزدی، از اعضای مجلس خبرگان هم وارد میدان شد و گفت: «برخی افراد عمامه به سر که دارای مسئولیت هستند، در واکنش به اجتماع مردم در خصوص بدحجابی و نگرانی علما از وضع دین و فرهنگ و تجمع روحانیت در فیضیه، آنها را کسانی معرفی میکنند که اسلام را نشناختهاند و آنها را متهم به توهم میکنند.» وی خطاب به چنین مسئولانی افزود: «باید از وی پرسید مگر خود تو دینت را از کجا یاد گرفتهای؛ از فیضیه یا انگلستان؟»
اما اصل ماجرا چیست؟ ابتدا باید گفت که در همین ارتباط در دو دههی گذشته در جمهوری اسلامی حداقل دو بار دیگر چنین رویدادهای مشابی بوقوع پیوسته است. یک بار در دوران خاتمی و دوران اصلاحات و بار دیگر هم در زمانی که احمدینژاد بیمحابا میتاخت. در هر دو دوره، رییس دولت نوع دیگری میاندیشید و رفتار میکرد و مخالفانش نیز در منابر و در خطابهها و نماز جمعهها و تریبونهای دیگر به او میتاختند. این بازی هر بار ادامه داشت و با هر حرکت رییس دولت، واکنشی از سوی مقابل داده میشد و بحثهای فرسایشی هم نهایتا به جایی نمیرسید.
هشت سال دولت اصلاحات مثل بسیار روشنی از همین رویههاست. جایی که محمد خاتمی و تیمش اقداماتی انجام میدادند و مصباحیون و محمد یزدی و دیگر محافظهکاران و حزبالله و .. فریاد سر میدادند و تذکرهای ریز و درشت محرمانه و فوق محرمانه و سری به او میدادند.
اما از برآیند این موضوع یک نکته را میتوان دید. نخست اینکه در ابتدا این موضوع بهنظر میرسد که در جمهوری اسلامی هزاران تن رییس هستند و هر کسی برای خود فرمان میراند و تذکر کتبی محرمانه و فوق محرمانه میدهد! اما این صورت ماجراست. باطن ماجرا همان دیکتاتور اعظم است. اوست که با مخالفتش، حرکت جوهری نزد متملقانش پدید میآید و محافظهکاران و رانتخواران و متملقان یکی پس از دیگری در جهت منافع و سخنان دیکتاتور اعظم یا همان خامنهای به خود اجازه میدهند هرچه میخواهند بگویند و هر عملی میخواهند انجام دهند..
و بالاخره اینکه هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری یا همان مجلس خفتگان سید علی خامنهای، در اقدامی پیشگیرانه برای جلوگیری از نفوذ اکبر هاشمی رفسنجانی، محمود هاشمی عراقی (شاهرودی) را فعلا به ریاست مجلس خبرگان رساند.
هاشمی عراقی که رییس هیات عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه و عضو فقهای شورای نگهبان است و تا سال ۱۳۸۸ به مدت ۱۰ سال رییس قوه قضاییه بود در جلسهای محرمانه و بدون حضور هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی دو تن از اعضای خبرگان به این سمت انتخاب شده است.
احمد خاتمی٬ موضوع ریاست هاشمی عراقی برای خبرگان را اعلام کرد و گفت: «تا مشخص شدن وضعیت محمدرضا مهدوی کنی٬ ریاست جلسات این مجلس بر عهده محمود هاشمی شاهرودی خواهد بود.»
باری! اگرچه در جلسهی محرمانه خبرگان، هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی که هر دو از اعضای برجسته مجلس خبرگان هستند دعوت نشده بودند و تنها سید احمد خاتمی، قربانعلی دری نجف آبادی و محمد یزدی از اعضای هیات رییسه مجلس خبرگان حاضر بودند، اما خامنهای بهاین سادگی نمیتواند از زیرسایهی رفسنجانی بیرون بیاید. بهاین دلیل که اولا محمود هاشمی شاهرودی خود از نزدیکان هاشمی رفسنجانی است و هم او بوده که بارها اخبار پشت پرده شورای نگهبان و دیگر نهادها را به گوش هاشمی رسانده و هم اینکه اگر خبرگان هاشمی شاهرودی را هم کنار بگذارد، کسانی مثل مصباح و احمد خاتمی و دیگر چاپلوسان ولایت رای اندکی در همین مجلس خفتگان دارند.
عراق روزهای حساسی را میگذراند. روزهایی که با دیکتاتوری مالکی و با دخالت جمهوری اسلامی این کشور بیش از پیش به سمت تجزیه کشیده شده است.
در این راستا همین چند روز پیش بود که بارزانی صراحتا گفت که «تجزیه عراق قطعی است.» کردها میگویند: «دیکتاتوری مالکی، وضعیت را بغرنجتر کرد. او باید استعفا دهد.» سنیها که در حاشیهاند، به این پرسش میاندیشند: تهدید داعش، آیا میتواند فرصتی برای بازگشتن به «متن» باشد؟ و شیعیان هم با همکاری سپاه پاسداران، در حال ساختن «حزبالله عراق» هستند.
در همین حال جان کری، به عراق آمد و رفت و این پیام را صراحتا به مالکی داد که «دولت وحدت ملی تشکیل دهید و به توافق برسید.»
اما جان کری هنوز از عراق خارج نشده بود که مالکی با شانتاژ ایران و سوریه و با کمک هواپیماهای آنها تکلیف همه را مشخص کرد: «نه استعفا میدهم و نه دولت وحدت ملی تشکیل میدهم».
اینک «داعش» میتازد و میدرد و مالکی هم چشم به قبلتین سوریه و ایران دارد. او دلخوش از چند حملهی هوایی اسد به «داعش» و دلخوش از هواپیماهای بدون سرنشین روسی ایرانی رژیم جمهوری اسلامی اینک مغرور شده و میگوید دولت وحدت ملی تشکیل نمیدهد، اما کیست که نبیند عراق به سمت تجزیه شدن پیش میرود!