در پنجشنبه بازار کتاب این هفته مان، باز هم سفری داشته ایم به دنیای تازه های بازار نشر؛ همکارمان ” بهارک عرفان” در تحریریه ی بخش فرهنگی خبرنامه ” خلیج فارس”؛ معرفی کوتاهی از کتاب های هفته را در این صفحه فراهم آورده که با هم می خوانیم…
خاطرات مسکو، با عنوان فرعی «عشق ناخواسته»، اثر «اما گرشتین» با ترجمه احسان لامع منتشر شد. نویسنده در این کتاب به وضعیت زندگی نویسندگان و شاعران در دوره استالین از جمله آنا آخماتوا و اوسیپ ماندلشتام پرداخته است.
«اما گرشتین» در سال ۱۹۰۳ میلادی به دنیا آمد. دومین فرزند خانواده بود و در رشته زبان و ادبیات روسی از دانشگاه مسکو فارغالتحصیل شد. وی رابطه نزدیکی با آنا آخماتوا و اوسیپ ماندلشتام داشت و در کتابش خاطرات مشترک خود را با این شاعران روس به ویژه دهه ۳۰ و ۴۰ میلادی بیان کرده است.
اوسیپ ماندلشتام، شاعر روس، متولد سال ۱۸۹۱ میلادی است. وی عاشق شهر سنپترزبورگ بود و زیباییهای این شهر را در اشعارش منعکس کرده است.
آخماتووا در سال ۱۸۸۹ میلادی به دنیا آمد. این شاعر و نویسنده روس تا حد زیادی تحت تاثیر وقایع زندگیاش بود و این فراز و نشیبهای زندگی بود که به قالب و محتوای اشعارش شکل میبخشید. او در دورهای به شدت از اوضاع سیاسی کشورش آسیب دید و به سمت سرودن اشعاری در انتقاد از حکومت روی آورد.
گرشتین در این اثر، علاوه بر اینکه وضعیت اجتماعی و سیاسی زمانه خودش را توصیف و نقد میکند، سراغ نویسندگان و ادیبان آن دوره هم میرود و مخاطب را با جنبههای جدیدی از زندگی این شخصیتها آشنا میکند؛ همانطور که در مقدمه کتاب هم اشاره شده گرشتین میکوشد در خاطراتش شرایط سخت زندگی مردم، عواقب و تاثیرات جنگ جهانی دوم، وضعیت زندگی خصوصی شخصیتهای اهل قلم، چگونگی برخورد دولتمردان روسیه با جامعه هنرمندان و شاعران و سرکوب مخالفان را انعکاس دهد.
در بخشی از این خاطرات آمده است: «داشتم از خیابان گورکی رد میشدم که یک نفر مرا به نام و فامیل صدا کرد. پشت سرم بود و از من میخواست که بایستم. نگاه کردم دیدم همان بازجویم در کولیماست. نمیدانم باورت میشود یا نه. ولی ما به قهوهخانه فیلیپوف رفتیم و سر یک میز نشستیم… او گفت نتوانسته مرا فراموش کند. گفت پاهایش باد کرده و آب آورده و حالا تنها میتواند بگوید که کارهای نبوده است. خیلی آنجا نشستیم و او همواره تمام تقصیرها را به گردن دستورات مافوقهایش میانداخت. پرسیدم آن آب دهان داخل سوپ چطور؟ آن هم دستور مافوق بود؟ گفت میدانی؟ آخر تو خیلی سرسخت بودی…»
اصل کتاب به زبان روسی است و ترجمه این کتاب بر اساس نسخه انگلیسی آن با عنوان «Moscow memoirs» به فارسی برگردانده شده است.
رمان «پروفسور» نخستین رمان منتشر شده از شارلوت برونته ماجرای زندگی مردی جوان است و داستان از زبان راوی اول شخص روایت میشود.
نویسنده در این کتاب بلوغ این مرد جوان و ماجراهای عشقی و شغلیاش را در مدرسهای دخترانه بیان میکند. قهرمان داستان، کودک یتیمی بوده که پیشنهاد نزدیکانش را برای اینکه در نقش یک روحانی فعالیت کند، نمیپذیرد زیرا خود را برای این شغل مناسب نمیبیند. او به بلژیک میرود و شغل معلمی را برای خود برمیگزیند.
گرچه «پروفسور» امروزه یکی از آثار شناخته شده ادبیات جهان محسوب میشود اما انتشار آن برای شارلوت برونته خیلی هم ساده نبود. در ابتدا نسخه اصلی این رمان از سوی ناشری که پیشتر رمان خواهر شارلوت را منتشر کرده بود به تایید برای چاپ نرسید؛ تا اینکه بالاخره در سال ۱۸۵۷ میلادی، فردی کار ویرایش و بازبینی رمان را بر عهده گرفت و چندی بعد کتاب منتشر شد.
در توضیح این کتاب آمده است: «قهرمان داستان شغلی را که دوست ندارد رها میکند و در جستوجوی معاش و کار به سرزمین بیگانه میرود. ماجراهایی را پشت سر میگذارد تا سرانجام عشق را تجربه میکند. بعد از همه تلاشها، آیا میرسد به آنچه میخواهد؟ نابرده رنج گنج میسر نمیشود.»
این رمان در نیمه نخست سال ۱۳۹۲ با ترجمه اسماعیل کیوانی نیز منتشر شده بود.
کتاب «گفتگو با سم پکینپا» شامل ۱۵ گفتوگوی روزنامهنگاران و نویسندگان مختلف با سم پکینپا، کارگردان فقید آمریکایی و صاحب آثاری چون «این گروه خشن»، «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» و «سگهای پوشالی» است.
