خانه » ضمیمه سیاسی هفته » کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز، دکترعلیرضا نوری‌زاده

کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز، دکترعلیرضا نوری‌زاده

fh333

اینکه ملتی بعد از ۳۴ سال عذاب و درد و گرفتاری در چنگ رژیمی که در جمعبندی خیلی ساده و مستند به منطق قیاس ( که اصل و اساس معجونی به نام جمهوری ولایت فقیه است ) بدترین نظامی است که تاکنون مردم ایران دچار آن شده اند ، در یک انتخابات مشروط و محدود ، دل به شال بنفش کسی می بندند که بیش از سه دهه کارگزار ولی فقیه بوده و در دوره ای عملا زمام سیاستهای کلان نظام را در دست داشته است ، البته جای شگفتی دارد . با اینهمه بیش از آنکه ۱۸ میلیون رأی دهنده به حجت الاسلام حسن روحانی را ملامت کنیم باید از خود سؤال کنیم ، آیا مردم گزینه دیگری داشتند تا با انتخاب او ، بیزاری خود را از نهاد نامشروع ولایت فقیه ظاهر سازند ؟ در عین حال نیروهائی که همچنان به درستی و یا مزورانه خود را اوپوزیسیون نظام میخوانند در مرحله ماقبل و سپس در جریان انتخابات ، چه بدیلی را در برابر اکثریت مخالف رژیم در کشور قرار دادند تا امروز از گزینه شیخ حسن انتقاد کنند .؟ آیا اصولا به جز چند بیانیه انشاء مانند ، چه تحلیلی از انتخابات و گزینه های مقام ولایت به میلیونها انسان به یأس رسیده و حیران ، ارائه دادند تا امروز مردم را ملامت کنند چرا شیخ حسن ؟


Untitled-35899999در جریان انتخابات من در چندین مقاله و سلسله برنامه های تلویزیونی ام “پنجره ای رو به خانه پدری ” و بسیاری از کانالهای عربی چون العربیه و اسکای و بی بی سی ، محمد باقر قالیباف را در جمع نامزدها ، گزینه ای بهتر از بقیه سربازان ولایت دانستم و در این نظر ، فقط تکیه بر شنیده ها و مشاهدات از راه دور نداشتم بلکه بدقت برنامه های قالیباف را در جریان مبارزات انتخاباتی دنبال میکردم و همزمان با مرور کارنامه او در زمان تصدی فرماندهی نیروی هوائی سپاه و نیروی انتظامی و سپس شهرداری پایتخت ، نقاط مثبت و منفی را در کارنامه او ، به دقت بررسی کرده بودم .

در آستانه انتخابات در عین حال عشق نه چندان یکشبه مقام ولایت به شیخنا دکتر حسن آقا را نادیده نمیگرفتم که میدیدم “سعید جان جلیلی ” و “غلام علی خان پدر عروس” و ” علی اکبر خان ولایتی مشاورحضور” ، به مرور به چرخ پنجم درشکه آقا تبدیل میشوند و در مقابل رولزرویس ولایت با شال نارنجی و محاسن نقره گون و عمامه و عبای آنکادره و کفش هاکوپیان و پیراهن ابریشمین گوچی ، در هیأت طاووس علیین شده میخرامد و دل از خاص و عام میبرد بگونه ای که زلیخای حاج عزت ( صدا و سیمای ولایت ) به رؤیتش ، دل از کف میدهد و تیغ بر پنجه میکشد .

قالیباف دمکرات دلسپرده به خلق و خدمتگزار توده های در رنج نبود اما تفاوت عمده اش با روحانی و دیگر نامزدهای مقام ولایت ، در نوع تعامل او با مردم بود . در چند سفر انتخاباتی او را از راه دور دنبال میکردم و به رأی العین میدیدم ، بدون تکبر “روحانی گونه ” و ” خودبینی حداد وار “و “خود بزرگ بینی ولایتی منظر ” هنوز هم همان بچه بقال مشهدی است که با همت و البته کمی دستمال ابریشمی ( نه به بزرگی دستمالهای سه تفنگدار اصلی ولی امر مسلمانان چهارراه آذربایجان ) در جمع کسانی که به مراتب ، از او نزدیکتر به نایب امام زمان و دارای وجاهت بیشتر از او در حضرتش بودند ، توانسته خود را بالا بکشد و در جایگاههای مهم ” نظامی / امنیتی” و” سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ” از خود لیاقت و کاردانی بسیار ، ظاهر سازد .