«گفتگویی با سم پکینپا» ارنست کالنباخ، «سم پکینپا؛ کارگردان بدون فیلم» کوین تاماس، «سم پکینپا با خونسردی کار خودش را میکند» جو مدجاک، «بازگشت پکینپا» استفن فاربر، «صحبت با پکینپا» ریچارد ویدهال و «شلیک! مصاحبه جان کاتس با سم پکینپا» جان کاتس، «سم و استلا» لی جنسون، به ترتیب گفتوگوی نخست تا هفتم این کتاب را تشکیل میدهد.
همچنین گفتوگوهای هشتم تا پایانی این کتاب نیز به ترتیب عبارتند از؛ «پیشرفت پکینپا: از کشتار و خونریزی در غرب وحشی تا محاصره و تجاوز در رورال کرنوال: دن برگین، «پکینپا غیر خشن میشود» جف میلار، «سم پکینپا» ویلیام موری، «پت گرت و بیلی بچه» جان آگهد، «این گروه خشن در نیویورک» جان برایسون، «یک آمریکایی متعلق به سال ۱۹۳۹» اف. آنتونی مکلین، «پکینپا با کاروانی از یک گروه خشن هجده چرخ زورآزمایی میکند» الجین هارمتز و «آخرین جان سخت: دوئل با سم پکینپا» ای. جین کارول.
سالشمار زندگی این کارگردان و همچنین فیلمشناسی کامل او از دیگر بخشهای این کتاب است.
سم پکینپا درگذشته در سال ۱۹۸۴، یکی از تاثیرگذارترین کارگردانان هالیوودی است. پکینپا به عنوان ترسیم خشونت واقعی و بدیع در فیلم، شهرت بسیاری دارد.
از میان فیلمهای این کارگردان میتوان به؛ «این گروه خشن»، «این فرار مرگبار»، «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور»، «سگهای پوشالی»، «قاتل زبده» و «صلیب آهنین» اشاره کرد
در این کتاب با عنوان دوم «سیمای طراحان بزرگ جهان» بیوگرافی و تصویر طراحان مشهوری چون گروپیوس، نوگوچی و آلبرس درج شده است.
بنا به گفته ی مولف این اثر: در بسیاری از کتابهای طراحی و طراحی صنعتی اسامی طراحان مهم و بزرگی مطرح میشد، اما هیچ تصویری از چهره این طراحان وجود نداشت و دانشجویان چهره و قیافه آنها را نمیشناختند. از جمله این طراحان میتوانم به والتر گروپیوس، ایسامو نوگوچی، یوزف آلبرس و دیگرانی از این دست اشاره کنم. با انتشار این کتاب، هنرجویان و دانشجویان طراحی و طراحی صنعتی درخواهند یافت که این بزرگان هم انسان بوده و از منظر فیزیکی مانند بقیه هستند، اما همت بلندی داشتهاند.
یوزف آلبرس، والتر گروپیوس، ایسامو نوگوچی، بیژن پاکزاد، ماریو بلینی، سهراب وثوقی، هنری دریفوس و انزو ماری نام تعدادی از مشهورترین طراحان جهان است که نام و تصویرشان در این کتاب درج شده است.
سید محمد حسینی دارای مدرک کارشناسی ارشد طراحی صنعتی از دانشگاه هنر تهران است.
این کتاب برای نخستین بار سال ۱۳۶۴ با ترجمه قاسم صنعوی از سوی انتشارات نیمای مشهد به چاپ رسید و بعد از آن با بازنگری مترجم از سوی بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شد.
شخصیت اصلی داستان «تدفین مادربزرگ» زن مسنی است که هیچ کس باور نمیکرد روزی ممکن است از دنیا برود. او مادربزرگی قدرتمند و مالک منطقهای وسیع است و افراد زیادی در زیردست او قرار دارند. قدرت زیاد مادربزرگ او را تبدیل به دیکتاتوری کرده که به نظر میرسد مرگ او با به پایان رسیدن فرمانروایی مصادف میشود و نویسنده با روایت دورهای ۱۴ روزه که بین مرگ تا تدفین او را در برمیگیرد اشاره و نقدی دارد بر استعمار و زورگوییهای رهبران جامعه.
مارکز نویسنده کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات است که داستانهای کوتاه و رمانهای او در ایران با محبوبیت بسیاری همراه است، ولی تنها مترجمان خاصی توانستهاند زبان و حال و هوای داستانهایش را مطابق با لحن موردنظر نویسنده به فارسی برگردانند.
در این مجموعه داستانهایی با نامهای «خواب نیمروز سه شنبه»، «روزی چون روزهای دیگر»، «در این دهکده دزدی وجود ندارد»، «بعدازظهر شگفت بالتاثار»، «بیوه مونتی یل»، «یک روز بعد از شنبه»، «گلهای مصنوعی» و «تدفین مادربزرگ» ترجمه شده است.
در بخشی از داستان «تدفین مادربزرگ» آمده است: «هیچکس نمیتوانست تصور کند که امکان دارد مادربزرگ روزی بمیرد، مگر افراد قبیله و خود او که دل نگرانیهای ناشی از پیری پدر آنتونیو ایسابل، او را بر میانگیخت. اما امیدوار بود که مانند مادربزرگ مادریاش، که در دوران جنگ ۱۸۷۵ در آشپزخانه اقامتگاهش سنگر گرفته بود و با یک دسته از گشتیهای سرهنگ آئورلیانو بوئندیا مقابله کرده بود، ۱۲۰ سال عمر کند. اما وقتی که ماه آوریل رسید، مادربزرگ دریافت که خداوند این امتیاز را به او اعطا نخواهد کرد که یک مشت فراماسون طرفدار حکومت فدرالی را شخصا در یک مبارزه آشکار تصفیه کند.»