fghr4

تقریبا از دوسه هفته پیش از رأی گیری ، گزینه مقام ولایت برایم مشخص شده بود با اینهمه پیش خود میگفتم همان مردمی که پیش بینی های ذوب شدگان در سیدعلی را در دوم خرداد ۷۶ نقش بر آب کردند ، قادرند اینبار نیز طرح به کرسی نشاندن “مردی با محاسن بنفش ” را خنثی کنند . اما با مشاهده یکی از مناظرات قالیباف و روحانی شکی برایم نماند که اینبار تصویر مار آنهم با شال بنفش برای مردم گرفتار و پس از جنبش سبز به یأس رسیده ی کشورمان جذاب تر خواهد بود . با آنکه هواداران دکتر روحانی تا حد زیادی موفق شده بودند فیلم سخنرانی او را در فردای ۱۸ تیرماه و سرکوبی جنبش دانشجویان از پهنه اینترنت محو کنند اما به لطف دوستی از جمع هواداران او ، نسخه ای از آن را یافتم و در برنامه ام پخش کردم تا مردم بدانند آنکه خواستار اعدام و سرکوبی دانشجویان شده بود ، دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده ولی فقیه بود و نه فرمانده نیروی انتظامی .

به هر روی با مداخله لحظه ۹۰ مقام ولایت و ابقای سربازان او در صحنه انتخابات ، شیخ حسن به کاخ ریاست رفت و محمد باقر همچنان در شهرداری ماند .

اینرا هم بگویم که به فرض انتخاب قالیباف ، انتظار نداشتم یکشبه معجزه ای رخ دهد و ولی فقیه ناگهان خوابنما شود و سلطه واگذارد و بوزینگان از دربار معدلت گستر ، براند . اما بر این باور بودم که درگیری بین سلطان فقیه و ژنرال سابق ، از فردای ریاست قالیباف شروع خواهد شد که خود او نیز در آئینه تصورش ، جای ویژه ای به رضاخان سوادکوهی داده بود و خیلی طبیعی بود که آب رضاخان اسلامی با ولی فقیه خراسانی در یک جوی نگنجد .

چنین نشد و چنان شد و ما ماندیم با مردی که پیشاپیش “جک سترو” انگلیسی ظهورش را بشارت داده بود . مردی که در دیدار با ولی فقیه پس از اعلام پیروزیش گفته بود : من آخرین شانس شما هستم .

fg45644444یادم هست وقتی تمام تلاشهای ولی فقیه و ذوب شدگان در حضرتش برای به تخت نشاندن شیخ علی اکبر ناطق نوری ، به شکستی مفتضحانه انجامید و محمد خاتمی با سرفرازی و ناباوری ، از پس پرده انتخابات ، لبخند به لب بیرون آمد ، احساس میکردم پس از سالها شکست ، ملت ایران پیروزی بزرگی در مقابل رژیم به دست آورده است . خاتمی از کره ماه نازل نشده بود اما وقتی اولویتهایش را بر می شمرد ، از جامعه مدنی و آزادی بیان و اندیشه سخن به میان میاورد و در باب ضرورت تشکلهای سیاسی و صنفی داد سخن میداد ، حس میکردم ( بی آنکه عمامه اش را فراموش کنم ) یکی از ایل و تبار ما ، انتخاب شده است تا پوست استبداد را بکند . چنین احساسی را در مقابل اعلام پیروزی حسن روحانی نه من داشتم و نه آنها که به او رأی داده بودند با این همه ، از فردای انتخاب او تا سه چهار ماه بعد ، نوعی آتش بس میان او و اپوزیسیون برقرار شده بود و در داخل کشور نیز خیز اصلاح طلبان سابق برای بازگشت به کرسی های ردیف دو قدرت ، و بازتاب أن در رسانه هائی که به گمان باز شدن فضای سیاسی ، چندی دچار توهم شده بودند ، چشمها را بسته بود و اغلب مردم در موج یک خوش بینی بیدلیل ، انتظار عبثی داشتند که اینبار معجزه ای رخ خواهد داد و آدمخواران دست از عادت معهود بر خواهند داشت و سی و چهار سال پس از به تخت نشستن ارتجاع و استبداد دینی ، مردی با شال بنفش ، با حکمت انگلیسی و درایت حوزوی ، فصلی تازه را در زندگی ملت ایران خواهد گشود . بعضی از رسانه ها حتی برای رفع حصر از موسوی و کروبی و گشودن درهای سلولهای انفرادی فعالان سیاسی وفرهنگی و رسانه ای و دانشجوئی ، تاریخ هم تعیین کرده بودند . اما از همه جالبتر واکنش غربیها بود . با أنکه همه آنها دوران خاتمی ، دریافته بودند تا وقتی نهاد نامشروعی به نام ولایت فقیه در کشور برقرار است ، اگر مهاتما گاندی هم زنده شود و ۷۵ ملیون ایرانی به او رأی بدهند مقام معظم رهبری با یک اشاره او را به یک تدارکچی تبدیل خواهد کرد ، چنان از انتخاب روحانی به وجد آمدند که بعضا پیشاپیش فرش قرمز پیش پایش گشودند و ورودش را به کاخ ریاست با شادمانی و شعف استقبال کردند .

یکصدروز بعد در حالیکه چشم داخل با مشاهده ۱۲۰ اعدامی و ادامه حصر موسوی و رهنورد و کروبی و تشدید سانسور و شلنگ تخته انداختن دوباره سران سپاه و مشایخ فاسد و مافیای هشت پا ، تا حدودی باز شده بود اما غرب دلخوش به احتمال گشایشی در پرونده اتمی ، همچنان آهنگ بادا بادا مبارک بادا را زمزمه میکند . در این میان تلاشهای آدمهائی چون بیژن نامدار زنگنه برای بیرون راندن مافیای سپاه از وزارت نفت با حکم ولایتی تعیین رستم قاسمی رئیس مافیا و وزیر نفت سابق ، به مقام مشاورت اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری ،از سوی نایب امام زمان سریع به دیوار خورد ، چنانکه صدور حکم مشاورت عالی و مسئول رسانه ای پرزیدنت روحانی برای آقای دکتر حسام الدین آشنا داماد و معاون قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات اسبق ، و گزینش مصطفی پورمحمدی از عاملان قتلهای زنجیره ای به مقام وزیر دادگستری ، آشکار ساخت که در همچنان بر پاشنه ی مقام معظم رهبری میچرخد .

شگفتا که اینهمه نشانه ی آشکار از تبانی و غدر و فریب را فعالان هوشمند اپوزیسیون ، یا به تجاهل العارفین تا امروز برگزار کرده اند و یا واقعا گرفتار تجاهل شده اند .

قرار نیست چیزی در ایران تغییر کند ، آنچه در جهت تغییر است تعامل نظام با خارج است که با بودن باراک حسین اوباما در کاخ سفید، رژیم به چیزی فراتر از صدور حکم برائت در رابطه با جرائم مشهود و پنهانش، امید بسته است .

فریادهای جوانی که در لحظه اعدام با صدای پر از درد فریاد میزد بگذارید مادرم را ببینم بدون شک در گوش خانم کاترین اشتون و أقای جان کری ، طنین انداز نشده و نخواهد شد اما این چند روزه نه گوش که دلهای مارا به دردی جانکاه گرفتار کرده است . چنانکه تصاویر پنج سرباز وظیفه مرزبان در چنگ جیش العدل ( نسخه سنی حزب الله ) با چشمان وحشتزده شان ، خواب راحت از چشم ما ربوده است.

در برهمان پاشنه میچرخد . سپاه قدس در سوریه با دلارهای ربوده شده از کیسه ملت ایران ، رژیم جنایتکار بعثی بشار اسد را برای کشتار بیشتر مردم سوریه ، یاری میدهد ، حوثی های یمن را آموزش قتال میدهد ، در بحرین آشوب براه میاندازد و زمینه تشدید رویاروئی شیعه و سنی را فراهم میسازد و در عراق قاسم سلیمانی ، نوری المالکی را در انتخاب مجددش به مقام نوکری مخصوص نایب امام زمان در بغداد ، آگاه میکند.

در بر همان پاشنه میچرخد و آنچه بی رمق و متحیر در برابر ما کم کمک، آب میشود اپوزیسیونی است که بعد از ۳۵ سال نکبت، هنوز دنبال آنست که ۲۸ مرداد کودتا بود یا قیام ملی، و رضاشاه خدمت کرد یا خیانت!

من این وجیزه آوردم تا در مقاله بعدی به اپوزیسیون بپردازم . اپوزیسیونی که تا قبل از ظهور پرزیدنت شیخ حسن روحانی ، به دنبال وحدت و همدلی بود و امروز ، بعضی در اندیشه بازگشت و دریافت حقوقهای پرداخت نشده اند و بعضی فعلا خانم را راهی کرده اند تا با رسیدن خبر خوش برقراری حقوق و پس گرفتن خانه توقیفی ، به خانه پدری بازگردند .

کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز،

  دکترعلیرضا نوری‌زاده

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*